۱۰۶٬۵۶۸
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قالدین' به 'قالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'تهاند') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
بههرحال ابن خلکان با توصیهای که مظفرالدین گوکبوری برای قاضى بهاءالدین یوسف بن شداد (متوفای 632ق) نوشته بود همراه برادر به نزد قاضى رفتند. ابن شداد آن دو را بسیار نواخت و در مدرسه خود (احتمالاً دارالحدیث) جای داد و بالاترین مقرری را برای آنان تعیین کرد. ابن شداد که در آن تاریخ مردی کهنسال بود و مجلس درس عمومى نداشت، 4 تن از فقهای مبرز را به سمت معید تعیین کرده بود که از جمله آنان شیخ جمالالدین ابوبکر ماهانى بود که شمسالدین احمد و برادرش نزد او درس میخواندند. این شیخ جمالالدین در 627ق درگذشت و شمسالدین احمد به نزد شیخ نجمالدین محمد معروف به ابن الخبّاز موصلى فقیه (متوفای 631ق) در مدرسه سیفیه حلب رفت و بخشى از کتاب الوجیز غزالى را فراگرفت. نیز در 627ق در محضر موفقالدین یعیش بن على، ادیب برجسته عصر، در مقصوره شمالى جامع حلب حاضر میشد و کتاب اللمع ابن جنّى را نزد او میخواند. اگرچه از استادان دیگر ابن خلکان در حلب آگاهى دقیقى در دست نیست، ولى احتمالاً نزد کسانى چون عبداللطیف ابومحمد موفقالدین بن یوسف بغدادی نیز که از او با عنوان «شیخنا» سخن رانده نیز درس خوانده است. بااینهمه به کسب دانش در حلب بسنده نکرد و پس از چند سال به دمشق رفت و در شوال 632ق در مجلس درس ابوعمر عثمان بن عبدالرحمان معروف به ابن صلاح حاضر شد و مدت یک سال نزد او به تحصیل پرداخت. ظاهراً در همین دمشق بود که با جمالالدین محمد بن مالک ارتباط نزدیک یافت. اگرچه احتمال نیز میرود که در حلب با او آشنا شده باشد. ابن خلکان همچنین با اصحاب حافظ السّلفى (متوفای 576ق) در شام و سپس در مصر ملاقات کرد و از آنان حدیث شنید و اجازه روایت گرفت، چنانکه با جمالالدین بن مطروح نیز دوستى یافت و در مصر و شام مکاتبات و محاضراتى در میانه برقرار شد و جمالالدین بسیاری از اشعار خود را بر او خواند. ابن خلکان مدتى بعد، از شام به مصر رفت. خود وی اشاره کرده که در 633ق رهسپار آن دیار شد و چند ماهى در اسکندریه ماند و سپس به قاهره رفت. | بههرحال ابن خلکان با توصیهای که مظفرالدین گوکبوری برای قاضى بهاءالدین یوسف بن شداد (متوفای 632ق) نوشته بود همراه برادر به نزد قاضى رفتند. ابن شداد آن دو را بسیار نواخت و در مدرسه خود (احتمالاً دارالحدیث) جای داد و بالاترین مقرری را برای آنان تعیین کرد. ابن شداد که در آن تاریخ مردی کهنسال بود و مجلس درس عمومى نداشت، 4 تن از فقهای مبرز را به سمت معید تعیین کرده بود که از جمله آنان شیخ جمالالدین ابوبکر ماهانى بود که شمسالدین احمد و برادرش نزد او درس میخواندند. این شیخ جمالالدین در 627ق درگذشت و شمسالدین احمد به نزد شیخ نجمالدین محمد معروف به ابن الخبّاز موصلى فقیه (متوفای 631ق) در مدرسه سیفیه حلب رفت و بخشى از کتاب الوجیز غزالى را فراگرفت. نیز در 627ق در محضر موفقالدین یعیش بن على، ادیب برجسته عصر، در مقصوره شمالى جامع حلب حاضر میشد و کتاب اللمع ابن جنّى را نزد او میخواند. اگرچه از استادان دیگر ابن خلکان در حلب آگاهى دقیقى در دست نیست، ولى احتمالاً نزد کسانى چون عبداللطیف ابومحمد موفقالدین بن یوسف بغدادی نیز که از او با عنوان «شیخنا» سخن رانده نیز درس خوانده است. بااینهمه به کسب دانش در حلب بسنده نکرد و پس از چند سال به دمشق رفت و در شوال 632ق در مجلس درس ابوعمر عثمان بن عبدالرحمان معروف به ابن صلاح حاضر شد و مدت یک سال نزد او به تحصیل پرداخت. ظاهراً در همین دمشق بود که با جمالالدین محمد بن مالک ارتباط نزدیک یافت. اگرچه احتمال نیز میرود که در حلب با او آشنا شده باشد. ابن خلکان همچنین با اصحاب حافظ السّلفى (متوفای 576ق) در شام و سپس در مصر ملاقات کرد و از آنان حدیث شنید و اجازه روایت گرفت، چنانکه با جمالالدین بن مطروح نیز دوستى یافت و در مصر و شام مکاتبات و محاضراتى در میانه برقرار شد و جمالالدین بسیاری از اشعار خود را بر او خواند. ابن خلکان مدتى بعد، از شام به مصر رفت. خود وی اشاره کرده که در 633ق رهسپار آن دیار شد و چند ماهى در اسکندریه ماند و سپس به قاهره رفت. | ||
وی در آنجا نیز با گروهى از دانشمندان و ادیبان آن دیار ارتباط یافت. در 637ق با بهاءالدین زهیر ملقب به بهاءالدین کاتب، ادیب و شاعر ملاقات کرد و بسیاری از اشعار او را از خود وی شنید و اجازه یافت که اشعارش را نقل کند. وی همچنین با حافظ زکىالدین منذری محدث مصر ملاقات کرد و از اصحاب عبدالله بن برّی (متوفای 582ق) ادیب و حافظ معروف عصر، در آنجا حدیث شنید و اجازه روایت یافت. دوستى ابن خلکان با کسانى چون بهاءالدین زهیر و ابن مطروح که خود از امیران دربار ایوبى به شمار میرفتند، گذشته از فایده علمى و ادبى، سبب شد که مدتى پس از ورود به قاهره، به سمت نیابت قاضیالقضات ابوالمحاسن بدرالدین یوسف معروف به قاضى سنجار برگزیده شود. در 649ق که ابن مطروح ادیب و یار دیرین شمسالدین احمد درگذشت، وی در تدفین ابن مطروح حاضر شد و بر او نماز گزارد. مدتى بعد که ظاهراً باید 654ق /1256م بوده باشد، دست به تألیف کتاب وفیات الاعیان زد. در 656ق بیماریى در مصر شیوع یافت که بسیاری را به هلاکت رساند. ابن خلکان نیز خود بیمار شد، ولى سرانجام بهبود یافت. | وی در آنجا نیز با گروهى از دانشمندان و ادیبان آن دیار ارتباط یافت. در 637ق با بهاءالدین زهیر ملقب به بهاءالدین کاتب، ادیب و شاعر ملاقات کرد و بسیاری از اشعار او را از خود وی شنید و اجازه یافت که اشعارش را نقل کند. وی همچنین با حافظ زکىالدین منذری محدث مصر ملاقات کرد و از اصحاب عبدالله بن برّی (متوفای 582ق) ادیب و حافظ معروف عصر، در آنجا حدیث شنید و اجازه روایت یافت. دوستى ابن خلکان با کسانى چون بهاءالدین زهیر و ابن مطروح که خود از امیران دربار ایوبى به شمار میرفتند، گذشته از فایده علمى و ادبى، سبب شد که مدتى پس از ورود به قاهره، به سمت نیابت قاضیالقضات ابوالمحاسن بدرالدین یوسف معروف به قاضى سنجار برگزیده شود. در 649ق که ابن مطروح ادیب و یار دیرین شمسالدین احمد درگذشت، وی در تدفین ابن مطروح حاضر شد و بر او نماز گزارد. مدتى بعد که ظاهراً باید 654ق /1256م بوده باشد، دست به تألیف کتاب وفیات الاعیان زد. در 656ق بیماریى در مصر شیوع یافت که بسیاری را به هلاکت رساند. ابن خلکان نیز خود بیمار شد، ولى سرانجام بهبود یافت. | ||
دو سال بعد، هنگامیکه سیفالدین قطز کشته شد و الظاهر بیبرس به فرمانروایى مصر و شام نشست (658ق) دوران جدیدی در زندگى ابن خلکان آغاز شد. بیبرس که از ناخشنودی مردم از نجمالدین بن سنى الدوله، قاضیالقضات شام آگاه بود، وی را عزل کرد و ابن خلکان را بهجای او به قاضیالقضاتى و نظارت بر اوقاف جامع و بیمارستان و مدارس دمشق منصوب کرد و تدریس در 7 مدرسه معروف آنجا به وی واگذار شد، اما در 660ق به نفع شیخ شهابالدین ابوشامه مقدسى از تدریس در مدرسه رکنیه کناره گرفت و حتى | دو سال بعد، هنگامیکه سیفالدین قطز کشته شد و الظاهر بیبرس به فرمانروایى مصر و شام نشست (658ق) دوران جدیدی در زندگى ابن خلکان آغاز شد. بیبرس که از ناخشنودی مردم از نجمالدین بن سنى الدوله، قاضیالقضات شام آگاه بود، وی را عزل کرد و ابن خلکان را بهجای او به قاضیالقضاتى و نظارت بر اوقاف جامع و بیمارستان و مدارس دمشق منصوب کرد و تدریس در 7 مدرسه معروف آنجا به وی واگذار شد، اما در 660ق به نفع شیخ شهابالدین ابوشامه مقدسى از تدریس در مدرسه رکنیه کناره گرفت و حتى گفتهاند که خود وی نیز در درس ابوشامه حاضر شد؛ چنانکه در درس همو در دارالحدیث اشرفیه (662ق) نیز حضور مییافت. در جمادیالاول 663 به دستور بیبرس از هر یک از مذاهب چهارگانه قاضیالقضاتی تعیین شد، درحالیکه قبل از آن قاضیان مذاهب دیگر بهمثابه نایبان ابن خلکان بودند. | ||
ابن خلکان همچنان در منصب قضای دمشق بود تا در 669ق پس از 10 سال قضاوت معزول و ابن صائغ بهجای او منصوب گردید و پسازآن به قاهره بازگشت و مشغول اتمام کتاب وفیات الاعیان شد. در این روزگار که ابن خلکان سخت تنگدست بود، بیبرس به سبب نسب نامهای که | ابن خلکان همچنان در منصب قضای دمشق بود تا در 669ق پس از 10 سال قضاوت معزول و ابن صائغ بهجای او منصوب گردید و پسازآن به قاهره بازگشت و مشغول اتمام کتاب وفیات الاعیان شد. در این روزگار که ابن خلکان سخت تنگدست بود، بیبرس به سبب نسب نامهای که گفتهاند ابن خلکان برای او ساخت و تبارش را به چنگیز مغول رسانید، خواست قاضى معزول را به وزارت بردارد، ولى به سعایت الصاحب بهاءالدین بن حنا وزیر خود از آن رأی بازگشت تا آنکه دواتدارِ بیبرس درباره ابن خلکان با ابن حنا سخن گفت و همین معنى سبب شد که وی مجدداً در ذیحجه 676 به قضای دمشق منصوب گردد. ابن خلکان در محرم 677 به دمشق رسید و با استقبال مردم و عزالدین ایدمر نایب دمشق و سایر امیران روبه رو شد و شاعران وی را ستایش کردند. در ذیقعده همان سال مدرسه نجیبیه دمشق افتتاح شد و ابن خلکان برای تدریس در آنجا حاضر گشت و سپس پسر خود کمالالدین موسى را به تدریس در آنجا گماشت. | ||
در 678ق اوضاع سیاسى مصر و شام دستخوش پریشانى شد و به عزل السعید ناصرالدین پسر بیبرس و حکومت برادرش العادل سلامش انجامید. در رجب 678 العادل نیز عزل شد و المنصور قلاوون حکومت سراسر شام و مصر را در دست گرفت. این تغییرات سبب شد که سنقرالاشقر که پس از عزالدین ایدمر به نیابت حکومت دمشق منصوب شده بود، از اطاعت قلاوون سرباز زد و مدعى استقلال شد و قاضیان و عالمان و بزرگان شهر نیز با او بیعت کردند. قلاوون نیز امیر علمالدین سنجر حلبى را برای سرکوب سنقر به دمشق روانه کرد و سنقر نیز به مقابله رفت. به گفته دواداری؛ قاضى ابن خلکان در این وقت به جنگ با مصریان فتوی داده بود و به همین سبب چون علمالدین سنجر بر دمشق ظفر یافت، ابن خلکان را عزل کرد و او را در بالای خانقاه نجیبیه به حبس افکند؛ آنگاه از او خواست که مدرسه عادلیه کبیر را که مسکن او بود، خالى سازد، اما در این میان از قلاوون فرمان عفو رسید و ابن خلکان را بر مسند خود ابقا کرد و حتى برای او خلعت فرستاد و عهد صحبت قدیم را یادآور شد. | در 678ق اوضاع سیاسى مصر و شام دستخوش پریشانى شد و به عزل السعید ناصرالدین پسر بیبرس و حکومت برادرش العادل سلامش انجامید. در رجب 678 العادل نیز عزل شد و المنصور قلاوون حکومت سراسر شام و مصر را در دست گرفت. این تغییرات سبب شد که سنقرالاشقر که پس از عزالدین ایدمر به نیابت حکومت دمشق منصوب شده بود، از اطاعت قلاوون سرباز زد و مدعى استقلال شد و قاضیان و عالمان و بزرگان شهر نیز با او بیعت کردند. قلاوون نیز امیر علمالدین سنجر حلبى را برای سرکوب سنقر به دمشق روانه کرد و سنقر نیز به مقابله رفت. به گفته دواداری؛ قاضى ابن خلکان در این وقت به جنگ با مصریان فتوی داده بود و به همین سبب چون علمالدین سنجر بر دمشق ظفر یافت، ابن خلکان را عزل کرد و او را در بالای خانقاه نجیبیه به حبس افکند؛ آنگاه از او خواست که مدرسه عادلیه کبیر را که مسکن او بود، خالى سازد، اما در این میان از قلاوون فرمان عفو رسید و ابن خلکان را بر مسند خود ابقا کرد و حتى برای او خلعت فرستاد و عهد صحبت قدیم را یادآور شد. | ||
اگرچه ابن خلکان در ذیحجه 679 فرمان قضای حلب نیز یافت، ولى در محرم 680 از مناصب قضایى عزل شد و در مدرسه نجیبیه که در دست پسرش کمالالدین موسى بود، نشست و ماهانه 300 درهم برای او مقرری تعیین شد؛ آنگاه در صفر 681 به تدریس در مدرسه امینیه پرداخت و تا پایان عمر در آن شغل بود تا سرانجام چند ماه بعد به بستر بیماری افتاد و در 26 رجب در مدرسه نجیبیه درگذشت و پیکرش را در دامنه کوه قاسیون که مدفن بسیاری از دانشمندان بود، به خاک سپردند. | اگرچه ابن خلکان در ذیحجه 679 فرمان قضای حلب نیز یافت، ولى در محرم 680 از مناصب قضایى عزل شد و در مدرسه نجیبیه که در دست پسرش کمالالدین موسى بود، نشست و ماهانه 300 درهم برای او مقرری تعیین شد؛ آنگاه در صفر 681 به تدریس در مدرسه امینیه پرداخت و تا پایان عمر در آن شغل بود تا سرانجام چند ماه بعد به بستر بیماری افتاد و در 26 رجب در مدرسه نجیبیه درگذشت و پیکرش را در دامنه کوه قاسیون که مدفن بسیاری از دانشمندان بود، به خاک سپردند. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
بسیاری از نویسندگان ابن خلکان را از نظر اخلاقى ستودهاند و او را مردی نیکنفس و خوشخوی و سخاوتمند و پاکدامن دانستهاند که حتى از گرفتن مالى که بیبرس در روزگار تنگدستى، به نزد وی فرستاد، خودداری کرد و هرگز در کار قضا بیراه نشد. همین رفتارهای او بود که وقتى دوباره به قضای دمشق منصوب شد، مردم شادیها کردند. بااینهمه برخى او را به کردارهای ناپسند و ادعای دروغین انتساب به برامکه متهم کردند، اما ابن خلکان خود به برخى از آنها پاسخ داد. | بسیاری از نویسندگان ابن خلکان را از نظر اخلاقى ستودهاند و او را مردی نیکنفس و خوشخوی و سخاوتمند و پاکدامن دانستهاند که حتى از گرفتن مالى که بیبرس در روزگار تنگدستى، به نزد وی فرستاد، خودداری کرد و هرگز در کار قضا بیراه نشد. همین رفتارهای او بود که وقتى دوباره به قضای دمشق منصوب شد، مردم شادیها کردند. بااینهمه برخى او را به کردارهای ناپسند و ادعای دروغین انتساب به برامکه متهم کردند، اما ابن خلکان خود به برخى از آنها پاسخ داد. | ||
==مذهب== | ==مذهب== | ||
درباره مذهب ابن خلکان، با آنکه هیچ تردیدی نیست که شافعى بوده، اما | درباره مذهب ابن خلکان، با آنکه هیچ تردیدی نیست که شافعى بوده، اما گفتهاند که محمد بن شیخ محییالدین معروف به اسلمى در کتاب الترجمه العبقریه و الصوله الحیدریه، ابن خلکان را بدان سبب که از برخى منابع شیعى استفاده کرده، شیعه دانسته است. البته درست است که چون برخى از دوستان او مانند ابوالمحاسن الشّوّاء و یوسف اربلى شاعر شیعه بودند و او خود شعر فرزدق در ستایش امام زینالعابدین(ع) را در کتابش نقل کرده، میتواند چنین نظری را برانگیزد، ولى باید گفت که این معنى در دیدگاه نخست ناشى از بیطرفی او در نقل حوادث و ذکر تراجم است و باید توجه داشت که او در سرزمینى میزیست که سالیان دراز فاطمیان بر آنجا فرمان راندند و گرایشهای شیعى هنوز در منطقه نمایان بوده است.<ref>سجادی، صادق، ج3، ص549-462</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |