تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال‌الدین محمد بلخی (جعفری): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹: خط ۱۹:
| چاپ =12
| چاپ =12
| تعداد جلد =15
| تعداد جلد =15
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =02188
| کتابخوان همراه نور =02188
| کتابخوان همراه نور =02188
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
{{کاربردهای دیگر| مثنوی مولوی (ابهام زدایی)}}


'''تفسير و نقد و تحليل مثنوى جلال‌الدين محمد بلخى'''، از آثار ادبى - عرفانى [[جعفری تبریزی، محمدتقی |استاد علامه محمدتقى جعفرى تبريزى]] (1304 - 1377ش)، به زبان فارسى است. اين شرح پانزده جلدى، كامل است و همه شش دفتر مثنوى مولوى از آغاز تا انجام در چهارده جلد آن، به‌صورت ترتيبى شرح شده است و جلد پانزدهم اختصاص به فهرست‌هاى فنى دارد و در واقع راهنماى موضوعى براى اين شرح است.
'''تفسير و نقد و تحليل مثنوى جلال‌الدين محمد بلخى'''، از آثار ادبى - عرفانى [[جعفری تبریزی، محمدتقی |استاد علامه محمدتقى جعفرى تبريزى]] (1304 - 1377ش)، به زبان فارسى است. اين شرح پانزده جلدى، كامل است و همه شش دفتر مثنوى مولوى از آغاز تا انجام در چهارده جلد آن، به‌صورت ترتيبى شرح شده است و جلد پانزدهم اختصاص به فهرست‌هاى فنى دارد و در واقع راهنماى موضوعى براى اين شرح است.
خط ۴۰: خط ۴۳:
#مولوى مى‌خواهد راه‌هايى را نشان بدهد كه همگان بتوانند با استعدادهاى گوناگون، فروغ خداوندى را در همين جهان تاريك و محدود طبيعت دريابند. او مى‌خواهد عظمت روح انسانى را كه در حقيقت شعاعى از بارگاه الوهيت است براى سالكان راه حق و حقيقت آشكار سازد و بايد گفت در اين راه، جلال‌الدين به موفقيت‌هاى عالى نائل شده است؛ بنابراین، اگر پرسيده شود كه آيا مولوى در روش علمى و عرفانى خود به يك هدف مشخص رسيده است يا در حال تكاپو و هيجان روانى و بدون رسيدن به مقصود، زندگانى خود را به پايان رسانده است؟ پاسخ روشن است. با مطالعه دقيق كتاب مثنوى در سرتاسر آن مى‌بينيم هدف مشخص و منحصر او، وادار ساختن انسان‌ها به درك حقيقى اين جمله است «إنا لله و إنا إليه راجعون»؛ اگرچه در تكاپو به‌سوى اين هدف هيجانات گوناگون دارد و تلاش‌هاى مختلف مى‌كند<ref>همان، ج 1، ص10</ref>
#مولوى مى‌خواهد راه‌هايى را نشان بدهد كه همگان بتوانند با استعدادهاى گوناگون، فروغ خداوندى را در همين جهان تاريك و محدود طبيعت دريابند. او مى‌خواهد عظمت روح انسانى را كه در حقيقت شعاعى از بارگاه الوهيت است براى سالكان راه حق و حقيقت آشكار سازد و بايد گفت در اين راه، جلال‌الدين به موفقيت‌هاى عالى نائل شده است؛ بنابراین، اگر پرسيده شود كه آيا مولوى در روش علمى و عرفانى خود به يك هدف مشخص رسيده است يا در حال تكاپو و هيجان روانى و بدون رسيدن به مقصود، زندگانى خود را به پايان رسانده است؟ پاسخ روشن است. با مطالعه دقيق كتاب مثنوى در سرتاسر آن مى‌بينيم هدف مشخص و منحصر او، وادار ساختن انسان‌ها به درك حقيقى اين جمله است «إنا لله و إنا إليه راجعون»؛ اگرچه در تكاپو به‌سوى اين هدف هيجانات گوناگون دارد و تلاش‌هاى مختلف مى‌كند<ref>همان، ج 1، ص10</ref>
#با نظر به مجموع كتاب مثنوى با تمام اطمينان مى‌توان گفت: اين كتاب، واقعيات و حقايق زياد و عميقى را در بر دارد و جلال‌الدين توانسته است آن‌ها را با هماهنگى انديشه و هيجان قلب روحانى دريافت كرده و در قالب الفاظ شعرى كه گاهى عدم گنجايش آن‌ها كاملا نمودار است، ريخته و بپردازد. در اين هماهنگى انديشه و دل كه زمينه اصلى كار او است، اغلب، هيجان و انقلاب روحى اين مرد رهنماى انديشه او گشته، در عالمى از روحانیت غوطه‌ور مى‌گردد كه تا كسى خود گام در آن قلمرو نگذارد، هرگز نمى‌تواند حقيقت آن را دريابد. اين حالت هيجان روحى كه گاهى در ابيات مثنوى به اوج نهايى مى‌رسد چنان ارزش معنوى به كتاب مثنوى مى‌دهد كه در هيچ‌يك از آثار عرفانى شرق و غرب از سرودهاى «ودا» گرفته تا اشعار عارفانه «اليوت» شاعر عرفان‌مشرب معاصر انگلستان، ديده نمى‌شود<ref>همان، ج 1، ص11</ref>
#با نظر به مجموع كتاب مثنوى با تمام اطمينان مى‌توان گفت: اين كتاب، واقعيات و حقايق زياد و عميقى را در بر دارد و جلال‌الدين توانسته است آن‌ها را با هماهنگى انديشه و هيجان قلب روحانى دريافت كرده و در قالب الفاظ شعرى كه گاهى عدم گنجايش آن‌ها كاملا نمودار است، ريخته و بپردازد. در اين هماهنگى انديشه و دل كه زمينه اصلى كار او است، اغلب، هيجان و انقلاب روحى اين مرد رهنماى انديشه او گشته، در عالمى از روحانیت غوطه‌ور مى‌گردد كه تا كسى خود گام در آن قلمرو نگذارد، هرگز نمى‌تواند حقيقت آن را دريابد. اين حالت هيجان روحى كه گاهى در ابيات مثنوى به اوج نهايى مى‌رسد چنان ارزش معنوى به كتاب مثنوى مى‌دهد كه در هيچ‌يك از آثار عرفانى شرق و غرب از سرودهاى «ودا» گرفته تا اشعار عارفانه «اليوت» شاعر عرفان‌مشرب معاصر انگلستان، ديده نمى‌شود<ref>همان، ج 1، ص11</ref>
#استاد محمدتقى جعفرى، اين عبارات را از دكتر [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسين زرين‌كوب]]، نقل كرده و مورد تأييد قرار داده است كه مولوى در مثنوى: «نه ترك شريعت و تسليم به طامات صوفيه را توصيه مى‌كند و نه گرايش به فقر و عزلت و رهبانيت را تبليغ مى‌نمايد. مرد كامل را كسى مى‌داند كه جامع صورت و معنا باشد، بلكه وجود زن و فرزند را نيز حجاب راه نمى‌شناسد و درست مثل يك متكلم، اما به كمك قياسات تمثيلى و تشبيهات شاعرانه در تاييد و اثبات عقايد و مبانى قرآن و اهل شريعت اهتمام مى‌ورزد و قضايايى مانند حقيقت توحيد، واقعيت روح، كيفيت حشر و نشر و حدود جبر و اختيار را موافق مذاق اهل شريعت تبيين مى‌كند. بااين‌همه، لُبّ و مغز شريعت را عبارت از عشق مى‌داند» (ارزش ميراث صوفيه، ص168 و 169) و بعد افزوده است كه مى‌توان گفت جلال‌الدين در كتاب مثنوى، به‌هيچ‌روى مخالفتى با مذهب نشان نمى‌دهد، بلكه مى‌گويد: مذهب، در حقيقت عالى‌ترين و منحصرترين راه ملاقات خداوندى است و انسان بايستى هدف دستورات و فرمان‌هاى دينى را درك كند تا بتواند از دين بهترين استفاده را داشته باشد<ref>همان، ج 1، ص12</ref>
#استاد محمدتقى جعفرى، اين عبارات را از دكتر [[زرین‌کوب، عبدالحسین|عبدالحسين زرين‌كوب]]، نقل كرده و مورد تأييد قرار داده است كه مولوى در مثنوى: «نه ترك شريعت و تسليم به طامات صوفيه را توصيه مى‌كند و نه گرايش به فقر و عزلت و رهبانيت را تبليغ مى‌نمايد. مرد كامل را كسى مى‌داند كه جامع صورت و معنا باشد، بلكه وجود زن و فرزند را نيز حجاب راه نمى‌شناسد و درست مثل يك متكلم، اما به كمك قياسات تمثيلى و تشبيهات شاعرانه در تاييد و اثبات عقايد و مبانى قرآن و اهل شريعت اهتمام مى‌ورزد و قضايايى مانند حقيقت توحيد، واقعيت روح، کیفیت حشر و نشر و حدود جبر و اختيار را موافق مذاق اهل شريعت تبيين مى‌كند. بااين‌همه، لُبّ و مغز شريعت را عبارت از عشق مى‌داند» (ارزش ميراث صوفيه، ص168 و 169) و بعد افزوده است كه مى‌توان گفت جلال‌الدين در كتاب مثنوى، به‌هيچ‌روى مخالفتى با مذهب نشان نمى‌دهد، بلكه مى‌گويد: مذهب، در حقيقت عالى‌ترين و منحصرترين راه ملاقات خداوندى است و انسان بايستى هدف دستورات و فرمان‌هاى دينى را درك كند تا بتواند از دين بهترين استفاده را داشته باشد<ref>همان، ج 1، ص12</ref>
#در هيچ‌يك از موارد مثنوى نمى‌توان ديد كه جلال‌الدين كوچك‌ترين بى‌اعتنايى به دين داشته و آن را به مردم معمولى منحصر نمايد. البته چنان‌كه گفتيم او مقدارى تفسيرات و تاويلات شخصى درباره گروهى از مفاهيم دينى دارد كه براى ديگران مورد پذيرش نيست، ولى اين مطلب باعث نمى‌شود كه در سطح فرهنگ جهانى و ارزيابى مواريث عمومى اسلام، عظمت كتاب مثنوى را ناديده گرفته، يكى از بزرگ‌ترين آثار فرهنگ اسلامى را به‌طور كلى محكوم و مردود اعلام كنيم. روشن مى‌شود كه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] با كمال واقع‌بينى اعتقاد دارد كه تمام شناسايى‌هاى جهان به‌صورت كامل در اختيار و امتياز كسى قرار نگرفته است و از مقام علمى و روحانى جلال‌الدين بسيار بعيد است كه در اين موضوع، خودش را استثنا كند و بپندارد كه تمام مطالبش عين واقع است و كوچك‌ترين خطايى در آن‌ها راه ندارد<ref>همان، ج 1، ص12</ref>
#در هيچ‌يك از موارد مثنوى نمى‌توان ديد كه جلال‌الدين كوچك‌ترين بى‌اعتنايى به دين داشته و آن را به مردم معمولى منحصر نمايد. البته چنان‌كه گفتيم او مقدارى تفسيرات و تاويلات شخصى درباره گروهى از مفاهيم دينى دارد كه براى ديگران مورد پذيرش نيست، ولى اين مطلب باعث نمى‌شود كه در سطح فرهنگ جهانى و ارزيابى مواريث عمومى اسلام، عظمت كتاب مثنوى را ناديده گرفته، يكى از بزرگ‌ترين آثار فرهنگ اسلامى را به‌طور كلى محكوم و مردود اعلام كنيم. روشن مى‌شود كه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] با كمال واقع‌بينى اعتقاد دارد كه تمام شناسايى‌هاى جهان به‌صورت كامل در اختيار و امتياز كسى قرار نگرفته است و از مقام علمى و روحانى جلال‌الدين بسيار بعيد است كه در اين موضوع، خودش را استثنا كند و بپندارد كه تمام مطالبش عين واقع است و كوچك‌ترين خطايى در آن‌ها راه ندارد<ref>همان، ج 1، ص12</ref>
#ما نمى‌توانيم ادعا كنيم: هرچه كه در كتاب مثنوى آمده است صددرصد مطابق واقع است و كوچك‌ترين خلاف واقعى در آن وجود ندارد. به عقيده ما اين‌گونه قضاوت‌هاى افراطى، ضررش كمتر از آن قضاوت‌هاى تفريطى نيست<ref>همان، ج 1، ص13</ref>
#ما نمى‌توانيم ادعا كنيم: هرچه كه در كتاب مثنوى آمده است صددرصد مطابق واقع است و كوچك‌ترين خلاف واقعى در آن وجود ندارد. به عقيده ما اين‌گونه قضاوت‌هاى افراطى، ضررش كمتر از آن قضاوت‌هاى تفريطى نيست<ref>همان، ج 1، ص13</ref>
خط ۴۶: خط ۴۹:
#براى مردم معمولى كتاب مثنوى نتوانسته يك اثر رسمی‌باشد، زيرا چنان‌كه گفتيم دشوارى مطالب و كشف روابط ابيات كه گاهى فوق‌العاده مشكل به نظر مى‌رسد، همچنين تفسيرات و تاويلات شخصى و سليقه‌اى كه درباره بعضى از مفاهيم و مسائل دينى كرده است، مردم معمولى را از بهره‌بردارى از كتاب مثنوى محروم ساخته است.<ref>همان، ج 1، ص14</ref>
#براى مردم معمولى كتاب مثنوى نتوانسته يك اثر رسمی‌باشد، زيرا چنان‌كه گفتيم دشوارى مطالب و كشف روابط ابيات كه گاهى فوق‌العاده مشكل به نظر مى‌رسد، همچنين تفسيرات و تاويلات شخصى و سليقه‌اى كه درباره بعضى از مفاهيم و مسائل دينى كرده است، مردم معمولى را از بهره‌بردارى از كتاب مثنوى محروم ساخته است.<ref>همان، ج 1، ص14</ref>
#كسى مى‌تواند از كتاب مثنوى بهتر استفاده كند كه واجد سه ويژگى ذيل باشد:
#كسى مى‌تواند از كتاب مثنوى بهتر استفاده كند كه واجد سه ويژگى ذيل باشد:
#:الف) حداقل يك مكتب فلسفى كه كلياتى را در جهان‌بينى پى‌ريزى مى‌كند ديده باشد، لذا كسانى كه هيچ‌گونه اطلاعى از مكاتب فلسفى نداشته باشند، با دو اشكال روبه‌رو خواهند گشت: يكى اينكه در كتاب مثنوى، اصطلاحات فلسفى، از قبيل جوهر و عرض و كميت و كيفيت و هستى و نيستى و تناقض و تضاد و زمان و مكان، با ملاحظه مفاهيم فلسفى آن‌ها فراوان است؛ ديگر اينكه هنگامى كه شخصى استعداد جهان‌بينى نداشته باشد، مطالب مولوى را اگرچه درك كند، به‌طور گسيخته خواهد بود و چنين شخصى نمى‌تواند از مجموع كتاب مثنوى يك عده كليات قانع‌كننده را كه به شكل يك مجموعه كلى در شناخت جهان و درك و تثبيت موقعيت خود در هستى ضرورت دارد، به دست آورد.
#:الف) حداقل يك مكتب فلسفى كه كلياتى را در جهان‌بينى پى‌ريزى مى‌كند ديده باشد، لذا كسانى كه هيچ‌گونه اطلاعى از مكاتب فلسفى نداشته باشند، با دو اشكال روبه‌رو خواهند گشت: يكى اينكه در كتاب مثنوى، اصطلاحات فلسفى، از قبيل جوهر و عرض و كميت و کیفیت و هستى و نيستى و تناقض و تضاد و زمان و مكان، با ملاحظه مفاهيم فلسفى آن‌ها فراوان است؛ ديگر اينكه هنگامى كه شخصى استعداد جهان‌بينى نداشته باشد، مطالب مولوى را اگرچه درك كند، به‌طور گسيخته خواهد بود و چنين شخصى نمى‌تواند از مجموع كتاب مثنوى يك عده كليات قانع‌كننده را كه به شكل يك مجموعه كلى در شناخت جهان و درك و تثبيت موقعيت خود در هستى ضرورت دارد، به دست آورد.
#:ب) اطلاع كافى درباره علوم اسلامى، از قبيل تفسير و حديث و اخلاقيات و مسائل كلامى و بلكه تا حدودى آگاهى به حقوق اسلامى؛ زيرا در كتاب مثنوى با اين مطالب سروكار پيدا مى‌شود كه بدون اطلاع از آن‌ها مقصود [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] روشن نمى‌شود.
#:ب) اطلاع كافى درباره علوم اسلامى، از قبيل تفسير و حديث و اخلاقيات و مسائل كلامى و بلكه تا حدودى آگاهى به حقوق اسلامى؛ زيرا در كتاب مثنوى با اين مطالب سروكار پيدا مى‌شود كه بدون اطلاع از آن‌ها مقصود [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] روشن نمى‌شود.
#:ج) كشش و انجذاب روانى و عشق به دريافت حق جل و علا و شوقِ شناسايى يك‌پارچه بودن جهان هستى در يك وحدت عالى كه جهان باعظمت هستى بدون شناسايى آن، فروغ واقعى الهى خود را به هيچ‌كس نشان نخواهد داد، پس اگر كسى بخواهد اين كتاب را تنها از نظر علمى درك كند يا فقط با ذوق شاعرانه به مطالعه آن بپردازد، نمى‌گوييم هيچ‌گونه بهره‌ور نخواهد گشت، ولى مى‌توانيم بگوييم مزاياى عمده مطالعه مثنوى را از دست خواهد داد<ref>همان، ج 1، ص14 - 15</ref>
#:ج) كشش و انجذاب روانى و عشق به دريافت حق جل و علا و شوقِ شناسايى يك‌پارچه بودن جهان هستى در يك وحدت عالى كه جهان باعظمت هستى بدون شناسايى آن، فروغ واقعى الهى خود را به هيچ‌كس نشان نخواهد داد، پس اگر كسى بخواهد اين كتاب را تنها از نظر علمى درك كند يا فقط با ذوق شاعرانه به مطالعه آن بپردازد، نمى‌گوييم هيچ‌گونه بهره‌ور نخواهد گشت، ولى مى‌توانيم بگوييم مزاياى عمده مطالعه مثنوى را از دست خواهد داد<ref>همان، ج 1، ص14 - 15</ref>
خط ۵۸: خط ۶۱:
#كتاب مثنوى، گاه مسائلى را مطرح مى‌سازد كه در ظاهر و با مطالعه گسيخته از ساير مطالب، افراد ساده‌لوح را به عرفان منفى سوق داده و آن‌ها را به زندگانى اجتماعى بى‌علاقه مى‌كند؛ درصورتى‌كه با ملاحظه تمام مسائل مورد بحث جلال‌الدين، گرايش به عرفان منفى محكوم است. در موارد فراوانى جلال‌الدين كار و كوشش را براى فرد و نافع بودن را براى اجتماع، با صريح‌ترين لهجه توصيه و تشويق مى‌كند... به‌هيچ‌وجه گمان نمى‌رود كه جلال‌الدين با آن اطلاعى كه از منطق زندگى و مكتب اسلام دارد، در صدد ترويج عرفان منفى بوده باشد<ref>همان، ج 1، ص24 - 27</ref>
#كتاب مثنوى، گاه مسائلى را مطرح مى‌سازد كه در ظاهر و با مطالعه گسيخته از ساير مطالب، افراد ساده‌لوح را به عرفان منفى سوق داده و آن‌ها را به زندگانى اجتماعى بى‌علاقه مى‌كند؛ درصورتى‌كه با ملاحظه تمام مسائل مورد بحث جلال‌الدين، گرايش به عرفان منفى محكوم است. در موارد فراوانى جلال‌الدين كار و كوشش را براى فرد و نافع بودن را براى اجتماع، با صريح‌ترين لهجه توصيه و تشويق مى‌كند... به‌هيچ‌وجه گمان نمى‌رود كه جلال‌الدين با آن اطلاعى كه از منطق زندگى و مكتب اسلام دارد، در صدد ترويج عرفان منفى بوده باشد<ref>همان، ج 1، ص24 - 27</ref>
#ملاقات او با شمس تبريزى و علاقه‌مند شدن جلال‌الدين به مقام عرفان شمس، از نظر تاريخى، مدارک فراوانى دارد. مى‌گويند انقلاب روحى جلال‌الدين، معلول همان ملاقات بوده است، ولى معلوم است كه شمس تبريزى در تمام دوره زندگانى‌اش تنها با جلال‌الدين ملاقات نكرده است، بلكه اشخاص فراوانى را ديده بود، اما اين جلال‌الدين بوده است كه استعداد قبلى او از نظر معلومات و آمادگى، چنين تلاطم را مقتضى بوده است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#ملاقات او با شمس تبريزى و علاقه‌مند شدن جلال‌الدين به مقام عرفان شمس، از نظر تاريخى، مدارک فراوانى دارد. مى‌گويند انقلاب روحى جلال‌الدين، معلول همان ملاقات بوده است، ولى معلوم است كه شمس تبريزى در تمام دوره زندگانى‌اش تنها با جلال‌الدين ملاقات نكرده است، بلكه اشخاص فراوانى را ديده بود، اما اين جلال‌الدين بوده است كه استعداد قبلى او از نظر معلومات و آمادگى، چنين تلاطم را مقتضى بوده است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#با اينكه مطالب همه‌جانبه و همگانى زيادى در مثال‌ها و داستان‌هاى مثنوى ديده مى‌شود و خود آن مطالب كشف مى‌كند كه او حقيقتاً به هر جمعيتى نالان شده و جفت بدحالان و خوش‌حالان گشته است، بااين‌حال از دوران كودكى و جوانى و ميان‌سالى او حركات خلاف اخلاق و مخالف روش اسلامى در تواريخ ثبت نشده است. بعضى از داستان‌ها را به‌طور افسه‌گانه نقل مى‌كنند كه احتمال ساختگى و جعل در آن‌ها زيادتر از احتمال واقعيت آن‌هاست و اگر هم فرض كنيم كه بعضى از آن داستان‌ها صحت داشته باشد مى‌دانيم كه بالاخره اين مرد نه دعواى الوهيت داشته است و نه ادعاى پيامبرى، بلكه در موارد فراوانى در مثنوى، اعتراف به «درراه‌بودن» خود مى‌كند؛ به همين جهت نمى‌توان گفت: جلال‌الدين، معصوم بوده است. خطا و اشتباه در فرزندان آدم همواره و در همه افراد جز معصومين وجود داشته است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#با اينكه مطالب همه‌جانبه و همگانى زيادى در مثال‌ها و داستان‌هاى مثنوى ديده مى‌شود و خود آن مطالب كشف مى‌كند كه او حقيقتاً به هر جمعيتى نالان شده و جفت بدحالان و خوش‌حالان گشته است، بااين‌حال از دوران كودكى و جوانى و ميان‌سالى او حركات خلاف اخلاق و مخالف روش اسلامى در تواريخ ثبت نشده است. بعضى از داستان‌ها را به‌طور افسانه نقل مى‌كنند كه احتمال ساختگى و جعل در آن‌ها زيادتر از احتمال واقعيت آن‌هاست و اگر هم فرض كنيم كه بعضى از آن داستان‌ها صحت داشته باشد مى‌دانيم كه بالاخره اين مرد نه دعواى الوهيت داشته است و نه ادعاى پيامبرى، بلكه در موارد فراوانى در مثنوى، اعتراف به «درراه‌بودن» خود مى‌كند؛ به همين جهت نمى‌توان گفت: جلال‌الدين، معصوم بوده است. خطا و اشتباه در فرزندان آدم همواره و در همه افراد جز معصومين وجود داشته است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#كتاب مثنوى از مقوله ايلياد هومر نيست و مطالبش مانند مطالب هيئت بطلميوس هم نمى‌باشد كه امروز فقط داراى ارزش تاريخى و شايسته بررسى دوران كودكى فرهنگ بشرى بوده باشد. نيز اين كتاب را نمى‌توان يك مجموعه ادبى دانست كه تنها احساسات دوران معيّن و جامعه مشخصى را اشباع مى‌كند و سپس در قفسه كتابخانه‌ها براى زينت يا فقط به‌عنوان يك جلد كتاب قديمى مشغول انجام وظيفه مى‌شود و بالاتر از اين‌ها، نمى‌توان كتاب مثنوى را به‌عنوان طرح‌كننده يك عده مسائل دوردست و تجريدشده‌اى درباره انسان و جهان تلقى كرد كه تنها كارش كمك به ذوق‌پردازى‌هاى عرفانى و فلسفى و ادبى بوده باشد و بهره‌بردارى آينده را از اين كتاب منحصر به همين كمك ناچيز نمايد<ref>همان، ج 14، ص3</ref>
#كتاب مثنوى از مقوله ايلياد هومر نيست و مطالبش مانند مطالب هيئت بطلميوس هم نمى‌باشد كه امروز فقط داراى ارزش تاريخى و شايسته بررسى دوران كودكى فرهنگ بشرى بوده باشد. نيز اين كتاب را نمى‌توان يك مجموعه ادبى دانست كه تنها احساسات دوران معيّن و جامعه مشخصى را اشباع مى‌كند و سپس در قفسه كتابخانه‌ها براى زينت يا فقط به‌عنوان يك جلد كتاب قديمى مشغول انجام وظيفه مى‌شود و بالاتر از اين‌ها، نمى‌توان كتاب مثنوى را به‌عنوان طرح‌كننده يك عده مسائل دوردست و تجريدشده‌اى درباره انسان و جهان تلقى كرد كه تنها كارش كمك به ذوق‌پردازى‌هاى عرفانى و فلسفى و ادبى بوده باشد و بهره‌بردارى آينده را از اين كتاب منحصر به همين كمك ناچيز نمايد<ref>همان، ج 14، ص3</ref>
#اگر در تحقيق و ارزيابى اين كتاب، افراط و تفريط نكنيم... بايد بگوييم: كتاب مثنوى براى آينده حتى خيلى دور و طولانى سخنان و حقايقى دارد... مى‌توان گفت پايان عمر طولانى همه كتاب مثنوى همان لحظاتى است كه موجوديت روانى اين انسان كه ما مى‌بينيم به پايان برسد. به اين بيان كه ما خود [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] زنده را در كتاب مثنوى مى‌توانيم ببينيم كه سخن نمى‌گويد و شعر هم نمى‌سرايد و ورزش انديشه هم براه نينداخته است، بلكه او به جهت آن عامل كم‌نظيرى كه توانسته است روحش را از همه زنجيرها و قيود محاصره‌كننده رها سازد، به آن مرحله رسيده است كه روح زنده يك انسان جوشان و خروشان را در صحنه فرهنگ بشرى براى هميشه به نمايش بگذارد<ref>همان، ج 14، ص4 - 5</ref>
#اگر در تحقيق و ارزيابى اين كتاب، افراط و تفريط نكنيم... بايد بگوييم: كتاب مثنوى براى آينده حتى خيلى دور و طولانى سخنان و حقايقى دارد... مى‌توان گفت پايان عمر طولانى همه كتاب مثنوى همان لحظاتى است كه موجوديت روانى اين انسان كه ما مى‌بينيم به پايان برسد. به اين بيان كه ما خود [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] زنده را در كتاب مثنوى مى‌توانيم ببينيم كه سخن نمى‌گويد و شعر هم نمى‌سرايد و ورزش انديشه هم براه نينداخته است، بلكه او به جهت آن عامل كم‌نظيرى كه توانسته است روحش را از همه زنجيرها و قيود محاصره‌كننده رها سازد، به آن مرحله رسيده است كه روح زنده يك انسان جوشان و خروشان را در صحنه فرهنگ بشرى براى هميشه به نمايش بگذارد<ref>همان، ج 14، ص4 - 5</ref>
خط ۱۳۱: خط ۱۳۴:




==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}
[[اصلاحیه تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی]]


[[عرفان اسلامی (علامه جعفری)]]


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
[[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
[[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
[[رده:تصوف و عرفان]]
۹٬۷۹۵

ویرایش