آشنایی با مکتب کبرویه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
''' آشنایی با مکتب کبرویه''' نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که خواننده را با مکتب و طریقت کبرویه آشنا می‌کند. چنانکه از نام کتاب پیداست مطالب آن در حدّ آشنایی است و با این حساب نباید انتظار طول و تفصیل درازی را در تبیین مطلب داشت، با این حال آنچه که در اختیار ماست حجم قابل توجّهی است. در ایران و در جهان اسلام طریقتهای عرفانی مهمی‌ وجود دارد ولی در آن میان طریقت و یا چنانکه نویسنده بیان داشته مکتب کبرویه از ویژگیهایی خاص برخوردار است.  
''' آشنایی با مکتب کبرویه''' نوشته‌ی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که خواننده را با مکتب و طریقت کبرویه آشنا می‌کند. چنانکه از نام کتاب پیداست مطالب آن در حدّ آشنایی است و با این حساب نباید انتظار طول و تفصیل درازی را در تبیین مطلب داشت، با این حال آنچه که در اختیار ماست حجم قابل توجّهی است. در ایران و در جهان اسلام طریقتهای عرفانی مهمی‌ وجود دارد ولی در آن میان طریقت و یا چنانکه نویسنده بیان داشته مکتب کبرویه از ویژگیهایی خاص برخوردار است.  


این مکتب چنانکه از نام آن پیداست از نام بانی آن یعنی شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] اخذ شده است و وی یکی از اکابر عرفا و از نامداران طریقت در تمام طول تاریخ عرفان و تصوّف است تا جایی که القابی چون پیر ولی تراش و طامّة الکبری را دارا گشته است و چنانکه از روایات صوفیانه و عرفانی بر می‌آید بارها در رؤیا و مکاشفه به زیارت حضرت ختمی‌مرتبت رسیده و در یکی از این مکاشفات لقب «ابوالجنّاب» را از حضرتش دریافت نموده است. نویسنده‌ی این کتاب، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] پیش از این در باره‌ی زندگی و سلوک وی دو کتاب را نوشته است، یکی به نام [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و یکی هم [[نجم الدّین کبری پیر ولی تراش]]. غیر از این از خلفا و مشایخی که تحت تربیّت او بوده‌اند نیز برخی را مورد شرح و تفسیر قرار داده است که از آن میان می‌توان به [[بهاء الدین ولد، محمد بن حسین|بهاء الدّین ولد]] پدر مولانا، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء الدوله سمنانی]]، [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعد الدّین حموی]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق ترمذی]]، اشاره کرد.
این مکتب چنانکه از نام آن پیداست از نام بانی آن یعنی شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] اخذ شده است و وی یکی از اکابر عرفا و از نامداران طریقت در تمام طول تاریخ عرفان و تصوّف است تا جایی که القابی چون پیر ولی تراش و طامّة الکبری را دارا گشته است و چنانکه از روایات صوفیانه و عرفانی بر می‌آید بارها در رؤیا و مکاشفه به زیارت حضرت ختمی‌مرتبت رسیده و در یکی از این مکاشفات لقب «ابوالجنّاب» را از حضرتش دریافت نموده است. نویسنده‌ی این کتاب، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] پیش از این در باره‌ی زندگی و سلوک وی دو کتاب را نوشته است، یکی به نام [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و یکی هم [[نجم الدّین کبری پیر ولی تراش|نجم‌الدّین کبری پیر ولی تراش]]. غیر از این از خلفا و مشایخی که تحت تربیّت او بوده‌اند نیز برخی را مورد شرح و تفسیر قرار داده است که از آن میان می‌توان به [[بهاء الدین ولد، محمد بن حسین|بهاء الدّین ولد]] پدر مولانا، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء الدوله سمنانی]]، [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعد الدّین حموی]]، [[محقق ترمذی، سید برهان‌الدین حسین|سیّد برهان‌الدّین محقّق ترمذی]]، اشاره کرد.




خط ۵۹: خط ۵۹:


در بخش دیگر به معرّفی بنیانگذار مکتب کبرویه پرداخته و به طور اجمال وی را معرّفی می‌کند گر چه معرّفی اصلی او در آثاری است که در شرح احوال و آراء و سلوک وی قبلاً نوشته است. در این بخش از زبان محقّق برجسته‌ی آلمانی  [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] در کتاب [[ابعاد عرفانی اسلام]] مطالبی را در خصوص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و مکتب کبرویه می‌آورد. <ref>متن، صص 117-116</ref>.
در بخش دیگر به معرّفی بنیانگذار مکتب کبرویه پرداخته و به طور اجمال وی را معرّفی می‌کند گر چه معرّفی اصلی او در آثاری است که در شرح احوال و آراء و سلوک وی قبلاً نوشته است. در این بخش از زبان محقّق برجسته‌ی آلمانی  [[شیمل، آنه‌ ماری|آنه ماری شیمل]] در کتاب [[ابعاد عرفانی اسلام]] مطالبی را در خصوص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] و مکتب کبرویه می‌آورد. <ref>متن، صص 117-116</ref>.
غیر از آن از زبان پروفسور [[هانری کوربن]] که به مکتب کبرویه و مشایخ آن بسیار علاقمند بود نکاتی را متذکّر می‌شود<ref>متن، صص 119-118</ref>. خاصّه در کتاب [[اسلام ایرانی]] به تفصیل از این بابت سخنان نغزی وجود دارد که نویسنده به برخی از آنها نیز اشاره کرده است<ref>متن، ص 120</ref>.
غیر از آن از زبان پروفسور [[هانری کوربن]] که به مکتب کبرویه و مشایخ آن بسیار علاقمند بود نکاتی را متذکّر می‌شود<ref>متن، صص 119-118</ref>. خاصّه در کتاب [[اسلام ایرانی]] به تفصیل از این بابت سخنان نغزی وجود دارد که نویسنده به برخی از آنها نیز اشاره کرده است<ref>متن، ص 120</ref>.


خط ۶۵: خط ۶۶:
از دیگر مواردی که در این طریقت بسیار مهم است، طبق گزارش نویسنده که خود وارث اکنون این مکتب است یکی هم خلوت و ذکر است که از اساس این مکتب معرّفی می‌شود. در این باره در آثار مختلف همین نویسنده به وسعت و کثرت می‌توان شاهد بود. سخن گفتن از رنگ و نور مبنای نظری و البتّه کار عملی مشایخ این طریقت در تحلیلهای سلوکی است که فصلی به آن اختصاص یافته است. ذکر عالم کبیر و صغیر که در این مکتب به دقّت مورد بحث بوده را در بخشی دیگر ذکر کرده است. دو نظریّه خاص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] آمده را در اینجا به اختصار توضیح داده، یکی مسئله‌ی دئنا یا شاهد آسمانی است<ref>متن، ص 226</ref>. که رهبری باطنی انسان سالک را عهده دار است و یکی هم نظریه‌ی «محاضر» که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] به آن اشاه شده است<ref>متن، ص 237</ref>.
از دیگر مواردی که در این طریقت بسیار مهم است، طبق گزارش نویسنده که خود وارث اکنون این مکتب است یکی هم خلوت و ذکر است که از اساس این مکتب معرّفی می‌شود. در این باره در آثار مختلف همین نویسنده به وسعت و کثرت می‌توان شاهد بود. سخن گفتن از رنگ و نور مبنای نظری و البتّه کار عملی مشایخ این طریقت در تحلیلهای سلوکی است که فصلی به آن اختصاص یافته است. ذکر عالم کبیر و صغیر که در این مکتب به دقّت مورد بحث بوده را در بخشی دیگر ذکر کرده است. دو نظریّه خاص حضرت [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم کبری]] که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] آمده را در اینجا به اختصار توضیح داده، یکی مسئله‌ی دئنا یا شاهد آسمانی است<ref>متن، ص 226</ref>. که رهبری باطنی انسان سالک را عهده دار است و یکی هم نظریه‌ی «محاضر» که در کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] به آن اشاه شده است<ref>متن، ص 237</ref>.


بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا امیر مؤمنان و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.
بخش مربوط به لطائف سبعه یا اطوار مافوق عقل از جمله مواردی است که صرفاً در این مکتب طرح پرداخته شده و از تئوریهای ویژه‌ی آن محسوب می‌شود که مشایخ نامدار این مکتب در آثار خود به شرح و تفسیر آن پرداخته‌اند. از دیگر موارد که به این مکتب مختص است ایجاد رسم اجازه نویسی برای طریقت و سلوک است. شاید اوّلین اجازه نامه‌ی طریقی را جناب شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] رقم زده باشد که بعدها این شیوه در دیگر طریقتها نیز کما بیش مرسوم شد. نهایت این که از آن بزرگ دو اجازه وجود دارد یکی برای شیخ [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]] و یکی هم برای شیخ [[باخرزی، سعید بن مطهر|سیف‌الدین باخرزی]]، که متن اجازه‌ی این هر دو عارف در همین کتاب درج شده است<ref>متن، صص 277-272</ref>. چنانکه رسم شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] بوده است در اجازاتی که می‌نوشته شجره‌ی مشایخ خود را نیز به طور معنعن درج می‌کرده است. در این کتاب نیز به دقّت شجره‌ی طریقت و مکتب کبرویه از زمان [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدّین کبری]] تا به امروز یکی پس از دیگری درج شده است<ref>مقدّمه، صص 281-280</ref>. همین شجره از قبل از شیخ تا [[امام علی علیه‌السلام|امیرمؤمنان]] و رسول خدا نیز در متن اجازه دیده می‌شود<ref>متن، ص 279</ref>.


آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا  باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.
آخرین بحث کتاب در خصوص تکالیف شرعی و مسئله‌ی اسقاط تکلیف است که اغلب طرق از روی انحراف به رفع تکلیف و اسقاط آن قائلند امّا چنانکه در متن کتاب توضیح داده شده مشایخ این طریقت همگی معتقد به شریعت بوده و اغلب دارای اجتهاد فقهی بوده‌اند. نماز و روزه و دیگر عبادات از مقیّدات و باورهای سلوکی آنان محسوب می‌شده و این روش تا کنون نیز بر قرار بوده و وارث این مکتب نیز به‌همین طریق راه را ادامه می‌دهد. چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌نویسد: از جمله اختصاصات مکتب کبرویه شریعتمدار بودن و پایبندی تام و تمام به تمام شریعت محمّدی است. و این امری است که باید تمام طریقتها بدان وابسته و دلبسته باشند ولی متأسّفانه برخی از فرق و طُرُق صوفیه از این مقوله فاصله گرفته و از خود رفع تکلیف کرده‌اند، برخی به توهّم رفته و می‌گویند که ما «نماز» نداریم و فقط «نیاز» داریم، برخی نیز به انحراف مبتلا شده و از احکام شرعی فاصله گرفته و به کاهلی تمام و یا به ترک آن روی آورده‌اند و می‌گویند که: «دل اگر صاف باشد کفایت می‌کند». این افراد اسباب انحراف دیگران را نیز با این توهّم و پندارِ خطا  باعث می‌شوند<ref>متن، صص 285-284</ref>. از منابع اصلی مشایخ مکتب کبرویه شواهد متعدّدی برای اثبات این مقوله روایت شده که قهراً برای خوانندگان مشتاق نیز قابل توجّه خواهد بود.
خط ۸۱: خط ۸۲:


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
[[آشنایی با مکتب کبرویه]] ، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
[[آشنایی با مکتب کبرویه]]، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]


کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهمّ و بلند  و تمهیدی برای ورود به بحث نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 354 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب  درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل دیده می‌شود.
کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهمّ و بلند  و تمهیدی برای ورود به بحث نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 354 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب  درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل دیده می‌شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش