۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
دیوان عبرت با ترکیببند زیبایی در توحید آغاز شده است: | دیوان عبرت با ترکیببند زیبایی در توحید آغاز شده است: | ||
ذکر تو وظیفه زبانها | {{شعر}} | ||
{{ب|'' ای نام تو دلنشین جانها ''|2='' ذکر تو وظیفه زبانها''}} | |||
با یاد تو اُنس اِنس و جانها | {{ب|'' ای وصف تو وجد جمله ذرات ''|2=''با یاد تو اُنس اِنس و جانها''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص39</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
عبرت در قصیده مهارتی خاص دارد. ناگفته نماند که در بعضی قصاید راه افراط پیموده و به ایجاز کلام توجه کمتری نشان داده است و از کلمات تکراری استفاده نموده است. عبرت به انواع شعر پارسی نظر و مهارت داشته است؛ مانند: قصیده، مسمط، مثنوی، ترکیببند، ترجیعبند، غزل، رباعی، هزل، طنز، مطایبه و ماده تاریخ؛ اما شیرینی و شور و حال غزلیات او منحصر به خود اوست<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>. | عبرت در قصیده مهارتی خاص دارد. ناگفته نماند که در بعضی قصاید راه افراط پیموده و به ایجاز کلام توجه کمتری نشان داده است و از کلمات تکراری استفاده نموده است. عبرت به انواع شعر پارسی نظر و مهارت داشته است؛ مانند: قصیده، مسمط، مثنوی، ترکیببند، ترجیعبند، غزل، رباعی، هزل، طنز، مطایبه و ماده تاریخ؛ اما شیرینی و شور و حال غزلیات او منحصر به خود اوست<ref>ر.ک: مقدمه، ص5</ref>. | ||
| خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
در اکثر قصاید عبرت مضامین تکراری است؛ مانند: | در اکثر قصاید عبرت مضامین تکراری است؛ مانند: | ||
باشد تهی عدوی تو را چون چنار دست | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' باشد چو غنچه جیب ولی تو پر ز زر ''|2=''باشد تهی عدوی تو را چون چنار دست''<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
غزلیات عبرت بسیار دلچسب است. هرچند این استاد را در آن تغزلات و قصاید شیوا که اغلب با حسن بیان به مدح حضرت رسالت و خاندان عصمت به انجام میرسد، ابیات دلنشین و شعرهای بلند و متین و معانی لطیف و مضامین بدیع بسیار است، لیکن غزلهای نمکین وی را حلاوت و ملاحتی دیگر است؛ چون در غزلیات وی زهد و قلندری و شور عشق و چاشنی عرفان چنان با دقت معنی و لطف بیان آمیخته که به حقیقت توان گفت اینگونه غزلسرایی در دو سه قرن اخیر مخصوص این مرد یگانه و در این باب میان او و دیگران تفاوت از زمین تا آسمان است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. | غزلیات عبرت بسیار دلچسب است. هرچند این استاد را در آن تغزلات و قصاید شیوا که اغلب با حسن بیان به مدح حضرت رسالت و خاندان عصمت به انجام میرسد، ابیات دلنشین و شعرهای بلند و متین و معانی لطیف و مضامین بدیع بسیار است، لیکن غزلهای نمکین وی را حلاوت و ملاحتی دیگر است؛ چون در غزلیات وی زهد و قلندری و شور عشق و چاشنی عرفان چنان با دقت معنی و لطف بیان آمیخته که به حقیقت توان گفت اینگونه غزلسرایی در دو سه قرن اخیر مخصوص این مرد یگانه و در این باب میان او و دیگران تفاوت از زمین تا آسمان است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. | ||
کی دگرگون گردد این تقدیر از تدبیر ما | {{شعر}} | ||
{{ب|''عشق و رندی در ازل بوده است اگر تقدیر ما ''|2='' کی دگرگون گردد این تقدیر از تدبیر ما''}} | |||
چیست آخر ای خردمندان دگر تقصیر ما | {{ب|'' سرنوشت ما اگر بوده است ز اول عاشقی''|2='' چیست آخر ای خردمندان دگر تقصیر ما''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص204</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
یا این ابیات: | یا این ابیات: | ||
واندر طریق، پیرو مردان راه باش | {{شعر}} | ||
{{ب|'' ای دل برو مقیم در خانقاه باش''|2='' واندر طریق، پیرو مردان راه باش''}} | |||
یک چند کوششی کن و میر سپاه باش | {{ب|'' تا کی چو مور بسته میان، دانه میکشی''|2='' یک چند کوششی کن و میر سپاه باش''}} | ||
{{ب|'' تو یوسفی ز چاه طبیعت بیا برون''|2='' وانگه به مصر عشق خداوند جاه باش''<ref>ر.ک: همان، ص380</ref>}} | |||
وانگه به مصر عشق خداوند جاه باش | {{پایان شعر}} | ||
عبرت در پاسخ به این بیت از غزلیات حافظ: | عبرت در پاسخ به این بیت از غزلیات حافظ: | ||
خداوندا نگهدار از زوالش | {{شعر}} | ||
{{ب|''خوشا شیراز و وضع بیمثالش ''|2=''خداوندا نگهدار از زوالش ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اصفهان را ترجیح داده، میسراید: | اصفهان را ترجیح داده، میسراید: | ||
هوای اصفهان و اعتدالش | {{شعر}} | ||
{{ب|'' به از شیراز و وضع بیمثالش ''|2='' هوای اصفهان و اعتدالش''}} | |||
شمیم روح آید از شمالش | {{ب|'' نسیم خلد خیزد از جنوبش''|2='' شمیم روح آید از شمالش''}} | ||
{{ب|'' ندیده اصفهان را گفت حافظ''|2='' خوشا شیراز و وضع بیمثالش''<ref>ر.ک: همان، ص393</ref>}} | |||
خوشا شیراز و وضع بیمثالش | {{پایان شعر}} | ||
برخی از اشعار عبرت بهصورت ضربالمثل درآمده است: | برخی از اشعار عبرت بهصورت ضربالمثل درآمده است: | ||
آهوی شیرگیرت گیرد به وعل آهو | |||
{{شعر}} | |||
داری ز مشک چین بو، وز ماه چهارده رو | {{ب|'' ای آنکه گشته شاهانت نخجیر آن دو آهو ''|2='' آهوی شیرگیرت گیرد به وعل آهو ''}} | ||
{{ب|'' کو آن کسی که گوید بالای چشمت ابرو''|2='' داری ز مشک چین بو، وز ماه چهارده رو ''<ref>ر.ک: مقدمه، ص7</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
در انتهای کتاب دو غزل از سرودههای عبرت که بهوسیله آقای سهیلی خوانساری به دست گردآورنده رسیده، ارائه شده است: | در انتهای کتاب دو غزل از سرودههای عبرت که بهوسیله آقای سهیلی خوانساری به دست گردآورنده رسیده، ارائه شده است: | ||
ولی جمال تو را دیدن آرزو دارم | {{شعر}} | ||
{{ب|'' به وقت دادن جان هیچم آرزویی نیست ''|2='' ولی جمال تو را دیدن آرزو دارم''}} | |||
که مانده است همان وقف جستجو دارم | {{ب|'' به جستجوی تو عمرم گذشت و باقی عمر''|2='' که مانده است همان وقف جستجو دارم''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص517</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش