۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یر' به 'یر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
# تعدادی از آنها به ابواب معاملات بالمعنی الاعم اختصاص دارد؛ | # تعدادی از آنها به ابواب معاملات بالمعنی الاعم اختصاص دارد؛ | ||
# چند قاعده نیز به جهت کشف موضوعات خارجی در ادله احکام ایجادشدهاند. | # چند قاعده نیز به جهت کشف موضوعات خارجی در ادله احکام ایجادشدهاند. | ||
قاعده لاضرر، جزء قواعدی است که در همه ابواب فقه نفوذ دارد و اعمال | قاعده لاضرر، جزء قواعدی است که در همه ابواب فقه نفوذ دارد و اعمال میشود<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref> و در بسیاری از مسائل تنها مدرک برای اثبات حکم است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص29</ref>. | ||
این قاعده، علاوه بر عقل، دارای پشتوانه آیات و روایات است؛ آیاتی از قبیل '''لاٰ تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا وَ لاٰ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ...''' (بقره: 233) (نباید مادری بهخاطر فرزندش زیان بیند و نه پدری برای فرزندش دچار ضرر شود. در این آیه خداوند به والدین فرموده که نباید به فرزند خویش ضرری برسانند)<ref>ر.ک: همان، ص33-35</ref>. | این قاعده، علاوه بر عقل، دارای پشتوانه آیات و روایات است؛ آیاتی از قبیل '''لاٰ تُضَارَّ وٰالِدَةٌ بِوَلَدِهٰا وَ لاٰ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ...''' (بقره: 233) (نباید مادری بهخاطر فرزندش زیان بیند و نه پدری برای فرزندش دچار ضرر شود. در این آیه خداوند به والدین فرموده که نباید به فرزند خویش ضرری برسانند)<ref>ر.ک: همان، ص33-35</ref>. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
# پیامبر(ص) این جمله را در مقام بیان حکم شرعی و قضاوت بین مرد انصاری و سمرة بن جندب، بیان کردند؛ بنابراین وقتی پیامبر(ص) این امر را امضا نکند، گویا هیچ اثری از آن در محیط تشریع باقی نمیماند؛ همانند شخصی، که به خادمش میگوید: در خانه من خیانت، کذب و قول زور نیست؛ یعنی این امور نزد من مجاز نیست؛ بهگونهای که گویا هیچ اثری از این امور در خانه خود نمیبینم. پس نفی این امور، کنایه از نفی امضای آنها و اجازه ارتکاب ندادن نسبت به آنها است<ref>ر.ک: همان، ص139-140</ref>. | # پیامبر(ص) این جمله را در مقام بیان حکم شرعی و قضاوت بین مرد انصاری و سمرة بن جندب، بیان کردند؛ بنابراین وقتی پیامبر(ص) این امر را امضا نکند، گویا هیچ اثری از آن در محیط تشریع باقی نمیماند؛ همانند شخصی، که به خادمش میگوید: در خانه من خیانت، کذب و قول زور نیست؛ یعنی این امور نزد من مجاز نیست؛ بهگونهای که گویا هیچ اثری از این امور در خانه خود نمیبینم. پس نفی این امور، کنایه از نفی امضای آنها و اجازه ارتکاب ندادن نسبت به آنها است<ref>ر.ک: همان، ص139-140</ref>. | ||
در ادامه مباحث کتاب، تنبیهات یازدهگانهای راجع بهقاعده لاضرر آمده که این تنبیهات به حدود قاعده، محتوای آن، مجرای آن، فروعی که از آن استنباط | در ادامه مباحث کتاب، تنبیهات یازدهگانهای راجع بهقاعده لاضرر آمده که این تنبیهات به حدود قاعده، محتوای آن، مجرای آن، فروعی که از آن استنباط میشود، رفع ایرادی که بر این قاعده وارد شده اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص153</ref>. | ||
اولین تنبیه با عنوان «ضعف قاعده به علت کثرت تخصیص»، به نظر شیخ درباره این قاعده اختصاص یافته است. شیخ انصاری و برخی دیگر از علما معتقدند که این قاعده اگرچه قاعدهای است که از نظر سند و دلالت محکم و متین است، ولی به جهت تخصیصهای فراوان که به آن وارد | اولین تنبیه با عنوان «ضعف قاعده به علت کثرت تخصیص»، به نظر شیخ درباره این قاعده اختصاص یافته است. شیخ انصاری و برخی دیگر از علما معتقدند که این قاعده اگرچه قاعدهای است که از نظر سند و دلالت محکم و متین است، ولی به جهت تخصیصهای فراوان که به آن وارد میشود، قاعده ضعیفی است؛ بهنحویکه آنچه در ذیل این قاعده کلی باقی میماند، کمتر از آن مواردی است که از ذیل آن خارج میشود و این با حکمت قاعده نمیسازد و اگر بخواهیم بر طبق عموم آن عمل کنیم لازمه آن تأسیس فقه جدید است<ref>ر.ک: همان، ص154</ref>. | ||
آیتالله مکارم میگوید: به نظر ما اتفاق نظر این بزرگان بر اینکه قاعده «لاضرر» گرفتار کثرت تخصیص میباشد، از این مسئله سرچشمه گرفته است که در نظر ابتدایی، احکام ضرری زیادی در شریعت اسلام مشاهده | آیتالله مکارم میگوید: به نظر ما اتفاق نظر این بزرگان بر اینکه قاعده «لاضرر» گرفتار کثرت تخصیص میباشد، از این مسئله سرچشمه گرفته است که در نظر ابتدایی، احکام ضرری زیادی در شریعت اسلام مشاهده میشود، مانند وجوب خمس و زکات... و وجوب جهاد... دیه، قصاص و... ولی باید توجه داشت که اولاً اگر بپذیریم این اشکال صحیح باشد، بر کسانی وارد است که مفاد قاعده «لاضرر» را نفی احکام ضرری در شریعت اسلام دانستند، ولی بنا بر نظر ما که مفاد قاعده «لاضرر» را نفی ضرر زدن مردم به یکدیگر دانستیم و گفتم که شارع اجازه ضرر زدن به غیر را در عالم وضع و تکلیف نداده است، این اشکال وارد نیست. ثانیاً، قبول نداریم که همه این احکام یا اکثر آنها در نظر عرف و عقلا، ضرری باشد؛ چراکه مشابه این احکام بین عرف و عقلا متداول و شناختهشده است و مطابق آن حکم میکنند و آن را حق و نافع میدانند، نه اینکه ضار و باطل. همیشه عقلا حکم به لزوم دادن مالیات کردهاند و آن را برای صلاح جامعهای که صلاح افراد وابسته به آن است، لازم دانستهاند. در مورد حدود و دیات نیز همینگونه است؛ هرچند در نظر ابتدایی و سادهلوحانه ضرری به نظر میرسد<ref>ر.ک: همان، ص156-158</ref>. | ||
نویسنده در تنبیه سوم، وجه تقدیم قاعده «لاضرر» بر ادله احکام اولیه را بیان میکند. ایشان میگوید: معروف است که این تقدم از باب حکومت است و این دو (قاعده لاضرر و ادله احکام) از قبیل متعارضین نیستند تا بخواهیم نسبت بین آن دو را بررسی کرده و در پی مرجحات باشیم. تقدم این قاعده از باب حکومت، بنا بر قول کسانی است که «لاضرر» را به معنای نفی حکم ضرری، یا نفی حکم ضرری بهواسطه نفی موضوع است؛ اما کسانی که قائلند که «لا» در این حدیث به معنای لای نهی است، در این صورت حدیث ربطی به ادله احکام پیدا نمیکند، بلکه همانند سایر نهیهای شرعی است. بنا بر قول کسانی که نفی ضرر را به معنی نفی صفت «عدم تدارک» از ضرر میدانند، قاعده «لاضرر»، حکم مستقلی است، همانند سایر احکام و مربوط به موارد غرامت است و دلالت دارد بر اینکه ذمه کسی که ضرر میزند، مشغول است و باید ضرر را جبران کند<ref>ر.ک: همان، ص165-166</ref>. | نویسنده در تنبیه سوم، وجه تقدیم قاعده «لاضرر» بر ادله احکام اولیه را بیان میکند. ایشان میگوید: معروف است که این تقدم از باب حکومت است و این دو (قاعده لاضرر و ادله احکام) از قبیل متعارضین نیستند تا بخواهیم نسبت بین آن دو را بررسی کرده و در پی مرجحات باشیم. تقدم این قاعده از باب حکومت، بنا بر قول کسانی است که «لاضرر» را به معنای نفی حکم ضرری، یا نفی حکم ضرری بهواسطه نفی موضوع است؛ اما کسانی که قائلند که «لا» در این حدیث به معنای لای نهی است، در این صورت حدیث ربطی به ادله احکام پیدا نمیکند، بلکه همانند سایر نهیهای شرعی است. بنا بر قول کسانی که نفی ضرر را به معنی نفی صفت «عدم تدارک» از ضرر میدانند، قاعده «لاضرر»، حکم مستقلی است، همانند سایر احکام و مربوط به موارد غرامت است و دلالت دارد بر اینکه ذمه کسی که ضرر میزند، مشغول است و باید ضرر را جبران کند<ref>ر.ک: همان، ص165-166</ref>. |
ویرایش