۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'یس' به 'یس') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | پس از آنکه [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] چند زمینهسازی را بیان میکند، بحث نخست خود را پیرامون تحول اندیشه منطق آغاز و سپس به شرح منطق افلاطون و [[ارسطو]] روی میآورد که در یونان پرآوازهترین فلاسفه بودند<ref>ر.ک: روحانی، محمدحسین، ص10</ref>. | ||
[[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه آنها میکوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میانتهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصتطلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر | [[مدرسی، محمدتقی|آیتالله مدرسی]] پیدایش این دو منطق را با رویداد سیاسی – اجتماعی مهمی که در یونان پیش آمد در پیوند میداند؛ اگرچه، گروههای فرصتطلب ظهور کردند که برای رسیدن به منافع شخصی خود از هرج و مرج سیاسی و اجتماعی بهره میبردند و سوفسطاییها برجستهترین نمونه این گروهها بودند؛ چراکه آنها میکوشیدند با نام فرهنگ و در پرتو مجادلات میانتهی و تردید در هر مسئله، بساط را از جلوی دیگران برچینند و به مقاصد خود نزدیکشان کنند. نخستین کسی که به رویارویی با این گروه فرصتطلب کمر همت بست «سقراط» بود که با هنر یکیسازی مفاهیم پا به عرصه نهاد و با آن توانست جلوی این گروه را در بازی با الفاظ بگیرد. سپس افلاطون در رویارویی با اهل تشکیک، نظریه جدیدی را به میدان آورد که بر رد معتبر بودن عقل تکیه داشت و آن را «مُثُل افلاطونی» مینامند. افلاطون اعتقاد داشت، آدمی نخست با روحش زیسته است و در آن نسبت به پدیدهها و روح حقایق آشنایی یافته است، ولی با انتقال به این جهان در پیکر دوم خود بسیاری از این حقایق را فراموش کرده است، ولذا به پارهای دلایل نیازمند است تا این پدیدهها را دوباره به یاد آورد<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>. | ||
پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. | پس از افلاطون، [[ارسطو]] به عرصه درآمد که پایههای اندیشه سلیم را بنیان نهاد؛ بهگونهای که سوفسطاییان پس از او دیگر نتوانستند در اندیشهها هرج و مرج ایجاد کنند. |
ویرایش