هرم هستی: تحلیلی از مبادی هستی شناسی تطبیقی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ش' به 'ه‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎و' به 'ه‌و')
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[حائری یزدی، مهدی|مرحوم حائری]] در ذیل بحث از قاعده الواحد و ارتباط آن با نظریه هرم هستی، با تفکیک علیت از صدور، بحث هیوم در خصوص علت و معلول را بحثی در حیطه نخست یعنی علیت می‌داند نه در حیطه بحث از صدور و افاضه. این تفکیک برای بحث از نظریه هرم هستی از اهمیت بسیاری برخوردار است. گذشته از این، برای [[حائری یزدی، مهدی|مرحوم حائری]]، یکی از انگیزه‌های تألیف هرم هستی، فقدان این تصور است که وجود دارای مراتب است. ایشان بر این باور است که این تمایز در فلسفه غرب به‎خوبی مطرح نشده است. ازاین‎رو در بخش‎های ابتدایی این کتاب، کیفیت تصور فیلسوفان غرب از مفهوم وجود مطرح می‌شود و بدین نتیجه رهنمون می‌شود که اندیشمندان غربی تقسیمات ارسطویی درباره وجود اشتباه بزرگی کرده‌اند و بر اساس این اشتباه بزرگ تاریخی، نتایج مختلف و بعضاً پارادوکسیکالی در هستی‌شناسی گرفته‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/7 همان، ص7]</ref>.
[[حائری یزدی، مهدی|مرحوم حائری]] در ذیل بحث از قاعده الواحد و ارتباط آن با نظریه هرم هستی، با تفکیک علیت از صدور، بحث هیوم در خصوص علت و معلول را بحثی در حیطه نخست یعنی علیت می‌داند نه در حیطه بحث از صدور و افاضه. این تفکیک برای بحث از نظریه هرم هستی از اهمیت بسیاری برخوردار است. گذشته از این، برای [[حائری یزدی، مهدی|مرحوم حائری]]، یکی از انگیزه‌های تألیف هرم هستی، فقدان این تصور است که وجود دارای مراتب است. ایشان بر این باور است که این تمایز در فلسفه غرب به‎خوبی مطرح نشده است. ازاین‎رو در بخش‎های ابتدایی این کتاب، کیفیت تصور فیلسوفان غرب از مفهوم وجود مطرح می‌شود و بدین نتیجه رهنمون می‌شود که اندیشمندان غربی تقسیمات ارسطویی درباره وجود اشتباه بزرگی کرده‌اند و بر اساس این اشتباه بزرگ تاریخی، نتایج مختلف و بعضاً پارادوکسیکالی در هستی‌شناسی گرفته‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/7 همان، ص7]</ref>.


از نظر وی، برهان صدیقین بهترین و اطمینان‎بخش‎ترین روشی است که می‌تواند انسان را به حقیقت ارتباط میان خالق و مخلوق آگاه سازد. علاوه بر این، به‎واسطه این برهان می‌توان نظریه هرم هستی یا مخروط وجود را که سازگار با رویکرد وحدت وجود در فلسفه است ارائه نمود. ایشان با بهره‌گیری از روش جدول ارزشی که یکی از مباحث مهم در منطق جدید است، تلاش می‌کند تا به نتیجه روشن و یقینی‌ای در برهان صدیقین دست پیدا کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/8 همان، ص8]</ref>.
از نظر وی، برهان صدیقین بهترین و اطمینان‎بخش‎ترین روشی است که می‌تواند انسان را به حقیقت ارتباط میان خالق و مخلوق آگاه سازد. علاوه بر این، به‌واسطه این برهان می‌توان نظریه هرم هستی یا مخروط وجود را که سازگار با رویکرد وحدت وجود در فلسفه است ارائه نمود. ایشان با بهره‌گیری از روش جدول ارزشی که یکی از مباحث مهم در منطق جدید است، تلاش می‌کند تا به نتیجه روشن و یقینی‌ای در برهان صدیقین دست پیدا کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/8 همان، ص8]</ref>.


مؤلف در مقدمه کتاب پیرامون بی‎همتایی فلسفه اسلامی سخن به میان آورده، هستی‌شناسی از دیدگاه اسلام را یک دیدگاه ویژه تلقی می‌کند که از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] با مهارتی بی‌نظیر طرح‎ریزی شده و به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] و مسلک زیر بنایی اصالت الوجود منتهی گردیده است، در دیدگاه فلسفه اسلامی، حقیقت هستی و معنی و مفهوم آن به‌گونه‌ای تفسیر شده که در عین وحدت و حفظ یگانگی، این حقیقت مانند حقیقت نور از بخشی از کثرات همچون شدت و ضعف و بیشی و کمی و... برخوردار است؛ و همچنان که یک پدیده طبیعی افزایش و تکامل طبیعی می‎یابد بدون اینکه هویت عینی خود را از دست بدهد، به همین نحو حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که می‌تواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یافته و از نوع کثرات هر چند به‌صورت نامتناهی باشد، به یگانگی و هویت شخصی و عینی حقیقت آن آسیبی وارد سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/9 ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه نه]</ref>.
مؤلف در مقدمه کتاب پیرامون بی‎همتایی فلسفه اسلامی سخن به میان آورده، هستی‌شناسی از دیدگاه اسلام را یک دیدگاه ویژه تلقی می‌کند که از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] با مهارتی بی‌نظیر طرح‎ریزی شده و به [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازی]] و مسلک زیر بنایی اصالت الوجود منتهی گردیده است، در دیدگاه فلسفه اسلامی، حقیقت هستی و معنی و مفهوم آن به‌گونه‌ای تفسیر شده که در عین وحدت و حفظ یگانگی، این حقیقت مانند حقیقت نور از بخشی از کثرات همچون شدت و ضعف و بیشی و کمی و... برخوردار است؛ و همچنان که یک پدیده طبیعی افزایش و تکامل طبیعی می‎یابد بدون اینکه هویت عینی خود را از دست بدهد، به همین نحو حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که می‌تواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یافته و از نوع کثرات هر چند به‌صورت نامتناهی باشد، به یگانگی و هویت شخصی و عینی حقیقت آن آسیبی وارد سازد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/9 ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه نه]</ref>.
خط ۷۱: خط ۷۱:
در بخش چهارم مؤلف پیرامون هستی، سخنانی مطرح می‌نماید سپس تناقضاتی چند در فلسفه هگل را مطرح می‌کند.
در بخش چهارم مؤلف پیرامون هستی، سخنانی مطرح می‌نماید سپس تناقضاتی چند در فلسفه هگل را مطرح می‌کند.


مؤلف از هستی‎های تجربی سخن به میان آورده؛ در رابطه با مسائل آنتولوژی تئوری راسل بی‌ارتباط با آنتولوژی اسلامی نیست. تئوری راسل هرچند که راجع به وجودات شخصیه است ولی محتوای تئوری و ابعاد حاصله از آن خیلی بیشتر از آن است که در آغاز طرح شده است. مؤلف ضمن اینکه تئوری راسل را تجزیه‎وتحلیل می‌کند، این تئوری را با فلسفه اسلامی مقایسه می‌کند.
مؤلف از هستی‎های تجربی سخن به میان آورده؛ در رابطه با مسائل آنتولوژی تئوری راسل بی‌ارتباط با آنتولوژی اسلامی نیست. تئوری راسل هرچند که راجع به وجودات شخصیه است ولی محتوای تئوری و ابعاد حاصله از آن خیلی بیشتر از آن است که در آغاز طرح شده است. مؤلف ضمن اینکه تئوری راسل را تجزیه‌وتحلیل می‌کند، این تئوری را با فلسفه اسلامی مقایسه می‌کند.


نگارنده در این بخش در باب رابطه میان کلی و جزئی بیان می‌دارد که رابطه بین کلی طبیعی و افراد، یک رابطه خاصی است که معیارش حمل شایع صناعی است و با رابطه بین کل و جزء فرق دارد. در فلسفه غرب هنوز هم در منطق ریاضی کلی طبیعی را کلاس می‌گویند و افراد کلی طبیعی را اعضای کلاس می‌گویند که این از نظر فلسفه اسلامی غلط فاحشی است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/74 ر.ک: همان، ص74-98]</ref>.
نگارنده در این بخش در باب رابطه میان کلی و جزئی بیان می‌دارد که رابطه بین کلی طبیعی و افراد، یک رابطه خاصی است که معیارش حمل شایع صناعی است و با رابطه بین کل و جزء فرق دارد. در فلسفه غرب هنوز هم در منطق ریاضی کلی طبیعی را کلاس می‌گویند و افراد کلی طبیعی را اعضای کلاس می‌گویند که این از نظر فلسفه اسلامی غلط فاحشی است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/34066/2/74 ر.ک: همان، ص74-98]</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش