دیوان پروین اعتصامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
وقتی وی از این اندیشه‌ها خسته می‌شود، قطعه لطف حق را مردانه می‌سراید و خواننده را با حقایق و افکاری بالاتر آشنا می‌سازد و در همان حال نیز از وظیفه مادری دست برنمی‌دارد و باز هم مادری است نگران:
وقتی وی از این اندیشه‌ها خسته می‌شود، قطعه لطف حق را مردانه می‌سراید و خواننده را با حقایق و افکاری بالاتر آشنا می‌سازد و در همان حال نیز از وظیفه مادری دست برنمی‌دارد و باز هم مادری است نگران:


'''مادر موسی چو موسی را به نیل'''
{{شعر}}
درفکند از گفته رب جلیل
{{ب|'' مادر موسی چو موسی را به نیل''|2='' درفکند از گفته رب جلیل''}}
{{ب|'' خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه''|2='' گفت ای فرزند خرد بی‌گناه''}}
{{ب|'' گر فراموشت کند لطف خدای''|2='' چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای''}}
{{ب|'' گر نیارد ایزد پاکت به یاد''|2='' آب خاکت را دهد ناگه به باد''}}
{{پایان شعر}}


'''خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه'''
گفت ای فرزند خرد بی‌گناه
'''گر فراموشت کند لطف خدای'''
چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای
'''گر نیارد ایزد پاکت به یاد'''
آب خاکت را دهد ناگه به باد
نفس را مطابق تعبیر عرفا می‌شناسد، اهریمن را که روح آریایی با آن وجود دوزخی کینه دیرینه دارد، همه جا در کمین جان پاک آدمی می‌داند، مهر و عاطفت و علم و فضائل اخلاق را طریقه رستگاری دانسته و تشکیل خانواده مهربان و کودکان نورس و سعادت آرام و بی سر و صدا را نتیجه حیات می‌پندارد. و ما را به‌سوی سعی و عمل، امید حیات، اغتنام وقت، کسب کمال و هنر، همت و اقدام و نیک‌بختی و فضیلت رهنمایی می‌کند.
نفس را مطابق تعبیر عرفا می‌شناسد، اهریمن را که روح آریایی با آن وجود دوزخی کینه دیرینه دارد، همه جا در کمین جان پاک آدمی می‌داند، مهر و عاطفت و علم و فضائل اخلاق را طریقه رستگاری دانسته و تشکیل خانواده مهربان و کودکان نورس و سعادت آرام و بی سر و صدا را نتیجه حیات می‌پندارد. و ما را به‌سوی سعی و عمل، امید حیات، اغتنام وقت، کسب کمال و هنر، همت و اقدام و نیک‌بختی و فضیلت رهنمایی می‌کند.
'''دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست'''
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست


'''در آسمان علم و عمل برترین پر است'''
{{شعر}}
در کشور وجود هنر بهترین غناست'''.'''
{{ب|'' دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست''|2='' از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست''}}
{{ب|'' در آسمان علم و عمل برترین پر است''|2='' در کشور وجود هنر بهترین غناست''}}
{{پایان شعر}}


در مناظره بین دو قطره خون، از اصول زندگانی اجتماعی سخن می‌رود، لزوم استقرار عدالت در جامعه و حمایت از حقوق ضعیفان؛ قطره خون و خارکن، از توانایی‌های امثال خود سخن می‌گوید؛ از ارزش خویش در «ملک حقیقت» (نه دنیای ظاهر) یاد می‌کند؛ زیرا گوهر کان، دل است.
در مناظره بین دو قطره خون، از اصول زندگانی اجتماعی سخن می‌رود، لزوم استقرار عدالت در جامعه و حمایت از حقوق ضعیفان؛ قطره خون و خارکن، از توانایی‌های امثال خود سخن می‌گوید؛ از ارزش خویش در «ملک حقیقت» (نه دنیای ظاهر) یاد می‌کند؛ زیرا گوهر کان، دل است.
'''مرا به ملک حقیقت هزار کس بخرد'''
 
چراکه در دل کان دلی شدم گهری
{{شعر}}
{{ب|'' مرا به ملک حقیقت هزار کس بخرد''|2='' چراکه در دل کان دلی شدم گهری''}}
{{پایان شعر}}


قضا و حادثه، خون شاه را از میان تواند برد، نه خون خارکن را که به هزاران امثال خود پیوسته است، «کدام قطره خون را بود چنین هنری»؟! اوج مفاخره در امید به پیروزی در آینده.
قضا و حادثه، خون شاه را از میان تواند برد، نه خون خارکن را که به هزاران امثال خود پیوسته است، «کدام قطره خون را بود چنین هنری»؟! اوج مفاخره در امید به پیروزی در آینده.


'''در این علامت خونین نهان دوصد دریاست'''
{{شعر}}
ز ساحل همه پیداست کشتی ظفری
{{ب|'' در این علامت خونین نهان دوصد دریاست''|2='' ز ساحل همه پیداست کشتی ظفری''}}
{{پایان شعر}}


دریاهایی که از ساحل همه کشتی‌های ظفرش پیداست، همان نکته پرمغزی که در قطعه «نامه بزرگمهر به نوشیروان» نیز مندرج است:
دریاهایی که از ساحل همه کشتی‌های ظفرش پیداست، همان نکته پرمغزی که در قطعه «نامه بزرگمهر به نوشیروان» نیز مندرج است:
'''بترس زآه ستمدیدگان که در دل شب'''
{{شعر}}
نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند
{{ب|'' بترس زآه ستمدیدگان که در دل شب''|2='' نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند''}}
 
{{ب|'' از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی''|2='' به یک اشاره دوصد کوه را چو کاه کنند''}}
'''از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی'''
{{پایان شعر}}
به یک اشاره دوصد کوه را چو کاه کنند


به‌علاوه خاستگاه همه این اندیشه‌ها نظرگاه انسانی و بشردوستانه است، نه از نوع شعارهای نگارین. تکیه او نیز بر ضرورت دگرگونی فکری و فرهنگی در جامعه است؛ تا اندیشه‌ها به راه راست نگرود، راه‌ها و رفتارها و کردارها کژ و نادرست و زیان‌بار خواهدبود<ref>ر.ک: همان، صفحه خ - ذ</ref>.
به‌علاوه خاستگاه همه این اندیشه‌ها نظرگاه انسانی و بشردوستانه است، نه از نوع شعارهای نگارین. تکیه او نیز بر ضرورت دگرگونی فکری و فرهنگی در جامعه است؛ تا اندیشه‌ها به راه راست نگرود، راه‌ها و رفتارها و کردارها کژ و نادرست و زیان‌بار خواهدبود<ref>ر.ک: همان، صفحه خ - ذ</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش