۱۰۷٬۵۲۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'جلال الدین' به 'جلالالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
| کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE | | کد مؤلف = AUTHORCODE09477AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
'''امیر یحیى بن عبد اللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (متوفی 962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب میورزید و با این حال | '''امیر یحیى بن عبد اللطیف حسنى سیفى قزوینى''' (متوفی 962ق) از دانشمندان و مؤلفان معروف سده دهم هجریست. وى از سادات سیفى قزوین بود و در تسنن تعصب میورزید و با این حال [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجی خلیفه]] وى را شیعى دانسته است در حالىکه صمصام الدوله شاهنواز خان درباره خاندانش یعنى سادات سیفى گوید «این سلسله در ایران بتسنن مشهور» است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش سوم، ص1634 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص7</ref>. | ||
محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر | محمد امین بن احمد رازى درباره او نوشته است که «امیر یحیى از علوم عقلى و نقلى بهره و بخشى داشته، اما در فن تاریخ و سیر فرید عصر و وحید دهر و مهارتش درین شیوه بحدى بوده که از ابتداى طلوع نیر جهان افروز نبوت و رسالت تا انتهاى حیات خود که نهصد و شصت و دو بوده از وقایع هر سال که ازو استفسار مینمودند، خبر میداده و تاریخ تولد و فوت اکثر سلاطین و وزرا و مشایخ و علما و شعرا را در ذکر داشته و در فصاحت و شیرین زبانى و سلاست و نکتهدانى، مشهور جهان و بىمثل دوران بوده، کتاب لب (لب التواریخ) که تاریخ مختصر مفید است از مؤلفات اوست و هفتاد و هفت سال عمر داشته و در نهصد و شصت و دو از عالم فانى بجهان جاودانى نقل نموده و گاهى بزلال این نوع ابیات رطب اللسان میگشته: «اى که بر لاله تر زلف سمنسا دارى/ قصد شوریدگى عاشق شیدا دارى- ساعد سیم نمایى و دل از دست برى/ تو درین کار نگارا ید بیضا دارى» و نهال این روضه امیر غیاثالدین على امروز درین سده سنیه بسان نصرت و دولت مقیم بوده بخطاب نقیب خانى مخصوص است و در تاریخدانى و خطشناسى و دیگر صفات همال و نظیرى ندارد»<ref>همان، ص1634- 1635 و همان، ص7- 8</ref>. | ||
شاهنواز خان بعد از آنکه تقریبا همین مطلبهاى امین بن احمد رازى را درباره امیر یحیى تکرار نموده، اضافه کرده است که: «... ابتدا در خدمت شاه طهماسب صفوى معزز و معتبر بوده شاه او را یحیى معصوم میگفت تا آنکه ارباب عناد مزاج شاهى را ازو منحرف ساختند، که میریحیى و پسرش میر عبداللطیف مذهب اهل سنت و جماعت دارند و مقتداى سنیان قزویناند. شاه از حدود آذربایجان قورچى تعیین نمود که میر را با اهل و عیال بصفاهان برده مقید نگاه دارد. در آن هنگام پسر دوم او میر علاء الدوله کامی تخلص مؤلف تذکره نفائس المآثر در آذربایجان بود، مسرعى فرستاده ازین خبر بپدر آگهى داد. | شاهنواز خان بعد از آنکه تقریبا همین مطلبهاى امین بن احمد رازى را درباره امیر یحیى تکرار نموده، اضافه کرده است که: «... ابتدا در خدمت شاه طهماسب صفوى معزز و معتبر بوده شاه او را یحیى معصوم میگفت تا آنکه ارباب عناد مزاج شاهى را ازو منحرف ساختند، که میریحیى و پسرش میر عبداللطیف مذهب اهل سنت و جماعت دارند و مقتداى سنیان قزویناند. شاه از حدود آذربایجان قورچى تعیین نمود که میر را با اهل و عیال بصفاهان برده مقید نگاه دارد. در آن هنگام پسر دوم او میر علاء الدوله کامی تخلص مؤلف تذکره نفائس المآثر در آذربایجان بود، مسرعى فرستاده ازین خبر بپدر آگهى داد. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی و از محمد امین رازى نامش را دیدهایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بىهمتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر میبرد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه میدانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش سوم، ص1636- 1637 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص9</ref>. | پسر او میرغیاث الدین على که در نقل قول از ابوالفضل علامی و از محمد امین رازى نامش را دیدهایم، جاى او را گرفت و در سال بیست و ششم از پادشاهى اكبر (989ق) خطاب نقیب خانى یافت. نقیب خان هم در حدیث و سیر و اسماء رجال و تاریخ بىهمتا بود و بقول شاهنواز خان «گویند هفت جلد روضه الصفا سر زبان و در جفر نیز مهارتى داشت». وى بعد از اكبر در پادشاهى نورالدین جهانگیر نیز مقام و مرتبه بلند داشت و به سال 1023ق كه در موكب جهانگیر در اجمیر بسر میبرد، درگذشت و پسرش میرعبداللطیف منصب و مقام عمده یافت. نقیب خان چنانكه میدانیم از مترجمان مهابهارت است<ref>صفا، ذبیح الله، ج5، بخش سوم، ص1636- 1637 و نیز قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، ص9</ref>. | ||
اما میرعلاءالدوله كامی پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر میگفت و كامی تخلص میكرد و مردى دانشمند و ادبشناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «نفائس المآثر» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و ملا عبدالقادر بداؤنى مؤلف «منتخب التواریخ» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلالالدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى | اما میرعلاءالدوله كامی پسر دیگر میریحیى كه پدر را از سوء قصد شاه تهماسب آگاه كرده بود، به همراه برادرش میرعبداللطیف در همان سال 963ق وارد هند شد و مانند برادر ه بلطف در دربار اكبر و در ردیف شاعران آن درگاه پذیرفته شد. وى شعر میگفت و كامی تخلص میكرد و مردى دانشمند و ادبشناس بود. در غزل دست داشت و كتاب مشهورى بنام «نفائس المآثر» دارد كه درباره شاعران خاصه گویندگان دربار اكبر تألیف كرد و ملا عبدالقادر بداؤنى مؤلف «منتخب التواریخ» فصل پایان كتاب خود را در بیان احوال شاعران دربار جلالالدین اكبر از آن كتاب گرفت؛ و اگرچه بعضى پنداشتهاند كه مرگ او در حدود سال 982ق است ولى گویا درین مورد تاریخ ختم «نفائس المآثر» را بجاى تاریخ وفات مؤلف گرفتهاند، در حالىكه كامی بر كتاب خود بعد از آن سال مطالبى افزود و تاریخهایى در این افزایشها تا سال 998ق ثبت كرد. وى در این كتاب علاوه بر مطالبى درباره شعر و اصناف سخن و شاعران عهد تیموریان هند از عهد بابر تا دوران اكبر (تا سال 982ق)، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى سودمندى را هم آورده است و جز این كتاب رسالهیى در صنایع شعرى و رسالهیى دیگر بنام «صحیفه الارقام» در هنر خوشنویسى داشت كه در نفائس المآثر از آن نام برده است<ref>همان ص1637 و همان، ص9- 10</ref>. | ||
==آثار== | ==آثار== |