۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
#: «مروتسیز انسانلاری چاغیریر» (انسانهای بیمروت را به یاری میطلبد)<ref>ر.ک: همان</ref>. | #: «مروتسیز انسانلاری چاغیریر» (انسانهای بیمروت را به یاری میطلبد)<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در شعر «بچه یتیم»، به بیان محرومیت با تصویرسازی از قتل، غارت، فقر، گرسنگی، گدایی و دزدی بچهها در خیابانها و کوچهها و بیعفتی آنها اشاره میکند و علت تمام این بدبختیها را ملت میداند: | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در شعر «بچه یتیم»، به بیان محرومیت با تصویرسازی از قتل، غارت، فقر، گرسنگی، گدایی و دزدی بچهها در خیابانها و کوچهها و بیعفتی آنها اشاره میکند و علت تمام این بدبختیها را ملت میداند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' میسوزم ای نهال طبیعت به حال تو ''|2=''کز باغبان ندید نوازش نهال تو''}} | |||
{{ب|'' گوید زبان حال تو با من ملال تو ''|2=''مسئول ملت است به ننگ سؤال تو''}} | |||
{{ب|'' ملت گناهکار و تو بینی جزا یتیم ''|2=''ای پابرهنه دربه در کوچهها یتیم''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] اظهار میکند که فقر و گرسنگی و سوز سرما و نداشتن سرپناه، اکثر مردم را آواره کرده بود. دالآنهای خانهها و مغازهها و ویرانهها پر از زن و بچه و مردم بدبخت بود. صدای نالههای بینوایان دل انسان را به درد میآورد. یک عده هم از این وضعیت دردناک سوءاستفاده میکردند و هرچه آذوقه و پوشاک گرم و وسایل گرمکننده بود، احتکار میکردند و بدبختی مردم بیچاره و درمانده را میافزودند و خودشان در رفاه کامل زندگی میکردند. | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] اظهار میکند که فقر و گرسنگی و سوز سرما و نداشتن سرپناه، اکثر مردم را آواره کرده بود. دالآنهای خانهها و مغازهها و ویرانهها پر از زن و بچه و مردم بدبخت بود. صدای نالههای بینوایان دل انسان را به درد میآورد. یک عده هم از این وضعیت دردناک سوءاستفاده میکردند و هرچه آذوقه و پوشاک گرم و وسایل گرمکننده بود، احتکار میکردند و بدبختی مردم بیچاره و درمانده را میافزودند و خودشان در رفاه کامل زندگی میکردند. | ||
#: شاعر این صحنهها را به زیبایی در اشعار ترکی خویش، با این مضامین بیان میکند: | #: شاعر این صحنهها را به زیبایی در اشعار ترکی خویش، با این مضامین بیان میکند: | ||
#: «چه بدانم شاید روزگار خودش برای نامرد سرنوشتی رقم بزند. در عین بازکردن راههای دیگر دستهای درستکار را میبندد، به سینههای پاک داغ میکشد. همه قوچها، طرلآنها، آهوان و مارالها که در کوهها هستند؛ همه آنها خسته، همه آنها افسرده، سینهها داغدیده و زخمی، گل در حال شکفتن پژمرده میشود»<ref>ر.ک: همان، ص98- 99</ref>. | #: «چه بدانم شاید روزگار خودش برای نامرد سرنوشتی رقم بزند. در عین بازکردن راههای دیگر دستهای درستکار را میبندد، به سینههای پاک داغ میکشد. همه قوچها، طرلآنها، آهوان و مارالها که در کوهها هستند؛ همه آنها خسته، همه آنها افسرده، سینهها داغدیده و زخمی، گل در حال شکفتن پژمرده میشود»<ref>ر.ک: همان، ص98- 99</ref>. | ||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در تمام عمر با تنگدستی دستوپنجه نرم کرده است و از احوال و مشکلات بینوایان باخبر بوده و در هر فرصتی از گرفتاریهای مستمندان سخن گفته است. مشاهده فقر و گرسنگی مردم، دل حساس وی را به درد میآورد؛ چون تحمل دیدن واقعیتهای دردآور را ندارد. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] نیز از سرمای زمستان خاطرات تلخی داشته است که از زبان بیچارگان از ارباب زمستان شکوه میکند: | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در تمام عمر با تنگدستی دستوپنجه نرم کرده است و از احوال و مشکلات بینوایان باخبر بوده و در هر فرصتی از گرفتاریهای مستمندان سخن گفته است. مشاهده فقر و گرسنگی مردم، دل حساس وی را به درد میآورد؛ چون تحمل دیدن واقعیتهای دردآور را ندارد. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] نیز از سرمای زمستان خاطرات تلخی داشته است که از زبان بیچارگان از ارباب زمستان شکوه میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را''|2=''ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را''}} | |||
{{ب|''ره ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد''|2=''زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# عشق به وطن: | # عشق به وطن: | ||
#: احساس وطندوستی و مبارزه با استبداد و خونریزی، در اندیشه [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] جنبه جهانی دارد و محدود به ایران نیست. بخش مهمی از شعرهای او که در مضامین اجتماعی و وطن سروده شده، به زبان مادری اوست. یکی از مهمترین سرودههای [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] که اشارتی مستقیم به جدایی سرزمینهای ایرانی قفقاز و تجزیه خاک ایران دارد، قطعه شعری است که خطاب به محمد راحیم، شاعر قفقازی سروده است، با این مضمون: | #: احساس وطندوستی و مبارزه با استبداد و خونریزی، در اندیشه [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] جنبه جهانی دارد و محدود به ایران نیست. بخش مهمی از شعرهای او که در مضامین اجتماعی و وطن سروده شده، به زبان مادری اوست. یکی از مهمترین سرودههای [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] که اشارتی مستقیم به جدایی سرزمینهای ایرانی قفقاز و تجزیه خاک ایران دارد، قطعه شعری است که خطاب به محمد راحیم، شاعر قفقازی سروده است، با این مضمون: | ||
#: «ای سرزمین قهرمانان، قفقازم، سلامم بر تو باد. در عشق تو هنوز بسیاری در ایران سرگردان و پریشان حالند»<ref>ر.ک: همان، ص100- 101</ref>. | #: «ای سرزمین قهرمانان، قفقازم، سلامم بر تو باد. در عشق تو هنوز بسیاری در ایران سرگردان و پریشان حالند»<ref>ر.ک: همان، ص100- 101</ref>. | ||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در شعر «مهمان شهریور» نیز به مناسبت بیرون رفتن قوای متجاوز از ایران، اظهار شادی مینماید و میگوید: | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در شعر «مهمان شهریور» نیز به مناسبت بیرون رفتن قوای متجاوز از ایران، اظهار شادی مینماید و میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خوان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود ''|2='' آن نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود''}} | |||
{{ب|'' از حریم بوستان باد خزانی بسته بار''|2='' یا سپاه اجنبی از خاک ایران میرود''}} | |||
{{ب|'' گرچه بام و در به سر کوبید صاحبخانه را''|2='' خانه آبادان که جغد از بوم ویران میرود''<ref>ر.ک: همان، ص101</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] نه تنها با متجاوزین و اشغالگران وطن خود، بلکه با هر نوع تجاوز و اشغال مخالفت آشتیناپذیر داشت. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در جای دیگر در غزل معروف «آذربایجان» احساسات ملی میهنی خود را اینگونه وصف میکند: | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] نه تنها با متجاوزین و اشغالگران وطن خود، بلکه با هر نوع تجاوز و اشغال مخالفت آشتیناپذیر داشت. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] در جای دیگر در غزل معروف «آذربایجان» احساسات ملی میهنی خود را اینگونه وصف میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' پر میزند مرغدلم با یاد آذربایجان ''|2='' خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان''}} | |||
{{ب|'' در بیستون انقلاب از شور شیرین وطن ''|2='' بس تیشه بر سرکوفته فرهاد آذربایجان''}} | |||
{{ب|'' در مکتب عشق وطن جان باختن آموخته ''|2='' یا رب که بوده است از ازل استاد آذربایجان''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# بازگشت به دامن طبیعت: | # بازگشت به دامن طبیعت: | ||
#: در اشعار [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] رگههای بازگشت به دامن طبیعت مشاهده میشود. او اندوه و حزن درونی خود را به عناصر طبیعت تشبیه میکند و با طبیعت همراه میشود. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] از جفای روزگار به طبیعت پناه میبرد، میگوید: | #: در اشعار [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] رگههای بازگشت به دامن طبیعت مشاهده میشود. او اندوه و حزن درونی خود را به عناصر طبیعت تشبیه میکند و با طبیعت همراه میشود. [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] از جفای روزگار به طبیعت پناه میبرد، میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' شبها منم و چشمک محزون ثریا ''|2='' با اشک غم و زمزمه راز نیازت ''<ref>ر.ک: همان، ص103</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] احساس غم خود را بهگونهای زیبا در سراپرده طبیعت همچون تابلویی زیبا به مخاطب القا میکند: | #: [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] احساس غم خود را بهگونهای زیبا در سراپرده طبیعت همچون تابلویی زیبا به مخاطب القا میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' شب بود و نهیب باد و طوفان ''|2=''میکوفت در اطاق با مشت''}} | |||
{{ب|'' رگبار به شیشههای الوان خوش ''|2=''ضربه میگرفت با سرانگشت''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
#: شب در شعر شاعرانی همچون [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] از پربسامدترین نمادهاست که وقتی حزن و اندوه بر شاعر غالب میشود به دامن طبیعت پناه میبرد و آن را مکانی امن برای خود قرار میدهد و به راز و نیاز با آن میپردازد. وی احساسات خود را با کمک گرفتن از عناصر طبیعت به این صورت بیان میکند: | #: شب در شعر شاعرانی همچون [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] از پربسامدترین نمادهاست که وقتی حزن و اندوه بر شاعر غالب میشود به دامن طبیعت پناه میبرد و آن را مکانی امن برای خود قرار میدهد و به راز و نیاز با آن میپردازد. وی احساسات خود را با کمک گرفتن از عناصر طبیعت به این صورت بیان میکند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارد ''|2='' میشود روزی صفا با ما هم اما صبر دارد ''}} | |||
{{ب|'' از غم غربت گرفت آئینه چشمم غباری''|2='' کآفتاب روشنم گویی نقاب از ابر دارد ''<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
# نوستالژی: | # نوستالژی: | ||
#: منظومه «حیدربابایه سلام» از [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] را میتوان زیباترین جلوه شوق شاعر در بازگشت به وطن و روستای خود دانست. شاعر در جایجای آن، شوق بازگشت به روستا و زادگاهش را دارد. از جمله در ابیاتی از آن، خود را یوسف گمگشته وطن میداند که باید روزی به آغوش آن بازگردد | #: منظومه «حیدربابایه سلام» از [[شهریار، سید محمدحسین|شهریار]] را میتوان زیباترین جلوه شوق شاعر در بازگشت به وطن و روستای خود دانست. شاعر در جایجای آن، شوق بازگشت به روستا و زادگاهش را دارد. از جمله در ابیاتی از آن، خود را یوسف گمگشته وطن میداند که باید روزی به آغوش آن بازگردد | ||
(حیدربابا، کشیدیام آخر بهسوی خویش؛ | (حیدربابا، کشیدیام آخر بهسوی خویش؛ | ||
برگشت آبرفته دوباره به جوی | {{شعر}} | ||
گم کردی از چه یوسف خود را به کوی | {{ب|'' برگشت آبرفته دوباره به جوی خویش ''|2='' گم کردی از چه یوسف خود را به کوی خویش''}} | ||
یعقوب پیر من! تو بدان همت | {{ب|''یعقوب پیر من! تو بدان همت سترگ ''|2='' دریافتی مرا و رهاندی ز کام مرگ''<ref>ر.ک: همان، ص106</ref>}} | ||
دریافتی مرا و رهاندی ز کام مرگ<ref>ر.ک: همان، ص106</ref> | {{پایان شعر}} | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش