۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن') |
جز (جایگزینی متن - 'قـ' به 'ق') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در همین فصل در بخشی با استناد به آیهی 14 از سورهی حجرات در فرق ميان اسلام و ايمان بحثهای قابل توجّهي دارد، چنانکه ایمان را مرتبهای قلبی و درونی و اسلام را مقولهای زبانی قلمداد میکند و از این رو در ظاهر ایمان و اسلام و به مصداق، مؤمن و مسلم فرقی ژرف وجود دارد و از لحاظ اعتبار و ارزش مؤمن بسیار بالاتر از مسلم است، ای بسا که فرد در زبان منافقانه رفتار کرده باشد و هیچ باوری در اسلام او وجود نداشته باشد ولی ایمان از جنس دیگری است و گویا آنچه که ایمان را اعتبار میبخشد نیز تقواست که مرتبهای بالاتر از ایمان است، با در نظر داشتن اینکه ایمان نیز بدون عمل صالح بی اعتبار است و در عین حال امکان فراز و فرود نیز برای آن متصوّر است<ref>متن، صص 26-24</ref>. | در همین فصل در بخشی با استناد به آیهی 14 از سورهی حجرات در فرق ميان اسلام و ايمان بحثهای قابل توجّهي دارد، چنانکه ایمان را مرتبهای قلبی و درونی و اسلام را مقولهای زبانی قلمداد میکند و از این رو در ظاهر ایمان و اسلام و به مصداق، مؤمن و مسلم فرقی ژرف وجود دارد و از لحاظ اعتبار و ارزش مؤمن بسیار بالاتر از مسلم است، ای بسا که فرد در زبان منافقانه رفتار کرده باشد و هیچ باوری در اسلام او وجود نداشته باشد ولی ایمان از جنس دیگری است و گویا آنچه که ایمان را اعتبار میبخشد نیز تقواست که مرتبهای بالاتر از ایمان است، با در نظر داشتن اینکه ایمان نیز بدون عمل صالح بی اعتبار است و در عین حال امکان فراز و فرود نیز برای آن متصوّر است<ref>متن، صص 26-24</ref>. | ||
در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب میکند. براین مبنا، ارادهی خود را چنان قوی میکند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسههای شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهدهی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را میشکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربههای مال و جان قرار گرفتهاند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفتهاند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا میکنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این | در بخشی از کتاب در استقبال از این سه واژه چنین آمده است: تقوا اراده و معرفتی است که یک مسلمان مؤمن در تجربیّات سلوک و زندگی برای خودش کسب میکند. براین مبنا، ارادهی خود را چنان قوی میکند که بتواند با بزرگترین دشمن درونی، یعنی «هوای نفس» و دشمن بزرگ بیرونی، یعنی «وسوسههای شیطان» مقابله بکند و این کاری است که بر عهدهی هر کسی نیست و لذا تقوا را اگر بخواهیم تعریف کنیم و اگر بخواهیم بگوییم که متّقی کیست؟ باید بگویم مرد راستین، مرد توانگر و قدرتمند، و یا در بهترین واژگان باید گفت: «مردِ مرد». لذا هر کسی که پهلوان میدان نبرد با هوای نفس امّاره باشد، بدون تردید یک فرد متّقی است. پس برای این، یک سری میدانهای خاصّی را باید در نظر بگیریم همچنانکه قرآن در تعریفی که برای اینها دارد خیلی از مصادیقی که دارد را میشکافد. برای «مسلمان» یک تعریفی دارد، برای «مؤمن» یک تعریف و برای «متّقی» هم تعریف دیگر. بحث مسلمانها بحث آزمونهای اوّلیه است. بحث مؤمنین بحث کسانی است که در تجربههای مال و جان قرار گرفتهاند. بحث متّقین بحث کسانی است که از این حد فراتر رفتهاند. بحث آزمونهای عرفانی است، بحث کسانی است که به ریاضتهای نفسانی راه پیدا میکنند. یعنی اینها با خودشان چالش ندارند که جهاد بکنیم یا نکنیم؟ دیگر این مشکل را ندارند که اگر پیامبر ما را به کاری دعوت کرد با خود فکر بکنند که حالا برویم یا نرویم؟ اینها به این قطع و یقین رسیدهاند، به مرحلهای دارند راه پیدا میکنند که خودشان مستعدّ گرفتن پرتو اشراق وحی نبوی باشند. به جایی دارند میرسند که از مشکات نبوّت یک توشهی مستقیمیرا بگیرند. چیزی که دیگران عملاً طاقت و توانش را ندارند<ref>متن، صص 27-26</ref>. | ||
فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انسانها داریم صحبت میکنیم، میگوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انسانهای دیگر ارجح میکند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی (ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبهی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است. | فصل دیگر کتاب که با نام کتاب یکسان است سیمای اهل تقوا نام دارد، در ابتدای این فصل آمده است: تقوا شاید بزرگترین فضیلت برای انسان در عالم اسلام باشد و این فضیلت را از عبارات خود قرآن ما وام گرفتیم. موقعی که از رنگها و نژادها و تیپهای انسانها داریم صحبت میکنیم، میگوید: هیچ کدام از اینها سبب ترجیح انسانی بر انسان دیگر نیست. تنها چیزی که اسباب ترجیح و برتری است و یک انسان را نسبت به انسانهای دیگر ارجح میکند فقط و فقط عنصر تقواست<ref>متن، ص 69</ref>. آنچه که ملاک برتری انسان و کرامت او نزد خداوند است همین تقواست. چند صفحه بعد بازگشت به سخنان همام دارد که به [[امام علی (ع)]] تقاضای توصیف سیمای متّقین را دارد: «یا امیرالمؤمنین صف لی المتّقین حتّی کأنّی أنظر الیهم»<ref>متن، ص 74</ref>. امّا به چند صفت اکتفا نکرد و از امام کامل و کمال سیمای متّقین را تقاضا نمود و با اتمام صفات و ترسیم کامل اتّفاقی که افتاد بسیار شگرف بود که امام فرمود: «امّا والله لقد کنت اخافها علیه»<ref>متن، ص 75</ref>. در همین فصل برخی از صفات متّقین که در خطبهی همام آمده مورد تفسیر عرفانی قرار گرفته است. |
ویرایش