دیوان ناصح قمشه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
| کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8223‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏787‎‏ ‎‏د‎‏9‎‏  
| کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8223‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏787‎‏ ‎‏د‎‏9‎‏  
  | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  
  | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  


| ناشر = دفتر پژوهش و نشر سهروردي  
| ناشر = دفتر پژوهش و نشر سهروردي  
خط ۲۴: خط ۲۲:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}




خط ۳۷: خط ۳۴:
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است:  
سرآغاز گنج گوهر با این ابیات است:  


'''سر نامه به نام آنکه جان داد'''
{{شعر}}
دل و اندیشه و نطق و بیان داد
{{ب|'' سر نامه به نام آنکه جان داد ''|2=''دل و اندیشه و نطق و بیان داد''}}
'''سر نامه به نام حی سبحان'''
{{ب|'' سر نامه به نام حی سبحان ''|2=''دلارام همه پیدا و پنهان''}}
دلارام همه پیدا و پنهان
{{ب|'' به نام آنکه سرّ السّر اشیاست ''|2=''که در عین نهانی آشکاراست''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>‏}}
'''به نام آنکه سرّ السّر اشیاست'''
{{پایان شعر}}
که در عین نهانی آشکاراست'''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص23</ref>‏. '''
 


سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضی‌الحاجات ادامه می‌یابد:  
سپس با مناجات و تضرع به درگاه قاضی‌الحاجات ادامه می‌یابد:  
'''الهی نوربخش عارفانی'''
{{شعر}}
همه نور زمین و آسمانی
{{ب|'' الهی نوربخش عارفانی ''|2=''همه نور زمین و آسمانی''}}
'''تو روشن ساختی پروردگارا'''
{{ب|''تو روشن ساختی پروردگارا''|2=''مه و مهر و نجوم باصفا را''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>‏}}
مه و مهر و نجوم باصفا را'''<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>‏. '''
{{پایان شعر}}


اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و به‌طرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»:
اولین حدیث در بیان این مطلب است که همه موجودات به فطرت عشق طالب یارند و به‌طرف آن کل الکمال رهسپارند. این اشعار توضیح این حدیث شریف است: «أهل السماوات یطلبونه كما یطلبونه أنتم»:
'''همه هستی که در غیب و شهودند'''
{{شعر}}
اسیر عشق آن کل الوجودند
{{ب|'' همه هستی که در غیب و شهودند ''|2=''اسیر عشق آن کل الوجودند''}}
'''نه‌تنها عاشق وی خاکیانند'''
{{ب|'' نه‌تنها عاشق وی خاکیانند ''|2='' بر او شیدا همه افلاکیانند''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>}}
بر او شیدا همه افلاکیانند'''<ref>ر.ک: همان، ص85</ref>‏. '''
{{پایان شعر}}


در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شب‌زنده‌داری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>‏.  
در دیگر احادیث این بخش مضامینی در وصف عدل، در معرفت نفس و خودشناسی، در سحرخیزی و فضیلت شب‌زنده‌داری، در شرف عقل، در وصف قرآن کریم، در بیان فضیلت نماز و در فضیلت علم و دانش سروده شده است<ref>ر.ک: همان، ص56-33</ref>‏.  


اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلاب‌وار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشه‌ای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشه‌ای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب می‌دانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى می‌گوید که اگر به سراغ شعر می‌رود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند:
اگر شعر متعهّد را شعرى بدانیم که غایتِ مطلوب آن اعتلاى حقیقت است و تعمیق معارف دین و ترویج اخلاق و صدق و صفا و فرومالیدن هرچه پستى و نامردمى، شعرى که نه در جستجوى نام و نان یا تنها براى خودِ شعر (هنر براى هنر) گفته آید، بلکه به انگیزه احساس تکلیف و به سائقه شور دینى از صفاى ضمیر سیلاب‌وار سرازیر گردد و غبار غفلت و روى و ریا را از روح آدمى فروشوید، دیوان ناصح قمشه‌ای را باید «شعر متعهّد» خواند. [[ملکيان، عبد الرحيم|شیخ عبدالرحیم ملکیان]]، متخلص به ناصح قمشه‌ای، از زمره عالمان شاعرى است که شعر را وسیله تربیت و تهذیب می‌دانند و ابزار تعلیم معارف دین. استاد خود در جایى می‌گوید که اگر به سراغ شعر می‌رود، براى آن است که خبرهاى قدسى و لباب معانى را به گوش خواننده برساند:
'''رسانَد به دل، هاتف آسمانى'''
{{شعر}}
خبرهاى قدسى، لُباب معانى
{{ب|'' رسانَد به دل، هاتف آسمانى ''|2='' خبرهاى قدسى، لُباب معانى ''}}
'''مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید'''
{{ب|'' مَنَش جامه لفظ پوشم که شاید''|2='' تواش خوانى و سرّ معنا بدانى''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>}}
تواش خوانى و سرّ معنا بدانى'''<ref>ر.ک: علیرضاپور محمود، ص37</ref>‏. '''
{{پایان شعر}}


استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابه‌جا بر فضایل اخلاقى تأکید می‌کند و اندرز می‌دهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامی‌خواند و بر نواختن مسکینان اصرار می‌ورزد:  
استاد ناصح حتّى در اوج شور و حالى که لازمه تغزّل است، در غزلیات خویش، جابه‌جا بر فضایل اخلاقى تأکید می‌کند و اندرز می‌دهد. خواننده را به اغتنام از عمر فرامی‌خواند و بر نواختن مسکینان اصرار می‌ورزد:  
'''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار'''
{{شعر}}
دوگانه پیش آن یار یگانه
{{ب|''سر از خوابِ سحر بردار و بگذار ''|2='' دوگانه پیش آن یار یگانه ''}}
'''در این صحرا مباد اى مرغ هشیار'''
{{ب|'' در این صحرا مباد اى مرغ هشیار ''|2='' به دام افتى براى حرصِ دانه''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>‏}}
به دام افتى براى حرصِ دانه'''<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>‏. '''
{{پایان شعر}}


او مروّج اخلاق دینى است و راه‌پوى مقصد پیشوایان دین و نمی‌خواهد که چون از عشق عرفانى سخن می‌گوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاین‌جهت مثلاً آنگاه که می‌گوید:
او مروّج اخلاق دینى است و راه‌پوى مقصد پیشوایان دین و نمی‌خواهد که چون از عشق عرفانى سخن می‌گوید به عشق جسمانى تأویلش کنند. ازاین‌جهت مثلاً آنگاه که می‌گوید:
«چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى»
{{شعر}}
{{ب|'' چه خوش است آنکه پویى ره عشق و آشنایى ''|2='' ''}}
{{پایان شعر}}
 
بی‌درنگ می‌افزاید که:
بی‌درنگ می‌افزاید که:


«ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى»<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>‏.
{{شعر}}
{{ب|'' ''|2=''ره صدق و علم و تقوا، ره زهد و پارسایى ''<ref>ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص349</ref>}}
{{پایان شعر}}
 


و الاّ، شاعر از پرداختن غزل‌های یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او به‌وضوح پیداست؛ از جمله در غزل‌هایی که برخى از ابیات آنها چنین است:
و الاّ، شاعر از پرداختن غزل‌های یکسره شورانگیز هم البتّه فروگذار نکرده است و قوّت او در این نوع سخنورى از پارهاى از اشعار دیوان او به‌وضوح پیداست؛ از جمله در غزل‌هایی که برخى از ابیات آنها چنین است:
'''دلبر صاحب‌نظرم آرزوست'''
 
بر سر کویش گذرم آرزوست
{{شعر}}
'''دل به کمند سر زلفش نکوست'''
{{ب|'' دلبر صاحب‌نظرم آرزوست ''|2='' بر سر کویش گذرم آرزوست''}}
غمزه آن سیمبَرَم آرزوست
{{ب|'' دل به کمند سر زلفش نکوست ''|2=''غمزه آن سیمبَرَم آرزوست''}}
'''عاشقم و در پى تاوان عشق'''
{{ب|'' عاشقم و در پى تاوان عشق ''|2=''ناله و سوز جگرم آرزوست''}}
ناله و سوز جگرم آرزوست
{{ب|'' در پى اطوار و مقامات عشق ''|2='' تازه‌تر از تازه‌ترم آرزوست''}}
'''در پى اطوار و مقامات عشق'''
{{ب|'' رشته زلفش به رخ آورد و گفت:''|2='' معجز شقّ القمرم آرزوست ''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>}}
تازه‌تر از تازه‌ترم آرزوست
{{پایان شعر}}
'''رشته زلفش به رخ آورد و گفت: '''
معجز شقّ القمرم آرزوست'''<ref>ر.ک: همان؛ همان ص269</ref>‏. '''


تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین می‌گذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، می‌توان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسه‌ای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جان‌گزای [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین می‌کند و گاه سوگمندانه می‌پرسد:
تعهّد و پایبندى بوده است که شاعر را نسبت به وقایعى که در جامعه مسلمین می‌گذرد، حساس کرده و او را به واکنش در این زمینه واداشته است... از میان این وقایع، که دیوان استاد - بااینکه غالب اشعار آن قبل از پیروزى انقلاب اسلامى سروده شده - از اشاره به آنها خالى نمانده است، می‌توان این موارد را برشمرد: انقلاب اسلامى ایران؛ فتنه آل سعود؛ جنگ تحمیلى؛ حماسه‌ای که شهیدان خدایی این سرزمین از خویش بروز دادند؛ پرواز جان‌گزای [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینى(ره)]]، قضیه فلسطین و لبنان، که استاد هرگاه به یاد این امر مىافتد بر صهیونیان نفرین می‌کند و گاه سوگمندانه می‌پرسد:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش