۱۰۹٬۰۲۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنع' به 'ابن ع') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنط' به 'ابن ط') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
«بخش اصلی المُصَنَّف عبدالرزاق، با گردآوری روایات از آثاری قدیمیتر با حجمهای متفاوت تهیه شده است که میتوان آنها را، دستکم تا حدودی، از روی أسانید بازسازی کرد. عبدالرزاق، چهار منبع اصلی خود را بین سالهای 144 تا 153 هجری به دست آورده است. این آثار طی نیمه اول قرن دوم هجری تدوین یافته، در ردیف قدیمیترین مجموعههای حدیثی و متون فقهی نسبتاً بزرگ به شمار میآیند.»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/102 همان، ص102]</ref> | «بخش اصلی المُصَنَّف عبدالرزاق، با گردآوری روایات از آثاری قدیمیتر با حجمهای متفاوت تهیه شده است که میتوان آنها را، دستکم تا حدودی، از روی أسانید بازسازی کرد. عبدالرزاق، چهار منبع اصلی خود را بین سالهای 144 تا 153 هجری به دست آورده است. این آثار طی نیمه اول قرن دوم هجری تدوین یافته، در ردیف قدیمیترین مجموعههای حدیثی و متون فقهی نسبتاً بزرگ به شمار میآیند.»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/102 همان، ص102]</ref> | ||
«بنابر اطلاعاتی که ابنجُریج درباره مأخذ مطالبش میدهد، روایت وی از راویان بسیار فراوان و مختلفی اخذ شده است. بزرگترین بخش آن، نزدیک به 39 درصد، از عطاء بن أبیرَباح رسیده است. پنج عالمی که در پی میآیند، بر روی هم 25 درصد را تشکیل میدهند: عمرو بن دینار (هفت درصد)، ابن شِهاب (شش درصد)، | «بنابر اطلاعاتی که ابنجُریج درباره مأخذ مطالبش میدهد، روایت وی از راویان بسیار فراوان و مختلفی اخذ شده است. بزرگترین بخش آن، نزدیک به 39 درصد، از عطاء بن أبیرَباح رسیده است. پنج عالمی که در پی میآیند، بر روی هم 25 درصد را تشکیل میدهند: عمرو بن دینار (هفت درصد)، ابن شِهاب (شش درصد)، ابن طاووس (پنج درصد)، ابوزبیر (چهار درصد) و عبدالکریم (سه درصد). پنج فرد بعدی، با هم تنها هشت درصد را تشکیل میدهند: هشام بن عروة و یحیی بن سعید (هر کدام دو درصد)، ابنأبیمُلَیکَة، موسی بن عقبة و عمرو بن شعیب (هر کدام بین یک تا یک و نیم درصد). گروه بعدی، متشکل از ده اسم، هفت درصد را به خود اختصاص میدهند؛ هر کدام فقط بین یک تا نیم درصد. بیست درصد باقی مانده از 86 نفر رسیده است، از هر یک روایاتی چند. آرای فقهی خود ابنجُریج بسیار نادرند (یک درصد).»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/102 همان]</ref> | ||
در بررسی گستردهترین منبع وی، یعنی نقلهای او از عطاء بن أبیرَباح میتوان گفت: این مطالب از دو سبک (ژانر) مختلف متنی تشکیل شدهاند که با فراوانی تقریباً یکسان ظاهر میشوند. نیمی از این مطالب را میتوان بهعنوان «پاسخ» مسائل و نیم دیگر را بهعنوان «املا» طبقهبندی کرد. مراد از پاسخ، جوابهایی است که عطاء به سؤالهای خود ابنجُریج یا هر کس دیگری، بانام یا بینام، میدهد. از «املا» هم آن دسته از اظهارات عطاء منظور است که مسبوق به سؤال نیستند. هر دو سبک متضمن «رأی»های خود عطاء یا روایاتی از دیگران (احادیث، آثار)اند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/107 ر.ک: همان، ص107]</ref> بیشتر «پاسخ»ها متشکل از جوابهای عطاء به سؤالهای خود ابنجُریج است. سؤالهای افراد مجهول به ده درصد هم نمیرسد و سؤالهای طرح شده از جانب افراد دیگر که نامشان آمده بسیار نادرند. در «پاسخ»ها، رأیهای خود عطاء غلبه دارد؛ درحالیکه فراوانی روایات در این سبک، تنها ده درصد است. در «املا»ها، تفاوت اینقدر فاحش نیست؛ در اینجا نسبت رأی به احادیث هفتاد به سی است. از مقایسه نسبت بین این دو نوع سبک عمده در مطالب عطاء(پنجاه: پنجاه) با مطالب دیگر مشایخ مهم ابنجُریج، نتایج جالبتوجهی آشکار میشود: در روایات عمرو بن دینار، نسبت «پاسخ»ها تنها نُه درصد است(و تنها به جواب سؤالهای ابنجُریج اختصاص دارد)، در بین روایات ابن شِهاب، تقریباً چهارده درصد است (در این مورد، تنها 5/1 درصد ناظر به سؤالهای ابنجُریج است)، از | در بررسی گستردهترین منبع وی، یعنی نقلهای او از عطاء بن أبیرَباح میتوان گفت: این مطالب از دو سبک (ژانر) مختلف متنی تشکیل شدهاند که با فراوانی تقریباً یکسان ظاهر میشوند. نیمی از این مطالب را میتوان بهعنوان «پاسخ» مسائل و نیم دیگر را بهعنوان «املا» طبقهبندی کرد. مراد از پاسخ، جوابهایی است که عطاء به سؤالهای خود ابنجُریج یا هر کس دیگری، بانام یا بینام، میدهد. از «املا» هم آن دسته از اظهارات عطاء منظور است که مسبوق به سؤال نیستند. هر دو سبک متضمن «رأی»های خود عطاء یا روایاتی از دیگران (احادیث، آثار)اند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/107 ر.ک: همان، ص107]</ref> بیشتر «پاسخ»ها متشکل از جوابهای عطاء به سؤالهای خود ابنجُریج است. سؤالهای افراد مجهول به ده درصد هم نمیرسد و سؤالهای طرح شده از جانب افراد دیگر که نامشان آمده بسیار نادرند. در «پاسخ»ها، رأیهای خود عطاء غلبه دارد؛ درحالیکه فراوانی روایات در این سبک، تنها ده درصد است. در «املا»ها، تفاوت اینقدر فاحش نیست؛ در اینجا نسبت رأی به احادیث هفتاد به سی است. از مقایسه نسبت بین این دو نوع سبک عمده در مطالب عطاء(پنجاه: پنجاه) با مطالب دیگر مشایخ مهم ابنجُریج، نتایج جالبتوجهی آشکار میشود: در روایات عمرو بن دینار، نسبت «پاسخ»ها تنها نُه درصد است(و تنها به جواب سؤالهای ابنجُریج اختصاص دارد)، در بین روایات ابن شِهاب، تقریباً چهارده درصد است (در این مورد، تنها 5/1 درصد ناظر به سؤالهای ابنجُریج است)، از ابن طاووس 5/5 درصد آمده، از عبدالکریم، هشت درصد (تماماً به سؤالهای ابنجُریج اختصاص دارد) و از ابوزبیر، حتی یک «پاسخ» هم وجود ندارد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/107 همان]</ref> «عطاء که در سال 115ق وفات یافت بیشتر به نسلی تعلق دارد که در ربع آخر قرن نخست هجری زیسته و تابعان نامیده میشوند؛ بنابراین او نقطه اتصال ابنجُریج با نسل صحابه است.»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/110 همان، ص110]</ref> عطاء از اصول یا قواعدی فقهی یاد میکند که صریحاً آنها را احادیث نبوی میدانسته است، اما در آنها مستقیماً به پیامبر(ص) ارجاع نمیدهد. یکی از این موارد، این قاعده فقهی است: «الوَلَدُ لِلفِرَاشِ وَ لِلعاهِرِ الحجَرُ: فرزند به بستر (ازدواج) تعلق دارد و سهم زناکار هیچ است.» عطاء از این قاعده در دو جا استفاده میکند، بیآنکه تصریح کند این عبارت قضاوتی فقهی از سوی پیامبر(ص) تلقی میشود. بااینهمه، یکی از «پاسخ»های او نشان میدهد که میدانسته چنین است: «ابن جریج گفت: من به عطاء گفتم: نظرت درباره مردی که پس از تولد بچه، پدربودنش را انکار میکند چیست؟ عطاء گفت: مرد باید زن را لِعان کند و بچه به زن تعلق دارد. گفتم: آیا پیامبر(ص) نفرموده است: الولَدُ لِلفِرَاشِ وَ لِلعَاهِرِ الحَجَرُ؟ عطاء گفت: بله، اما این بدان علت بود که مردم در [ابتدای] اسلام مدعی فرزندانی بودند که در بستر مردان (دیگر) متولد میشدند؛ میگفتند: آنها از مایند.»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5168/115 ر.ک: همان، ص115]</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |