۱۰۸٬۹۴۷
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنش' به 'ابن ش') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در میان مجموعههای حدیثی فراوانی که میشناسیم، المُصَنَّف [[صنعاني، عبدالرزاق بن همام|عبدالرزاق صنعانی یمنی]](م211ق) برای رویکردی منبع شناسهگانه بسیار مناسب است. این اثر که چاپ یازده جلدی آن بر اساس نسخه نادری است که بر جای مانده حقیقتاً پرسشهایی را درباره کامل بودن این مجموعه و تدوین اصلیاش، به دلیل آنکه از روایات مختلف گردآوری شده، برمیانگیزد. بااینهمه، نود درصد آن، به یک راوی برمیگردد: اسحاق بن ابراهیم دَبری(م285ق). او احتمالاً این مجموعه را بهصورت مکتوب از پدرش، یکی از شاگردان عبدالرزاق، دریافت کرده است، اما در روایت آن، نام پدرش را جا انداخته است؛ چه زمانی که در کودکی همراه پدرش، در درسهای عبدالرزاق حاضر میشده، از خود وی برای نقل المصَنَّف، اجازه داشته یا چنین ادعا کرده است. اسحاق در زمان فوت عبدالرزاق، شش یا هفت ساله بوده است. بااینهمه، به نظر نمیرسد که تفاوت سنی زیاد عبدالرزاق و اسحاق دَبَری، اعتبار روایت او را، دستکم در نظر یک تاریخشناس، خدشهدار سازد. هیچ احتمالی مطرح نیست که اسحاق این مجموعه را بهطور کامل یا حتی بعضاً جعل کرده و به عبدالرزاق نسبت داده باشد. جز برخی نکتههای معدود از راویان، باید عبدالرزاق صنعانی را مؤلّف واقعی المصَنَّف دانست. | در میان مجموعههای حدیثی فراوانی که میشناسیم، المُصَنَّف [[صنعاني، عبدالرزاق بن همام|عبدالرزاق صنعانی یمنی]](م211ق) برای رویکردی منبع شناسهگانه بسیار مناسب است. این اثر که چاپ یازده جلدی آن بر اساس نسخه نادری است که بر جای مانده حقیقتاً پرسشهایی را درباره کامل بودن این مجموعه و تدوین اصلیاش، به دلیل آنکه از روایات مختلف گردآوری شده، برمیانگیزد. بااینهمه، نود درصد آن، به یک راوی برمیگردد: اسحاق بن ابراهیم دَبری(م285ق). او احتمالاً این مجموعه را بهصورت مکتوب از پدرش، یکی از شاگردان عبدالرزاق، دریافت کرده است، اما در روایت آن، نام پدرش را جا انداخته است؛ چه زمانی که در کودکی همراه پدرش، در درسهای عبدالرزاق حاضر میشده، از خود وی برای نقل المصَنَّف، اجازه داشته یا چنین ادعا کرده است. اسحاق در زمان فوت عبدالرزاق، شش یا هفت ساله بوده است. بااینهمه، به نظر نمیرسد که تفاوت سنی زیاد عبدالرزاق و اسحاق دَبَری، اعتبار روایت او را، دستکم در نظر یک تاریخشناس، خدشهدار سازد. هیچ احتمالی مطرح نیست که اسحاق این مجموعه را بهطور کامل یا حتی بعضاً جعل کرده و به عبدالرزاق نسبت داده باشد. جز برخی نکتههای معدود از راویان، باید عبدالرزاق صنعانی را مؤلّف واقعی المصَنَّف دانست. | ||
حتی با تورقی گذارا در این اثر درمییابیم که بیشتر کتابها (و فصول) آن حاوی مطالبی است که ادعا شده عمدتاً از طریق سه نفر رسیده است: مَعمَر، ابنجُریج و ثوری، تنها موارد استثنا عبارتاند از: دو کتاب المغازی و الجامع که مطالب آن بهصورت گسترده از مَعمَر فراهم آمده، و کتاب البیوع که روایتهای منقول از ابنجُریج بهندرت در آن یافت میشود. بر پایه یک نمونیری معتبر آماری، از 3810 تک روایت که 21 درصد بخشهای مرتبط از تمام اثر را دربر میگیرد منابع احتمالی روایاتی را که عبدالرزاق گزارش میکند، دقیقتر میتوان تعیین کرد: 32 درصد مطالب از جانب مَعمَر است، 29 درصد از ابنجُریج و 22 درصد از ثوری. پسازاین سه تن، منقولات | حتی با تورقی گذارا در این اثر درمییابیم که بیشتر کتابها (و فصول) آن حاوی مطالبی است که ادعا شده عمدتاً از طریق سه نفر رسیده است: مَعمَر، ابنجُریج و ثوری، تنها موارد استثنا عبارتاند از: دو کتاب المغازی و الجامع که مطالب آن بهصورت گسترده از مَعمَر فراهم آمده، و کتاب البیوع که روایتهای منقول از ابنجُریج بهندرت در آن یافت میشود. بر پایه یک نمونیری معتبر آماری، از 3810 تک روایت که 21 درصد بخشهای مرتبط از تمام اثر را دربر میگیرد منابع احتمالی روایاتی را که عبدالرزاق گزارش میکند، دقیقتر میتوان تعیین کرد: 32 درصد مطالب از جانب مَعمَر است، 29 درصد از ابنجُریج و 22 درصد از ثوری. پسازاین سه تن، منقولات ابن عُیَنیة با چهار درصد قرار دارد. سیزده درصد مطالب باقی مانده به نود نفر دیگر باز میگردد که از هر کدام، فقط یک درصد یا کمتر است. فقیهان مشهور قرن دوم، مانند ابوحنیفه (7% درصد) و مالک (6% درصد) در شمار ایشان قرار دارند. | ||
چنانچه مشخصاتی که عبدالرزاق درباره سرچشمههای روایاتش ارائه میدهد، درست باشد، در آن صورت باید نتیجه گرفت این اثر از سه منبع بزرگ فراهم آمده است که هر کدام بهنوبه خود متشکل از هزاران حدیث بودهاند. حجم گسترده این منابع مفروض، این احتمالات را پیش روی ما قرار میدهند که یا به آثار مستقلی حداقل در بخشهایی از آن، مواجه باشیم، یا با مضمون تعالیم سه شخصیت فوقالذکر که با در نظر گرفتن سنّشان، میتوانند اساتید عبدالرزاق باشند، یا هر دو. از سوی دیگر، نمیتوانیم پیشاپیش این احتمال را هم نادیده بگیریم که چهبسا عبدالرزاق بهطورکلی اطلاعات مربوط به سرچشمههای روایاتش را برساخته و به دروغ، آنها را به این افراد نسبت داده است. با بهرهگیری از اطلاعات شخصیتشناسی و کتابشناسی درباره افراد مورد بحث، شاید بتوان مشخص کرد که کدام یک از این نظریهها محتملتر است؛ اما ازآنجاکه اعتبار اینگونه گزارشها [در کتب تراجم و رجال] از اظهارات مؤلف ما بیشتر نیست، باید راه حل دیگری از خود آثار عبدالرزاق جست. سرنخ آن را میتوان در تحلیلی عمیقتر، از چهار دسته یا مجموعههای بزرگتر روایات یافت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/97 ر.ک: موتسکی، هارالد، صفحه 97-98]</ref> | چنانچه مشخصاتی که عبدالرزاق درباره سرچشمههای روایاتش ارائه میدهد، درست باشد، در آن صورت باید نتیجه گرفت این اثر از سه منبع بزرگ فراهم آمده است که هر کدام بهنوبه خود متشکل از هزاران حدیث بودهاند. حجم گسترده این منابع مفروض، این احتمالات را پیش روی ما قرار میدهند که یا به آثار مستقلی حداقل در بخشهایی از آن، مواجه باشیم، یا با مضمون تعالیم سه شخصیت فوقالذکر که با در نظر گرفتن سنّشان، میتوانند اساتید عبدالرزاق باشند، یا هر دو. از سوی دیگر، نمیتوانیم پیشاپیش این احتمال را هم نادیده بگیریم که چهبسا عبدالرزاق بهطورکلی اطلاعات مربوط به سرچشمههای روایاتش را برساخته و به دروغ، آنها را به این افراد نسبت داده است. با بهرهگیری از اطلاعات شخصیتشناسی و کتابشناسی درباره افراد مورد بحث، شاید بتوان مشخص کرد که کدام یک از این نظریهها محتملتر است؛ اما ازآنجاکه اعتبار اینگونه گزارشها [در کتب تراجم و رجال] از اظهارات مؤلف ما بیشتر نیست، باید راه حل دیگری از خود آثار عبدالرزاق جست. سرنخ آن را میتوان در تحلیلی عمیقتر، از چهار دسته یا مجموعههای بزرگتر روایات یافت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/97 ر.ک: موتسکی، هارالد، صفحه 97-98]</ref> |