مسند عمر بن الخطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۳۱: خط ۳۱:


==ساختار==
==ساختار==
کتاب دارای مقدمه محقق و محتوای مطالب است. محتوای کتاب حاوی 85 روایت می‎باشد که سند تمام آن‎ها به خلیفه دوم ختم می‎شود.
کتاب دارای مقدمه محقق و محتوای مطالب است. محتوای کتاب حاوی 85 روایت می‎باشد که سند تمام آن‎ها به خلیفه دوم ختم می‌شود.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
از کسانی که سعی فراوانی در حفظ سنت و روایات داشته است، ابوبکر نجاد است. به گزارش برخی مصادر وی مؤلفات زیادی داشته که تنها برخی از آن‎ها باقی مانده و به دست محقق کتاب رسیده است. یکی از این اجزا، جزء هفتم از مسند عمر بن خطاب یعنی کتاب حاضر، است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4</ref> بر اینکه این کتاب، اثر ابوبکر نجاد باشد، قرائنی وجود دارد از جمله اینکه شروع همه اسانید روایات موجود در این کتاب با اساتید ابوبکر نجاد مانند حسن بن علی و محمد بن عبدالله مطین و ابراهیم بن عبدالله کجّی و... است. در ابتدای کتاب هم سندی وجود دارد که ذکر کرده این کتاب، جزء هفتم از مسند عمر و تألیف ابوبکر احمد بن سلمان بن حسن نجاد فقیه است و راویان آن در سند مذکور ذکر شده است. به‎علاوه صورت سماعی که در آخر کتاب هست نشان از این است که این کتاب متعلق جزئی از مسند ابوبکر نجاد است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-6</ref>
از کسانی که سعی فراوانی در حفظ سنت و روایات داشته است، ابوبکر نجاد است. به گزارش برخی مصادر وی مؤلفات زیادی داشته که تنها برخی از آن‎ها باقی مانده و به دست محقق کتاب رسیده است. یکی از این اجزا، جزء هفتم از مسند عمر بن خطاب یعنی کتاب حاضر، است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4</ref> بر اینکه این کتاب، اثر ابوبکر نجاد باشد، قرائنی وجود دارد از جمله اینکه شروع همه اسانید روایات موجود در این کتاب با اساتید ابوبکر نجاد مانند حسن بن علی و محمد بن عبدالله مطین و ابراهیم بن عبدالله کجّی و... است. در ابتدای کتاب هم سندی وجود دارد که ذکر کرده این کتاب، جزء هفتم از مسند عمر و تألیف ابوبکر احمد بن سلمان بن حسن نجاد فقیه است و راویان آن در سند مذکور ذکر شده است. به‎علاوه صورت سماعی که در آخر کتاب هست نشان از این است که این کتاب متعلق جزئی از مسند ابوبکر نجاد است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-6</ref>


به‎هرحال این کتاب، جزئی از مسند کبیر عمر بوده است. مسند، غالباً ً به معنی کتابی است که احادیثش بر مسانید صحابه مرتب شده باشد و احادیث هر صحابی در آن به‎صورت مجزا آمده باشد. ازاین‎رو در مسند نیازی به ترتیب ابواب و اطراف نیست. با توضیح این مطلب موضوع این کتاب روشن می‎شود زیرا این کتاب نیز مانند دیگر مسانید است و نویسنده آن در این جزء، احادیثی که از طریق عمر بن خطاب به وی رسیده است را ذکر کرده است.
به‎هرحال این کتاب، جزئی از مسند کبیر عمر بوده است. مسند، غالباً ً به معنی کتابی است که احادیثش بر مسانید صحابه مرتب شده باشد و احادیث هر صحابی در آن به‎صورت مجزا آمده باشد. ازاین‎رو در مسند نیازی به ترتیب ابواب و اطراف نیست. با توضیح این مطلب موضوع این کتاب روشن می‌شود زیرا این کتاب نیز مانند دیگر مسانید است و نویسنده آن در این جزء، احادیثی که از طریق عمر بن خطاب به وی رسیده است را ذکر کرده است.


شیوه مؤلف در این اثر این‎چنین است:
شیوه مؤلف در این اثر این‎چنین است:
خط ۴۴: خط ۴۴:
# گاهی پس‎ازآن که متن را با یک سند ذکر می‎کند، آن را با سند دیگری نیز می‎آورد و دراین‎باره می‎گوید: «مثله» یا «نحوه» و....
# گاهی پس‎ازآن که متن را با یک سند ذکر می‎کند، آن را با سند دیگری نیز می‎آورد و دراین‎باره می‎گوید: «مثله» یا «نحوه» و....
# گاهی روایت حدیث نفسی طولانی می‎خواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل می‎کند. مثلاً همان‎طور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد.
# گاهی روایت حدیث نفسی طولانی می‎خواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل می‎کند. مثلاً همان‎طور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد.
# او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی می‎گیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر می‎شود که الفاظ روایت از کدام یک از روایان است.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>
# او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی می‎گیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر می‌شود که الفاظ روایت از کدام یک از روایان است.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>


طریقه اسناد کتاب این‎چنین است: روی عنه: ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن الحسن بن شاذان بن حرب بن مهران.
طریقه اسناد کتاب این‎چنین است: روی عنه: ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن الحسن بن شاذان بن حرب بن مهران.
خط ۵۱: خط ۵۱:
و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>
و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref>


در روایت دوازدهم کتاب چنین می‎خوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسول‎الله(ص) فقال عمر: یا رسول‎الله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسول‎الله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسول‎الله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عده‎ای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال می‎شد و او در یک‎زمان به یکی از سؤال‎کنندگان گفت: البته تو زنت را یک یا دومرتبه طلاق داده‎ای و رسول خدا من را (چون یک طلاق داده بودم) بر این حکم امر فرمودند ولی اگر سه‎طلاقه کرده باشی، آن زن بر تو حرام می‎شود تا اینکه پس‎ازآن با مرد دیگری ازدواج کند و از او جدا شود تا دومرتبه بر تو حلال شود و در این مورد تو در موردی که به طلاق زنت مأمور شده‎ای خداوند را عصیان کرده‎ای.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص56</ref>
در روایت دوازدهم کتاب چنین می‎خوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسول‎الله(ص) فقال عمر: یا رسول‎الله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسول‎الله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسول‎الله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عده‎ای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال می‌شد و او در یک‎زمان به یکی از سؤال‎کنندگان گفت: البته تو زنت را یک یا دومرتبه طلاق داده‎ای و رسول خدا من را (چون یک طلاق داده بودم) بر این حکم امر فرمودند ولی اگر سه‎طلاقه کرده باشی، آن زن بر تو حرام می‌شود تا اینکه پس‎ازآن با مرد دیگری ازدواج کند و از او جدا شود تا دومرتبه بر تو حلال شود و در این مورد تو در موردی که به طلاق زنت مأمور شده‎ای خداوند را عصیان کرده‎ای.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص56</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش