سیمای اهل تقوا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن'
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن')
خط ۴۹: خط ۴۹:
در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب می‌کند. براین مبنا، اراده‌ی خود را چنان قوی می‌کند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسه‌های شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهده‌ی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را می‌شکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربه‌های مال و جان قرار گرفته‌اند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفته‌اند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا می‌کنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند  که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این قـطع و یقـین رسیده‌اند، به مرحله‌ای دارند راه پیدا می‌کنند که خودشان مستعدّ گرفتن پرتو اشراق وحی نبوی باشند. به جایی دارند می‌رسند که از مشکات نبوّت یک توشه‌ی مستقیمی‌را بگیرند. چیزی که دیگران عملاً طاقت و توانش را ندارند<ref>متن، صص 27-26</ref>.
در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب می‌کند. براین مبنا، اراده‌ی خود را چنان قوی می‌کند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسه‌های شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهده‌ی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را می‌شکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربه‌های مال و جان قرار گرفته‌اند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفته‌اند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا می‌کنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند  که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این قـطع و یقـین رسیده‌اند، به مرحله‌ای دارند راه پیدا می‌کنند که خودشان مستعدّ گرفتن پرتو اشراق وحی نبوی باشند. به جایی دارند می‌رسند که از مشکات نبوّت یک توشه‌ی مستقیمی‌را بگیرند. چیزی که دیگران عملاً طاقت و توانش را ندارند<ref>متن، صص 27-26</ref>.


فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انـسانها داریم صحبت می‌کنیم، می‌گوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انـسانهای دیگر ارجح می‌کند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی (ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبه‌ی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است.
فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انسانها داریم صحبت می‌کنیم، می‌گوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انسانهای دیگر ارجح می‌کند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی (ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبه‌ی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است.


آخرین فصل کتاب ویژگیهای اهل تقواست که در این باره نیز اتکای نویسنده به سخنان گوهربار امیرالمؤمنین است. آخرین عبارت کتاب نیز چنین است: کسانی که اهل تقوا باشند خوب طبیعتاً ممکن است که بلاهایی که بر سر آنها می‌آید بیش از ما باشد امّا چشم بصیرتی که خداوند به ایشان داده راه خروج از مشکل را پیدا می‌کنند یعنی به یأس نمی‌رسند، به بن بست نمی‌رسند، دچار واچه کنم واچه کنم هرگز نمی‌شوند. اندیشه و تأمّلی که اینها دارند عزمی‌که بر بالا رفتن پیدا کردند و به قول مولانا: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم» هیچ وقت اجازه نمی‌دهند که اینها پایین قرار بگیرند. براین مبنا اینها موفّق ترین افراد زمین و زمان هستند. همان طور که اشاره کردم پهلوانِ پهلوانان و مردِ مردان در هر زمانی اهل تقوا است<ref>متن، ص 101</ref>.
آخرین فصل کتاب ویژگیهای اهل تقواست که در این باره نیز اتکای نویسنده به سخنان گوهربار امیرالمؤمنین است. آخرین عبارت کتاب نیز چنین است: کسانی که اهل تقوا باشند خوب طبیعتاً ممکن است که بلاهایی که بر سر آنها می‌آید بیش از ما باشد امّا چشم بصیرتی که خداوند به ایشان داده راه خروج از مشکل را پیدا می‌کنند یعنی به یأس نمی‌رسند، به بن بست نمی‌رسند، دچار واچه کنم واچه کنم هرگز نمی‌شوند. اندیشه و تأمّلی که اینها دارند عزمی‌که بر بالا رفتن پیدا کردند و به قول مولانا: «ما ز بالاییم و بالا می‌رویم» هیچ وقت اجازه نمی‌دهند که اینها پایین قرار بگیرند. براین مبنا اینها موفّق ترین افراد زمین و زمان هستند. همان طور که اشاره کردم پهلوانِ پهلوانان و مردِ مردان در هر زمانی اهل تقوا است<ref>متن، ص 101</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش