نگاهی به مبانی نمایشنامه نویسی و تحلیل نمایشنامه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اي ' به 'ای '
جز (جایگزینی متن - '== منابع == ' به '==منابع مقاله== ')
جز (جایگزینی متن - 'اي ' به 'ای ')
خط ۳۴: خط ۳۴:


== بُن انديشه(Theme) ==
== بُن انديشه(Theme) ==
آن چيزي كه نویسنده قصد دارد در طول نمايشنامه به مخاطب خود بفهماند و راجع به آن صحبت كند. كه حسين جعفري در كتابش در مورد آن چنين گفته است: حرف اصلی نویسنده و به عبارتي فكر و انديشه ي حاكم بر نمايشنامه. براي بن انديشه مترادف‌هایی نيز در نظر گرفته شده است مانند: پيام، هدف، فكر اصلی و غيره. براي شناختن بن انديشه‌ي يك نمايشنامه ابتدا بايد بر طرح آن نمايشنامه تسلط يابيم.
آن چيزي كه نویسنده قصد دارد در طول نمايشنامه به مخاطب خود بفهماند و راجع به آن صحبت كند. كه حسين جعفري در كتابش در مورد آن چنين گفته است: حرف اصلی نویسنده و به عبارتي فكر و انديشه ي حاكم بر نمايشنامه. برای بن انديشه مترادف‌هایی نيز در نظر گرفته شده است مانند: پيام، هدف، فكر اصلی و غيره. برای شناختن بن انديشه‌ي يك نمايشنامه ابتدا بايد بر طرح آن نمايشنامه تسلط يابيم.


== موضوع (Subject) ==
== موضوع (Subject) ==
خط ۴۰: خط ۴۰:


== طرح داستان يا پيرنگ (پلات Plot) ==
== طرح داستان يا پيرنگ (پلات Plot) ==
در خصوص پيرنگ تعاريف زيادي شده است كه همگي معاني و مفاهيمي شبيه به هم دارند. پيرنگ واژه‌ای است فارسی. پلات نيز به معنای بنیاد و پایه محسوب می‌شود. پي به معناي پايه و اساس و رنگ به معناي لعاب و طرح و نقش می‌باشد. پيرنگ در تراژدي به فاجعه ختم می‌شود. كه معمولا با مرگ شخصيت اصلی نمايشنامه كه همان قهرمان داستان است به پايان میرسد. به عبارت ديگر پيرنگ به چگونگی و زيبايي داستان اطلاق می‌شود نه خود داستان. در پیرنگ، خواننده به دنبال دليل و مدرك و روابط علت و معلولي میگردد و كاری با سير وقايع ندارد. پيرنگ فكر و انديشه‌ي نمايشنامه‌نويس را به درون نمايش میكشاند و بعد از ‌آن، بازيگر است كه با فن بالاي خود، با گفتار و كلامش و زبان بدنش اين انديشه‌ها را به تصوير میكشاند. پيرنگ ارتباط مستقيم با شخصيت دارد و شخصيت جزو لاينفك وجوديِ بازيگر است.[۲][۳]
در خصوص پيرنگ تعاريف زيادي شده است كه همگي معاني و مفاهيمي شبيه به هم دارند. پيرنگ واژه‌ای است فارسی. پلات نيز به معنای بنیاد و پایه محسوب می‌شود. پي به معنای پايه و اساس و رنگ به معنای لعاب و طرح و نقش می‌باشد. پيرنگ در تراژدي به فاجعه ختم می‌شود. كه معمولا با مرگ شخصيت اصلی نمايشنامه كه همان قهرمان داستان است به پايان میرسد. به عبارت ديگر پيرنگ به چگونگی و زيبايي داستان اطلاق می‌شود نه خود داستان. در پیرنگ، خواننده به دنبال دليل و مدرك و روابط علت و معلولي میگردد و كاری با سير وقايع ندارد. پيرنگ فكر و انديشه‌ي نمايشنامه‌نويس را به درون نمايش میكشاند و بعد از ‌آن، بازيگر است كه با فن بالای خود، با گفتار و كلامش و زبان بدنش اين انديشه‌ها را به تصوير میكشاند. پيرنگ ارتباط مستقيم با شخصيت دارد و شخصيت جزو لاينفك وجوديِ بازيگر است.[۲][۳]


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش