۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
جز (جایگزینی متن - 'هع' به 'هع') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
بسیاری از علما، اسامی اساتیدشان را برحسب ترتیب حروف الفبا مرتب کردهاند و کتابهایشان را معجم نامیدهاند. از میان آنان برخی مانند [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]] و معجم الشیوخ محمد بن احمد بن جمیع صیداوی تبرکا به سید الانام محمد مصطفی(ص) کتابشان را با محمدین آغاز کردهاند و سپس با ترتیب الفبایی، کتاب را ادامه دادهاند؛ [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]] با محمدین مسندش را آغاز میکند و پس از پایان ذکر روایات آنان میگوید: «باب الالف» و با نام احمد از میان اساتیدش میآغازد و در پایان اسم احمد از نام «ابراهیم» میآغازد و پس از «ابراهیم»، «اسحاق» را ذکر مینماید و سپس باب «اسماعیل» را تا حرف الف را به پایان ببرد. وی پس از پایان الف، به «باب الباء» و «باب الجیم» و «باب الحاء»... میپردازد تا به «باب الیاء» برسد. پس ترتیب، همان حروف الفباست بهجز نام محمد و حرف الف که احمد در آن مقدم داشته شده است و دلیل این امر نیز بیان شد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/15 ر.ک: همان، ص15]</ref> | بسیاری از علما، اسامی اساتیدشان را برحسب ترتیب حروف الفبا مرتب کردهاند و کتابهایشان را معجم نامیدهاند. از میان آنان برخی مانند [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]] و معجم الشیوخ محمد بن احمد بن جمیع صیداوی تبرکا به سید الانام محمد مصطفی(ص) کتابشان را با محمدین آغاز کردهاند و سپس با ترتیب الفبایی، کتاب را ادامه دادهاند؛ [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]] با محمدین مسندش را آغاز میکند و پس از پایان ذکر روایات آنان میگوید: «باب الالف» و با نام احمد از میان اساتیدش میآغازد و در پایان اسم احمد از نام «ابراهیم» میآغازد و پس از «ابراهیم»، «اسحاق» را ذکر مینماید و سپس باب «اسماعیل» را تا حرف الف را به پایان ببرد. وی پس از پایان الف، به «باب الباء» و «باب الجیم» و «باب الحاء»... میپردازد تا به «باب الیاء» برسد. پس ترتیب، همان حروف الفباست بهجز نام محمد و حرف الف که احمد در آن مقدم داشته شده است و دلیل این امر نیز بیان شد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/15 ر.ک: همان، ص15]</ref> | ||
[[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]]، حدیث را با عبارت «حدثنا» آغاز میکند، سپس نام استادش(شیخ) را -بدون اینکه چیزی درباره زندگی استاد یا صفات و ویژگیهایش بگوید- ذکر میکند؛ این روش برخلاف شیوه رایج کتابهای مشیخات و برخی معاجم است که به ترجمه شیوخشان میپردازند و صفات و ویژگیهای آنان را بیان مینمایند و سپس حال استادشان را از جهت ثقه عدل بودن یا غیر آن بیان میکنند. | [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]]، حدیث را با عبارت «حدثنا» آغاز میکند، سپس نام استادش(شیخ) را -بدون اینکه چیزی درباره زندگی استاد یا صفات و ویژگیهایش بگوید- ذکر میکند؛ این روش برخلاف شیوه رایج کتابهای مشیخات و برخی معاجم است که به ترجمه شیوخشان میپردازند و صفات و ویژگیهای آنان را بیان مینمایند و سپس حال استادشان را از جهت ثقه عدل بودن یا غیر آن بیان میکنند. بهعنوان نمونه میتوان به روایات (50، 57، 112، 204) کتاب نگاه کرد. [[ابو یعلی، احمد بن علی|ابویعلی]] پس از ذکر نام شیخ، حدیثی را از وی نقل مینماید. البته وی گاهی بیش از یک حدیث از یک استاد را ذکر میکند ولی این امر بسیار کم اتفاق میافتد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/15 ر.ک: همان]</ref> | ||
نام کتاب طریق این اثر اینچنین ذکر شده است: الجزء الاول من کتاب(المعجم) تألیف أبی یعلی أحمد بن علی بن المثنی الموصلی. روایة القاضی یوسف بن القاسم بن یوسف المیانجی | نام کتاب طریق این اثر اینچنین ذکر شده است: الجزء الاول من کتاب(المعجم) تألیف أبی یعلی أحمد بن علی بن المثنی الموصلی. روایة القاضی یوسف بن القاسم بن یوسف المیانجی رحمةاللهعلیه. روایة الشیخ أبی الحسین محمد بن عبدالرحمن بن عثمان بن أبی نصر رحمهالله. روایةَ الشریف الأجل، الخطیب أبی القاسم علی بن إبراهیم بن العباس الحسینی. روایة الشیخ الإمام الأوحد أبی –فی الأصل (أبو)- هبةالله بن الحسن ابن هبةالله الشافعی. سماع عبدالله بن عیسی بن عبیدالله بن عیسی المرادی الأندلسی الإشبیلی.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/53 متن کتاب، ص53]</ref> | ||
در اولین روایت کتاب میخوانیم:... عن عائشه قالت: قلت یا رسولالله! أخبرنی عن ابن عمی ابن جدعان. قال النبی(ص): «و ما کان؟». قالت: قلت: کان ینحر الکوماء، و یکرم الجار، و یقری الضیف و یصدق الحدیث و یوفی بالذمه و یصل الرحم و یفک العانی و یطعم الطعام و یؤدی الأمانه. قال: «هل قال یوما واحدا: اللهم إنی أعوذ بک من نار جهنم؟» قالت: لا. و ما کان یدری ما جهنّم. قال: «فلا، إذاً». در این روایت عایشه به پیامبر خدا(ص) عرض میکند که درباره پسرعمویش ابن جدعان به وی بگوید. پیامبر(ص) از عایشه میپرسد که او چگونه آدمی بود؟ و عایشه پاسخ میدهد: وی با ظالمان مبارزه میکرد، همسایه را گرامی میداشت، میهمان زیاد داشت، راستگو بود، قرض را ادا میکرد، صلهرحم مینمود، اسیر را آزاد میکرد و اطعام طعام داشت و ادای امانت مینمود. آن حضرت پرسیدند: آیا شده بود که در روزی از آتش جهنم به خدا پناه ببرد؟ عایشه عرض کرد: نه. او که نمیدانست آتش جهنم چیست. حضرت فرمودند: پس جواب در اینجا هم نه است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/55 ر.ک: همان، ص55]</ref> | در اولین روایت کتاب میخوانیم:... عن عائشه قالت: قلت یا رسولالله! أخبرنی عن ابن عمی ابن جدعان. قال النبی(ص): «و ما کان؟». قالت: قلت: کان ینحر الکوماء، و یکرم الجار، و یقری الضیف و یصدق الحدیث و یوفی بالذمه و یصل الرحم و یفک العانی و یطعم الطعام و یؤدی الأمانه. قال: «هل قال یوما واحدا: اللهم إنی أعوذ بک من نار جهنم؟» قالت: لا. و ما کان یدری ما جهنّم. قال: «فلا، إذاً». در این روایت عایشه به پیامبر خدا(ص) عرض میکند که درباره پسرعمویش ابن جدعان به وی بگوید. پیامبر(ص) از عایشه میپرسد که او چگونه آدمی بود؟ و عایشه پاسخ میدهد: وی با ظالمان مبارزه میکرد، همسایه را گرامی میداشت، میهمان زیاد داشت، راستگو بود، قرض را ادا میکرد، صلهرحم مینمود، اسیر را آزاد میکرد و اطعام طعام داشت و ادای امانت مینمود. آن حضرت پرسیدند: آیا شده بود که در روزی از آتش جهنم به خدا پناه ببرد؟ عایشه عرض کرد: نه. او که نمیدانست آتش جهنم چیست. حضرت فرمودند: پس جواب در اینجا هم نه است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/42486/1/55 ر.ک: همان، ص55]</ref> |
ویرایش