تاریخ ایران باستان: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ایراني' به 'ایرانی'
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
جز (جایگزینی متن - 'ایراني' به 'ایرانی')
خط ۲۱: خط ۲۱:
| تعداد جلد =4
| تعداد جلد =4
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14878
| کتابخانۀ دیجیتال نور =14878
| کتابخوان همراه نور =10050
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۲۷: خط ۲۸:


'''تاريخ ایران باستان'''، دراز دامن‌ترين كتاب تا اين روزگار، در زمينه ایران پيش از اسلام است. ميرزا حسن‌خان پيرنيا ملقب به مشير‌الدوله، نویسنده اين كتاب كه از مردان نيك نام آغاز مشروطيت بود، هم‌زمان با پادشاهى رضا شاه پهلوى مانند بسيارى ديگر از رجال شايسته ملى، از سياست كناره گرفت و خانه نشين شد. اين گوشه نشينى و ثبات پديد آمده در كشور، موجب شد كه او تاريخ ایران باستان را بنويسد. وى از 1304 تا 1314ش؛ يعنى سال درگذشتش به نوشتن اين اثر ارزش‌مند سرگرم بود و به دليل بسيار نوشتن (چهارده ساعت در هر روز) و بسيار خواندن، در آغاز 1313، به سكته ناقص دچار شد و كتابش به همين علت تا پايان تاريخ اشكانيان پيش‌تر نرفت.
'''تاريخ ایران باستان'''، دراز دامن‌ترين كتاب تا اين روزگار، در زمينه ایران پيش از اسلام است. ميرزا حسن‌خان پيرنيا ملقب به مشير‌الدوله، نویسنده اين كتاب كه از مردان نيك نام آغاز مشروطيت بود، هم‌زمان با پادشاهى رضا شاه پهلوى مانند بسيارى ديگر از رجال شايسته ملى، از سياست كناره گرفت و خانه نشين شد. اين گوشه نشينى و ثبات پديد آمده در كشور، موجب شد كه او تاريخ ایران باستان را بنويسد. وى از 1304 تا 1314ش؛ يعنى سال درگذشتش به نوشتن اين اثر ارزش‌مند سرگرم بود و به دليل بسيار نوشتن (چهارده ساعت در هر روز) و بسيار خواندن، در آغاز 1313، به سكته ناقص دچار شد و كتابش به همين علت تا پايان تاريخ اشكانيان پيش‌تر نرفت.
نویسنده كمابيش در روزگار جنگ جهانى نخست مى‌زيست كه در آن اوهام نژادى، هيجان‌هاى مليت و وطن و دغدغه استقلال ملى موج مى‌زد و از اين رو، وى در اين مى‌انديشيد كه ایرانيان با نژاد آريا و گروه‌هاى اروپايى كه بدين نژاد مى‌نازيدند، چه پيوندى دارد و چه چيزى آنان را به جهان غرب (يونان و روم) و فرهنگ و تمدن آنان مى‌پيوندد و سرانجام به نوشتن اين كتاب دست گشاد.
نویسنده كمابيش در روزگار جنگ جهانى نخست مى‌زيست كه در آن اوهام نژادى، هيجان‌هاى مليت و وطن و دغدغه استقلال ملى موج مى‌زد و از اين رو، وى در اين مى‌انديشيد كه ایرانیان با نژاد آريا و گروه‌هاى اروپايى كه بدين نژاد مى‌نازيدند، چه پيوندى دارد و چه چيزى آنان را به جهان غرب (يونان و روم) و فرهنگ و تمدن آنان مى‌پيوندد و سرانجام به نوشتن اين كتاب دست گشاد.


اين اثر، تنها تاريخى نيست، بلكه دائرةالمعارفى درباره تاريخ، تمدن و فرهنگ گذشته سرزمين‌هاى مهم دنيا به ويژه يونان، روم، سوريه، مصر، عربستان، ميان دو رود، هند و... به شمار مى‌رود؛ چنان كه خواندن آن، نه تنها موجب آشنايى خواننده با تاريخ و سرگذشت سلسله‌هاى ایرانى (مادها، هخامنشيان و اشكانيان) و سلسله‌هاى يونانى سلوكى مى‌شود، كه اطلاعات نيكو و اصيلى درباره تاريخ خاور ميانه امروز و يونان باستان به وى عرضه خواهد كرد.
اين اثر، تنها تاريخى نيست، بلكه دائرةالمعارفى درباره تاريخ، تمدن و فرهنگ گذشته سرزمين‌هاى مهم دنيا به ويژه يونان، روم، سوريه، مصر، عربستان، ميان دو رود، هند و... به شمار مى‌رود؛ چنان كه خواندن آن، نه تنها موجب آشنايى خواننده با تاريخ و سرگذشت سلسله‌هاى ایرانى (مادها، هخامنشيان و اشكانيان) و سلسله‌هاى يونانى سلوكى مى‌شود، كه اطلاعات نيكو و اصيلى درباره تاريخ خاور ميانه امروز و يونان باستان به وى عرضه خواهد كرد.


==ساختار==
==ساختار==
دوره چهارجلدى اين كتاب، تاريخ ایران را در بيش از 3500 صفحه عرضه مى‌كند. البته تاريخ زندگانى نویسنده، پس از پايان يافتن تاريخ اشكانيان (جلد سوم)، به پايان مى‌رسد و از اين رو، سخنى از ساسانيان در اثر سترگ وى نيست. نویسنده نخست سخنان مورخان باستانى را درباره مطلب يا رويدادى تاريخى مى‌آورد، سپس در جمع بندى‌اش به تجزيه و تحليل آنها مى‌پردازد. قوت تاريخ نگارى او را در همين بخش مى‌توان يافت. براى نمونه، وى در زمينه به قدرت رسيدن كورش هخامنشى، نوشته‌هاى هرودوت، گزنفون، كتزياس، ديو دو سيسلى و ژوستن را گزارش مى‌كند و آنها را با درون‌مايه منابع اسلامى و لوح نبونبد در اين باره مى‌سنجد و برآيند اين كار را مى‌نويسد. بنا بر اين، او به گفته خودش، پس از گرد آورى داده‌ها و سنجش و آزمودن هر يك از آنها، با توجه به ارتباط معنايى‌اش با ديگر گزاره‌هاى تاريخى و با استوار كردنش بر «قاعده عليت»، آن را با ديگر گزاره‌هاى پيوسته موجود مى‌آميزد و در تاريخ اين سرزمين مى‌گنجاند. بر پايه سخنان وى در مقدمه كتاب، برآوردن نياز ایرانيان به دانستن پيشينه خود، به دو شيوه امكان پذير مى‌نموده است:
دوره چهارجلدى اين كتاب، تاريخ ایران را در بيش از 3500 صفحه عرضه مى‌كند. البته تاريخ زندگانى نویسنده، پس از پايان يافتن تاريخ اشكانيان (جلد سوم)، به پايان مى‌رسد و از اين رو، سخنى از ساسانيان در اثر سترگ وى نيست. نویسنده نخست سخنان مورخان باستانى را درباره مطلب يا رويدادى تاريخى مى‌آورد، سپس در جمع بندى‌اش به تجزيه و تحليل آنها مى‌پردازد. قوت تاريخ نگارى او را در همين بخش مى‌توان يافت. براى نمونه، وى در زمينه به قدرت رسيدن كورش هخامنشى، نوشته‌هاى هرودوت، گزنفون، كتزياس، ديو دو سيسلى و ژوستن را گزارش مى‌كند و آنها را با درون‌مايه منابع اسلامى و لوح نبونبد در اين باره مى‌سنجد و برآيند اين كار را مى‌نويسد. بنا بر اين، او به گفته خودش، پس از گرد آورى داده‌ها و سنجش و آزمودن هر يك از آنها، با توجه به ارتباط معنايى‌اش با ديگر گزاره‌هاى تاريخى و با استوار كردنش بر «قاعده عليت»، آن را با ديگر گزاره‌هاى پيوسته موجود مى‌آميزد و در تاريخ اين سرزمين مى‌گنجاند. بر پايه سخنان وى در مقدمه كتاب، برآوردن نياز ایرانیان به دانستن پيشينه خود، به دو شيوه امكان پذير مى‌نموده است:


#نوشتن تاريخ ایران قديم با توجه به كتاب‌هاى فراوان مورخان و نويسندگان اروپايى دَه سده اخير (هنگامه آغاز توجه اروپاييان به مشرق قديم)؛  
#نوشتن تاريخ ایران قديم با توجه به كتاب‌هاى فراوان مورخان و نويسندگان اروپايى دَه سده اخير (هنگامه آغاز توجه اروپاييان به مشرق قديم)؛  
خط ۴۶: خط ۴۷:
چگونگى رسيدن كورش به قدرت و شرح حال نخستين شاهان هخامنشى، موضوع كانونى اين جلد به شمار مى‌رود. نویسنده در اين بخش از كتاب خود، درباره روابط ایران و يونان نيز به درازا سخن مى‌گويد و در اين باره قلم مى‌زند كه هخامنشيان به سرزمين‌هاى گوناگون رفتند و آنها را گرفتند.
چگونگى رسيدن كورش به قدرت و شرح حال نخستين شاهان هخامنشى، موضوع كانونى اين جلد به شمار مى‌رود. نویسنده در اين بخش از كتاب خود، درباره روابط ایران و يونان نيز به درازا سخن مى‌گويد و در اين باره قلم مى‌زند كه هخامنشيان به سرزمين‌هاى گوناگون رفتند و آنها را گرفتند.


جلد دوم اين كتاب، با توضيح درباره نام و نياكان و پادشاهى اردشير اول آغاز مى‌شود و با مرگ اسكندر و شرح خصال وى به پايان مى‌رسد. نویسنده در اين بخش، به گزارش درباره رويدادهاى روزگار خشايار شاه دوم، سغديان، داريوش دوم، اردشير دوم، اردشير سوم، آرسس و داريوش سوم مى‌پردازد و از چندى و چگونگى نبردهاى اسكندر مقدونى با امپراطورى بزرگ ایران و شكست خوردن ایرانيان در اين نبردها و تاختن اسكندر به سرزمين‌هاى همسايه ایران مانند هند و عربستان مى‌نويسد. او هم‌چنين، درباره ديوان سالارى گسترده در عصر داريوش، گزارش‌هاى درخورى فراهم مى‌آورد و از نيروى دريايى، سپاه، داورى، راه‌ها، چاپارخانه‌ها، تقويم و ديگر پيش‌رفت‌هاى دوره هخامنشى ياد مى‌كند و از درون‌مايه سنگ نگاره‌ها يا سنگ نوشته‌هاى آن زمان مانند بيستون رمز مى‌گشايد.
جلد دوم اين كتاب، با توضيح درباره نام و نياكان و پادشاهى اردشير اول آغاز مى‌شود و با مرگ اسكندر و شرح خصال وى به پايان مى‌رسد. نویسنده در اين بخش، به گزارش درباره رويدادهاى روزگار خشايار شاه دوم، سغديان، داريوش دوم، اردشير دوم، اردشير سوم، آرسس و داريوش سوم مى‌پردازد و از چندى و چگونگى نبردهاى اسكندر مقدونى با امپراطورى بزرگ ایران و شكست خوردن ایرانیان در اين نبردها و تاختن اسكندر به سرزمين‌هاى همسايه ایران مانند هند و عربستان مى‌نويسد. او هم‌چنين، درباره ديوان سالارى گسترده در عصر داريوش، گزارش‌هاى درخورى فراهم مى‌آورد و از نيروى دريايى، سپاه، داورى، راه‌ها، چاپارخانه‌ها، تقويم و ديگر پيش‌رفت‌هاى دوره هخامنشى ياد مى‌كند و از درون‌مايه سنگ نگاره‌ها يا سنگ نوشته‌هاى آن زمان مانند بيستون رمز مى‌گشايد.


جلد سوم، با كش‌مكش مقدونيان بر سر جنازه اسكندر براى رسيدن به قدرت، آغاز و با برآمدن اشكانيان و شرح حال آنان دنبال مى‌شود و با گزارش درباره معمارى عصر پارتى پايان مى‌يابد. نویسنده در اين بخش، از جنگ سرداران اسكندر (آن‌تى‌پاتر، پليس پرفون، آنتى‌گون، كاساندر و...)، بر سر جانشينى او سخن مى‌گويد و به چگونگى افتادن قلمرو ایرانيان به دست سلوكوس، پاسخ مى‌دهد. سلوكوس و جانشينانش در پى تحميل فرهنگ و زبان يونانى بر ایرانيان بودند و به همين انگيزه، از «يونانى كردن مشرق»؛ يعنى آوردن اروپاييان به مشرق و ايجاد مستعمره‌هاى يونانى در آسياى غربى و ایران و باختر سخن گفتند؛ كارى كه اسكندر نيز آن را در پيش گرفت. نویسنده با توضيح درباره زمينه‌هاى بر افتادن سلوكيان و پيدايى اشكانيان و علل و عوامل آن، روزگار پارتى را «دوره واكنش سياسى» ایرانيان در برابر مهاجمان مى‌خواند و از جغرافياى پارت‌ها مى‌نويسد و شرح حالشان را از دولتى محلى تا دولتى ملى و بزرگ دنبال مى‌كند. او هم‌چنين، به شرح حال شاهان اشكانى و پيوندهایشان با رقيب جديد ایران در جهان (روم) مى‌پردازد و پس از آوردن شرح حال فرمان‌روايان پارتى در بخش تمدنى اين كتاب، از وسعت، پايتخت، ديوان سالارى، سپاه، امور مالى، مسكوكات و تقويم اشكانيان گزارش مى‌دهد. وى آداب، اخلاق و دين و آيين ایرانيان اين روزگار را نيز توصيف مى‌كند و بر اين باور است كه اشكانيان يا پارتيان نيز مانند شاهان هخامنشى در زمينه فرهنگ و دين ملت‌ها، اهل «تسامح و تساهل» بودند. براى نمونه، «دولت پارت در امور مذهبى تبعه خود دخالت نمى‌كرد و آنها را به احوال خودشان واگذار مى‌كرد».
جلد سوم، با كش‌مكش مقدونيان بر سر جنازه اسكندر براى رسيدن به قدرت، آغاز و با برآمدن اشكانيان و شرح حال آنان دنبال مى‌شود و با گزارش درباره معمارى عصر پارتى پايان مى‌يابد. نویسنده در اين بخش، از جنگ سرداران اسكندر (آن‌تى‌پاتر، پليس پرفون، آنتى‌گون، كاساندر و...)، بر سر جانشينى او سخن مى‌گويد و به چگونگى افتادن قلمرو ایرانیان به دست سلوكوس، پاسخ مى‌دهد. سلوكوس و جانشينانش در پى تحميل فرهنگ و زبان يونانى بر ایرانیان بودند و به همين انگيزه، از «يونانى كردن مشرق»؛ يعنى آوردن اروپاييان به مشرق و ايجاد مستعمره‌هاى يونانى در آسياى غربى و ایران و باختر سخن گفتند؛ كارى كه اسكندر نيز آن را در پيش گرفت. نویسنده با توضيح درباره زمينه‌هاى بر افتادن سلوكيان و پيدايى اشكانيان و علل و عوامل آن، روزگار پارتى را «دوره واكنش سياسى» ایرانیان در برابر مهاجمان مى‌خواند و از جغرافياى پارت‌ها مى‌نويسد و شرح حالشان را از دولتى محلى تا دولتى ملى و بزرگ دنبال مى‌كند. او هم‌چنين، به شرح حال شاهان اشكانى و پيوندهایشان با رقيب جديد ایران در جهان (روم) مى‌پردازد و پس از آوردن شرح حال فرمان‌روايان پارتى در بخش تمدنى اين كتاب، از وسعت، پايتخت، ديوان سالارى، سپاه، امور مالى، مسكوكات و تقويم اشكانيان گزارش مى‌دهد. وى آداب، اخلاق و دين و آيين ایرانیان اين روزگار را نيز توصيف مى‌كند و بر اين باور است كه اشكانيان يا پارتيان نيز مانند شاهان هخامنشى در زمينه فرهنگ و دين ملت‌ها، اهل «تسامح و تساهل» بودند. براى نمونه، «دولت پارت در امور مذهبى تبعه خود دخالت نمى‌كرد و آنها را به احوال خودشان واگذار مى‌كرد».


==وضعيت كتاب==
==وضعيت كتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش