۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
کتاب شهر بهشت به بیان نویسنده در مقدّمه از شهری سخن میگوید که واقعاً معنایی از بهشت را در بر داشته باشد. جایی در صلح و آرامش واقعی، بدون چالشهای نفسانی، با خُلقیّات نیک و همزیستی های متعالی و متوازن و مسالمت آمیز. جایی که رحمت و نعمت در آن فراوان باشد و آشکارا دیده شود و مورد استفادهی درست و یکسان جامعه قرار بگیرد و همه از آن به طور کامل برخوردار باشند. جایی که خبر از آفت و آفتزنان نباشد، خبری از زشتی و زشتان، و تنگی و فشار و غم نباشد. شهری که در آن نه ستمی باشد و نه ستمگری، نه کامی بر اساس هواهای نفس باشد و نه خودکامه ای که همه چیز را در استخدام خود بخواهد<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>. | کتاب شهر بهشت به بیان نویسنده در مقدّمه از شهری سخن میگوید که واقعاً معنایی از بهشت را در بر داشته باشد. جایی در صلح و آرامش واقعی، بدون چالشهای نفسانی، با خُلقیّات نیک و همزیستی های متعالی و متوازن و مسالمت آمیز. جایی که رحمت و نعمت در آن فراوان باشد و آشکارا دیده شود و مورد استفادهی درست و یکسان جامعه قرار بگیرد و همه از آن به طور کامل برخوردار باشند. جایی که خبر از آفت و آفتزنان نباشد، خبری از زشتی و زشتان، و تنگی و فشار و غم نباشد. شهری که در آن نه ستمی باشد و نه ستمگری، نه کامی بر اساس هواهای نفس باشد و نه خودکامه ای که همه چیز را در استخدام خود بخواهد<ref>مقدّمه، صص 6-5</ref>. | ||
نویسنده در قسمتی دیگر توصیف خود را بدین گونه کامل میکند: شهری که من از آن سخن میگویم و عرفان و عقل نیز آن را میجوید مشابهتی با بهشت الهی دارد. اوتوپیای دیرینه و شهر عقلانی و آرمانی با فیلسوف ـ پادشاه افلاطونی که در آن هر چیزی با عقل سلیم محاسبه و تقدیر و تقریر میشود شمایی قابل توجّه از آن بهشت موعود و معهود است، هر چند که عقل بشری از بابت خام بودن و عدم پختگی و از بابت تحت تأثیر هواهای نفسانی بودن هرگز آن مجال متعالی و واسع را برای فهم آنچه که موعود انبیاست نخواهد داشت تا چه رسد به تحقّق این امر، آن هم از این بابت که خود باید به ساخت این بهشت اقدام نمایند. مگر آنکه پیوندی محکم و عمیق با الهیات و دین و وحی برقرار کنند که در آن حالت از اتوپیای عقلیِ افلاطونی خارج میشود، و در صورت تلفیقیِ آن، آنچه که آرمان و ایده آل [[افلاطون]] و عقلی مسلکان بوده تنها و تنها یکبار و غیر قابل تکرار تحقّق یافته و آن هم دوران کم از پنج سالهی [[امام علی (ع)]] بوده که مردم نیز تاب آن عدالت و عقلانیت و دیانتِ حقّ را نداشتند. که حق و عدالت که هر دو امانتی در دست عالِم و خردمند است امری است گران که با سبُکیِ انسانهای تحت ستمِ نفس همخوانی ندارد<ref>مقدّمه، صص 7-6</ref>. | نویسنده در قسمتی دیگر توصیف خود را بدین گونه کامل میکند: شهری که من از آن سخن میگویم و عرفان و عقل نیز آن را میجوید مشابهتی با بهشت الهی دارد. اوتوپیای دیرینه و شهر عقلانی و آرمانی با فیلسوف ـ پادشاه افلاطونی که در آن هر چیزی با عقل سلیم محاسبه و تقدیر و تقریر میشود شمایی قابل توجّه از آن بهشت موعود و معهود است، هر چند که عقل بشری از بابت خام بودن و عدم پختگی و از بابت تحت تأثیر هواهای نفسانی بودن هرگز آن مجال متعالی و واسع را برای فهم آنچه که موعود انبیاست نخواهد داشت تا چه رسد به تحقّق این امر، آن هم از این بابت که خود باید به ساخت این بهشت اقدام نمایند. مگر آنکه پیوندی محکم و عمیق با الهیات و دین و وحی برقرار کنند که در آن حالت از اتوپیای عقلیِ افلاطونی خارج میشود، و در صورت تلفیقیِ آن، آنچه که آرمان و ایده آل [[افلاطون]] و عقلی مسلکان بوده تنها و تنها یکبار و غیر قابل تکرار تحقّق یافته و آن هم دوران کم از پنج سالهی [[امام علی(ع)]] بوده که مردم نیز تاب آن عدالت و عقلانیت و دیانتِ حقّ را نداشتند. که حق و عدالت که هر دو امانتی در دست عالِم و خردمند است امری است گران که با سبُکیِ انسانهای تحت ستمِ نفس همخوانی ندارد<ref>مقدّمه، صص 7-6</ref>. | ||
نویسنده در این مقدّمهی فلسفی، چنانکه از دیگر آثار فلسفی او بر میآید نگرشی عقلی را در کار میکند و بهشتی عقلی را مدّ نظر میگیرد از این بابت در فکر مدینهی فاضلهای است که در عقل و فلسفه مجال ظهور یافته و یا امکان ظهور آن از بابت عقل وجود دارد. در نظر او اگر امام معصوم مجال فعالیت مییافت و مبسوط الید حضور میرسانید آنچه که امکان عقلی تصوّر میشود در کار او قابلیت اجزایی مییافت. به هر حال آن قید اطلاق با نبودش ما را به محدود و مقیّد وامیدارد، چنانکه حکومت مارکوس اورلیوس را بخشی از آن باور فیلسوف ـ پادشاه مقرّر کردهاند. <ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | نویسنده در این مقدّمهی فلسفی، چنانکه از دیگر آثار فلسفی او بر میآید نگرشی عقلی را در کار میکند و بهشتی عقلی را مدّ نظر میگیرد از این بابت در فکر مدینهی فاضلهای است که در عقل و فلسفه مجال ظهور یافته و یا امکان ظهور آن از بابت عقل وجود دارد. در نظر او اگر امام معصوم مجال فعالیت مییافت و مبسوط الید حضور میرسانید آنچه که امکان عقلی تصوّر میشود در کار او قابلیت اجزایی مییافت. به هر حال آن قید اطلاق با نبودش ما را به محدود و مقیّد وامیدارد، چنانکه حکومت مارکوس اورلیوس را بخشی از آن باور فیلسوف ـ پادشاه مقرّر کردهاند. <ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
نویسنده برای تکمیل سخن خود به منابعی چون [[جمهوری]] [[افلاطون]]، [[افسانه دولت]] [[ارنست کاسیرر]] و [[شهر و انسان]] [[لئو اشتراوس]] اشاره میکند و لب لباب اندیشههای آنان را در پیام خود میآورد. [[آراء اهل مدینه فاضله]] را از اندیشههای [[فارابی]] در نظر میگیرد و در این دوره با نگاهی فلسفی «مدینهی عادله» را طرح میکسازد. | نویسنده برای تکمیل سخن خود به منابعی چون [[جمهوری]] [[افلاطون]]، [[افسانه دولت]] [[ارنست کاسیرر]] و [[شهر و انسان]] [[لئو اشتراوس]] اشاره میکند و لب لباب اندیشههای آنان را در پیام خود میآورد. [[آراء اهل مدینه فاضله]] را از اندیشههای [[فارابی]] در نظر میگیرد و در این دوره با نگاهی فلسفی «مدینهی عادله» را طرح میکسازد. | ||
نویسنده در صفحات 19 و 20 فهرستی را با شماره رباعیهای مربوطه مینویسد که از موضوعات درون کتاب خبر میدهد. این موضوعات بدین شرحند: توحید، خدا و ذات و صفت. عقل و خرد. علم و عالم. ادب و آداب و اخلاق. هستی و فلک. منافقان. سختی روزگار. پیامبر(ص) و [[امام علی (ع)]]. قضا و قدر. خیر و شر. عرفان و تصوّف. بهشت و دوزخ. معرفت. درویشی. دنیا. ذکر و عبادت. آدم و انسان. ایمان و کفر. تاریخ اسلام. دین. سیاست. عدل و داد. آزادی. ظلم و ستم. و اموری دیگر که در طول این رباعیات میتوان با آنها روبرو شد. | نویسنده در صفحات 19 و 20 فهرستی را با شماره رباعیهای مربوطه مینویسد که از موضوعات درون کتاب خبر میدهد. این موضوعات بدین شرحند: توحید، خدا و ذات و صفت. عقل و خرد. علم و عالم. ادب و آداب و اخلاق. هستی و فلک. منافقان. سختی روزگار. پیامبر(ص) و [[امام علی(ع)]]. قضا و قدر. خیر و شر. عرفان و تصوّف. بهشت و دوزخ. معرفت. درویشی. دنیا. ذکر و عبادت. آدم و انسان. ایمان و کفر. تاریخ اسلام. دین. سیاست. عدل و داد. آزادی. ظلم و ستم. و اموری دیگر که در طول این رباعیات میتوان با آنها روبرو شد. | ||
بهشت نویسنده شهری است آباد که در آن داد و دادگری موج میزند و از ستم و بیداد و ستم هیچ خبری نیست این است که میگوید:{{شعر}} | بهشت نویسنده شهری است آباد که در آن داد و دادگری موج میزند و از ستم و بیداد و ستم هیچ خبری نیست این است که میگوید:{{شعر}} | ||
ویرایش