۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جامع التواريخ' به 'جامع التواريخ') |
جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
متن كتاب نيز در بر دارنده اين مطالب است كه ايلخان مغول سلطان ابو سعيد بن الجايتوى بن ارغون بن ابقا خان بن هلاكو خان بن تولوى خان بن چنگيز خان، در شب چهارشنبه هشتم ذيقعده 704ق ديده به جهان گشوده و در سال 716 پس از مرگ پدر، بر تخت سلطنت ايران تكيه زده و پس از سلطنتى پر تلاش، ننگين و خونين، در 13 ربيع الاخر سال 736 درگذشته است. | متن كتاب نيز در بر دارنده اين مطالب است كه ايلخان مغول سلطان ابو سعيد بن الجايتوى بن ارغون بن ابقا خان بن هلاكو خان بن تولوى خان بن چنگيز خان، در شب چهارشنبه هشتم ذيقعده 704ق ديده به جهان گشوده و در سال 716 پس از مرگ پدر، بر تخت سلطنت ايران تكيه زده و پس از سلطنتى پر تلاش، ننگين و خونين، در 13 ربيع الاخر سال 736 درگذشته است. | ||
پس از مرگ ابو سعيد و ظهور ضعف و فتور در سلطنت مغول، در گوشه و كنار ايران، امراى سركش كوس استقلال زدند و بعضى از آنان، مثل شيخ حسن بزرگ(جلايرى) و شيخ حسن كوچك(چوپانى) شاهزادگان مغولى را آلت دست خود ساخته، به نام آنان و به كام خويش، بساط سلطنت گستردند و عدهاى ديگر نيز مانند امير مبارز الدين محمد در فارس، يزد و | پس از مرگ ابو سعيد و ظهور ضعف و فتور در سلطنت مغول، در گوشه و كنار ايران، امراى سركش كوس استقلال زدند و بعضى از آنان، مثل شيخ حسن بزرگ(جلايرى) و شيخ حسن كوچك(چوپانى) شاهزادگان مغولى را آلت دست خود ساخته، به نام آنان و به كام خويش، بساط سلطنت گستردند و عدهاى ديگر نيز مانند امير مبارز الدين محمد در فارس، يزد و کرمان كوس لمن الملكى زدند يا چون سربداران سبزوار و ملوك كرت در هرات، خطبه و سكه به نام خويش كردند. | ||
در اينجا اوضاع ايران آشفته و پريشان ذكر شده و مؤلف آن را بسيار نابسامان مىداند به طورى كه بيان مىكند در اين ايام، چوپانيان در آذربايجان و نواحى شمال ارس، جلايريان در تبريز و بغداد، آل اينجو در فارس، سربداران در سبزوار، آل كرت در هرات، طغاتيمور خان در استرآباد و مظفريان در اصفهان و يزد و | در اينجا اوضاع ايران آشفته و پريشان ذكر شده و مؤلف آن را بسيار نابسامان مىداند به طورى كه بيان مىكند در اين ايام، چوپانيان در آذربايجان و نواحى شمال ارس، جلايريان در تبريز و بغداد، آل اينجو در فارس، سربداران در سبزوار، آل كرت در هرات، طغاتيمور خان در استرآباد و مظفريان در اصفهان و يزد و کرمان، سلطنتى به استقلال داشتند و هر يك از آنان به محض احساس قدرت، بر ديگرى مىتاخت تا آنكه در سال 771 ق، تيمور گوركان(لقب دامادان مغول) در ما وراء النهر، پس از يك دوره طولانى كشمكش با امراى محلى و جنگ با رقباى خويش از جمله امير حسين نوه امير غزغن، بر تخت سلطنت نشست و به تدريج دولتهاى مزبور را يكى پس از ديگرى از ميان برداشت يا تابع و خراجگزار خويش ساخت و بار ديگر بر سراسر ايران بلكه بر سرزمينى از مغولستان تا درياى مديترانه و از استپهاى روسيه تا دهلى دست يافت و پس از اين فتوحات عظيم، درصدد حمله به چين بود كه در چهارشنبه 17 شعبان سال 807 در شهر اترار درگذشت. بعد از تيمور پسران و نوادگان وى از جمله شاهرخ، الغ بيك و... يكى پس از ديگرى بر سرير سلطنت ايران تكيه مىزنند. | ||
حوادث بيان شده در كتاب تا آنجا ادامه پيدا مىكند كه سلطان ابو سعيد گوركان درسال 855 پس از مبارزات فراوان با شاهزادگان شاهرخى، جهان شاه قراقوينلو و ميرزا ابو القاسم بابر به سلطنت رسيده و بعد از مدتى در حدود 18 سال كشور دارى، در چهاردهم رجب سال 873 در قراباغ اران، در راه توسعه طلبى و بلند پروازى سر پرشور در كمند اسارت درآورده و چند روز بعد به اشاره اوزون حسن آققوينلو به دست يادگار محمد پسر سلطان محمد ميرزا پسر بايسنغر پسر شاهرخ كشته مىشود. | حوادث بيان شده در كتاب تا آنجا ادامه پيدا مىكند كه سلطان ابو سعيد گوركان درسال 855 پس از مبارزات فراوان با شاهزادگان شاهرخى، جهان شاه قراقوينلو و ميرزا ابو القاسم بابر به سلطنت رسيده و بعد از مدتى در حدود 18 سال كشور دارى، در چهاردهم رجب سال 873 در قراباغ اران، در راه توسعه طلبى و بلند پروازى سر پرشور در كمند اسارت درآورده و چند روز بعد به اشاره اوزون حسن آققوينلو به دست يادگار محمد پسر سلطان محمد ميرزا پسر بايسنغر پسر شاهرخ كشته مىشود. |
ویرایش