۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
اهمیت این تفسیر بیش از هر چیزی، از جنبه گویش و لهجه مفسر است؛ زیرا: «نثر این کتاب، از جمله نثرهای پارسی و پر از اصطلاحات و لغات و ترجمه تحتاللفظی عبارات و ترکیب قرآن به زبان پارسی دری است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | اهمیت این تفسیر بیش از هر چیزی، از جنبه گویش و لهجه مفسر است؛ زیرا: «نثر این کتاب، از جمله نثرهای پارسی و پر از اصطلاحات و لغات و ترجمه تحتاللفظی عبارات و ترکیب قرآن به زبان پارسی دری است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | ||
[[ژندهپیل، احمد|احمد جام نامقی]]، مشهور به [[ژندهپیل، احمد|ژندهپیل]] (متوفی 536)، در «[[مفتاح النجاة]]، از تفسیر سورآبادی نام برده است. همچنین این تفسیر از منابع حبیش تفلیسی در تألیف کتاب وجوه قرآن بوده است <ref>ر.ک: معینی، محسن، ج7، ص689</ref>. | [[ژندهپیل، احمد|احمد جام نامقی]]، مشهور به [[ژندهپیل، احمد|ژندهپیل]] (متوفی 536)، در «[[مفتاح النجاة]]، از تفسیر سورآبادی نام برده است. همچنین این تفسیر از منابع حبیش تفلیسی در تألیف کتاب وجوه قرآن بوده است<ref>ر.ک: معینی، محسن، ج7، ص689</ref>. | ||
==تاریخ تألیف== | ==تاریخ تألیف== | ||
[[صفا، ذبیحالله|ذبیحالله صفا]]، میگوید: «[[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]]، تفسیر خود را در حدود سال ٤٨٠ق، تصنیف کرده است. بهاینترتیب، این تفسیر در اواسط سال هفتاد، از قرن چهارم هجری به بعد، به رشته تحریر درآمده است <ref>ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص117</ref>. | [[صفا، ذبیحالله|ذبیحالله صفا]]، میگوید: «[[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]]، تفسیر خود را در حدود سال ٤٨٠ق، تصنیف کرده است. بهاینترتیب، این تفسیر در اواسط سال هفتاد، از قرن چهارم هجری به بعد، به رشته تحریر درآمده است<ref>ر.ک: بیگلری، مجتبی؛ جوانمرد، بیژن؛ سلیمانی، بدری، ص117</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
[[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] درباره سبب به فارسی نوشتن این تفسیر، گفته است که از او خواستهاند تا نفع آن عامتر باشد و افزوده است که اگر آن را به عربی مینوشتم، باید معلمی آن را درس میداد؛ درحالیکه قرآن را به هیچیک از الفاظ عربی بهتر از الفاظ خود قرآن، نمیتوان بیان کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] درباره سبب به فارسی نوشتن این تفسیر، گفته است که از او خواستهاند تا نفع آن عامتر باشد و افزوده است که اگر آن را به عربی مینوشتم، باید معلمی آن را درس میداد؛ درحالیکه قرآن را به هیچیک از الفاظ عربی بهتر از الفاظ خود قرآن، نمیتوان بیان کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
وی در ابتدای هر سوره، عنوان و تعداد آیات و کلمات و حروف و محل نزول و فضیلت آن را آورده و در تفسیر آیات، گاهی تمام یک آیه را یکجا و گاه بهصورت جزءجزء، نقل و ترجمه و تفسیر کرده و به مناسبتهای مختلف، به اخبار و روایات و اقوال مفسران و راویان اشعار عربی استناد نموده است. او همچنین قصص مربوط به آیات را گاهی به مناسبت یک آیه یا شأن نزول آن و گاهی در ضمن ترجمه و تفسیر آیات، آورده و پس از ترجمه برخی آیات، سؤال و جوابی آورده است که ناظر به مشکلی از آن آیه است <ref>ر.ک: همان، ص688- 689</ref>. | وی در ابتدای هر سوره، عنوان و تعداد آیات و کلمات و حروف و محل نزول و فضیلت آن را آورده و در تفسیر آیات، گاهی تمام یک آیه را یکجا و گاه بهصورت جزءجزء، نقل و ترجمه و تفسیر کرده و به مناسبتهای مختلف، به اخبار و روایات و اقوال مفسران و راویان اشعار عربی استناد نموده است. او همچنین قصص مربوط به آیات را گاهی به مناسبت یک آیه یا شأن نزول آن و گاهی در ضمن ترجمه و تفسیر آیات، آورده و پس از ترجمه برخی آیات، سؤال و جوابی آورده است که ناظر به مشکلی از آن آیه است<ref>ر.ک: همان، ص688- 689</ref>. | ||
وی در تفسیر خود، از محمد بن کرام با احترام نام برده و از وی سخنانی نقل کرده است. او از دیگر رجال کرامیه نیز مطالبی آورده؛ از جمله از ابوعمرو مازلی، ابوسهل انماری، محمد صابر، اسحاق محمشاذ و بهویژه، محمد بن هیصم که گاه از کتاب فنون او نیز یاد کرده است. او در ذیل آیه نوزدهم سوره احزاب، به بحثی از عقاید مهم کرامیه درباره ایمان منافق اشاره کرده است <ref>ر.ک: همان، ص689</ref>. | وی در تفسیر خود، از محمد بن کرام با احترام نام برده و از وی سخنانی نقل کرده است. او از دیگر رجال کرامیه نیز مطالبی آورده؛ از جمله از ابوعمرو مازلی، ابوسهل انماری، محمد صابر، اسحاق محمشاذ و بهویژه، محمد بن هیصم که گاه از کتاب فنون او نیز یاد کرده است. او در ذیل آیه نوزدهم سوره احزاب، به بحثی از عقاید مهم کرامیه درباره ایمان منافق اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص689</ref>. | ||
برخلاف این تصور که کرامیه را اهل تشبیه و [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] را کرامی دانستهاند، [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] در این تفسیر مشبهه را لعن کرده است. [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] در مواردی به ابیات و سخنانی از [[امام على(ع)|امام علی (ع)]]، امام حسین(ع)، [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام رضا(ع)]] اشاره نموده و احادیثی از پیامبر(ص) درباره فضل اهلبیت و دوستی علی(ع) و نهی از دشمنی با او نقل کرده است <ref>ر.ک: همان</ref>. | برخلاف این تصور که کرامیه را اهل تشبیه و [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] را کرامی دانستهاند، [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] در این تفسیر مشبهه را لعن کرده است. [[سورآبادی، عتیق بن محمد|سورآبادی]] در مواردی به ابیات و سخنانی از [[امام على(ع)|امام علی (ع)]]، امام حسین(ع)، [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و [[امام رضا(ع)]] اشاره نموده و احادیثی از پیامبر(ص) درباره فضل اهلبیت و دوستی علی(ع) و نهی از دشمنی با او نقل کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
او در ذیل آیه تطهیر نیز روایاتی آورده که بر مبنای آنها مراد از اهلبیت پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|امام علی(ع)]]، حضرت فاطمه (س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند. او همچنین در بخشی از تفسیر به ذکر فضائل ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | او در ذیل آیه تطهیر نیز روایاتی آورده که بر مبنای آنها مراد از اهلبیت پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|امام علی(ع)]]، حضرت فاطمه (س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند. او همچنین در بخشی از تفسیر به ذکر فضائل ابوبکر، عمر، عثمان و علی (ع) پرداخته است<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش