۱۱۱٬۴۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '« ' به '«') |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
این رساله در صفحات 149 الی 174 وجود دارد و در آن 28 شماره دیده میشود و همین طور 12 فصل که تماماً به عشق ربط پیدا میکند. این رساله با آیه ای از سورهی یوسف(ع) آغاز میشود و با بیتی عربی و یک رباعی فارسی ادامه مییابد. آنگاه به این ابتدا میکند که نخستین چیزی که خداوند آفرید گوهری تابناک به نام عقل بود و به این روایت اشاره میکند: «اوّل ما خلق الله تعالی العقل». به این گوهر سه صفت بخشید که یکی شناخت حق است، یکی شناخت خود و یکی هم شناخت آنکه نبود و بعد بود شد. | این رساله در صفحات 149 الی 174 وجود دارد و در آن 28 شماره دیده میشود و همین طور 12 فصل که تماماً به عشق ربط پیدا میکند. این رساله با آیه ای از سورهی یوسف(ع) آغاز میشود و با بیتی عربی و یک رباعی فارسی ادامه مییابد. آنگاه به این ابتدا میکند که نخستین چیزی که خداوند آفرید گوهری تابناک به نام عقل بود و به این روایت اشاره میکند: «اوّل ما خلق الله تعالی العقل». به این گوهر سه صفت بخشید که یکی شناخت حق است، یکی شناخت خود و یکی هم شناخت آنکه نبود و بعد بود شد. | ||
در ادامه در خصوص حسن و عشق و حزن سخن میگوید و از روابطی که این سه در جهان معنا دارند. شمارههای 27 و 28 این رساله نکات مهمیرا بدین شرح بیان میکند: عشق بنده ای است خانه زاد که در شهرستان ازل پرورده شده است و سلطان ازل و ابد شحنگی کونین بدو ارزانی داشته است، و این شحنه هر وقتی برطرفی زند و هر مدّتی نظر بر اقلیمیافکند. و در منشور او چنین نبشته است که در هر شهری که روی نهد، میباید که خبر بدان شهر رسد، گاوی از برای او قربان کنند که: «انّ الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة»، و تا گاو نفس را نکشد قدم در آن شهر ننهد. و بدن انسان بر مثال شهری است، اعضای او کوی های او و رگهای او جویهاست که در کوچه راندهاند، و حواس او پیشه وران اند که هریکی به کاری مشغول اند. و نفس گاوی است که دراین شهر خرابیها میکند و اورا دو سراست یکی «حرص» و یکی «امل»، و رنگی خوش دارد، زردی روشن است فریبنده، هرکه دراو نگاه کند خرّم شود، «صفراء فاقع لونها تسرّ الناظرین». نه پیر است که به | در ادامه در خصوص حسن و عشق و حزن سخن میگوید و از روابطی که این سه در جهان معنا دارند. شمارههای 27 و 28 این رساله نکات مهمیرا بدین شرح بیان میکند: عشق بنده ای است خانه زاد که در شهرستان ازل پرورده شده است و سلطان ازل و ابد شحنگی کونین بدو ارزانی داشته است، و این شحنه هر وقتی برطرفی زند و هر مدّتی نظر بر اقلیمیافکند. و در منشور او چنین نبشته است که در هر شهری که روی نهد، میباید که خبر بدان شهر رسد، گاوی از برای او قربان کنند که: «انّ الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة»، و تا گاو نفس را نکشد قدم در آن شهر ننهد. و بدن انسان بر مثال شهری است، اعضای او کوی های او و رگهای او جویهاست که در کوچه راندهاند، و حواس او پیشه وران اند که هریکی به کاری مشغول اند. و نفس گاوی است که دراین شهر خرابیها میکند و اورا دو سراست یکی «حرص» و یکی «امل»، و رنگی خوش دارد، زردی روشن است فریبنده، هرکه دراو نگاه کند خرّم شود، «صفراء فاقع لونها تسرّ الناظرین». نه پیر است که به حکم«البرکة مع اکابرکم» بدو تبرّک جویند، نه جوان است که به فتوای «الشباب شعبة من الجنون» قلم تکلیف از وی بردارند، نه مشروع دریابد، نه معقول فهم کند، نه به بهشت نازد، نه از دوزخ ترسد، که «لافارض و لابکر عوان بین ذلک»<ref>متن، صص 173-172</ref>. | ||
# هشتم عقل سرخ است. | # هشتم عقل سرخ است. |