۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
قصاید [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود]] در مدح سیفالدوله<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37، ص46، ص54</ref> از اشعار اوایل عمر شاعر محسوب میشود و باوجوداین در کمال جزالت و خوبی است: | قصاید [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود]] در مدح سیفالدوله<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37، ص46، ص54</ref> از اشعار اوایل عمر شاعر محسوب میشود و باوجوداین در کمال جزالت و خوبی است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست ''|2='' مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و مسلماً در جوانی سروده است دلیلی قوی بر قدرت طبع او تواند بود. در این قصیده شعر استاد لبیبی را تضمین کرده است که گوید «سخن که نظم کنند آن درست باید و راست» و خاندان خود را ستوده و از حاسدان شکایت کرده گوید: | و مسلماً در جوانی سروده است دلیلی قوی بر قدرت طبع او تواند بود. در این قصیده شعر استاد لبیبی را تضمین کرده است که گوید «سخن که نظم کنند آن درست باید و راست» و خاندان خود را ستوده و از حاسدان شکایت کرده گوید: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' اگر برایشان سحر حلال بر خوانم ''|2='' جز این نگویند آخر که کودک و برناست''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
لکن قصاید این دوره او چون قبل از حبس است از چاشنی شکایات دردناک خالی است. مضامین آن هم تنوعی ندارد بیشتر ستایش محض است<ref>ر.ک: مقدمه، ص13</ref>؛ اما [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود]] دارای اشعار رسا و زیباست و عمده شهرت او به سبب سرودن حبسیات یا همان قصایدی است که در وصف دشواریهای زندان سروده است<ref>ر.ک: سالمیان، غلامرضا؛ یاریدره، سهیل؛ ص59</ref>. | لکن قصاید این دوره او چون قبل از حبس است از چاشنی شکایات دردناک خالی است. مضامین آن هم تنوعی ندارد بیشتر ستایش محض است<ref>ر.ک: مقدمه، ص13</ref>؛ اما [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود]] دارای اشعار رسا و زیباست و عمده شهرت او به سبب سرودن حبسیات یا همان قصایدی است که در وصف دشواریهای زندان سروده است<ref>ر.ک: سالمیان، غلامرضا؛ یاریدره، سهیل؛ ص59</ref>. | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' محبوس چرا شدم نمیدانم ''|2=''دانم که نه دزدم و نه عیارم''}} | |||
{{ب|'' نز هیچ عمل نوالهای خوردم''|2=''نز هیچ قباله باقئی دارم ''<ref>ر.ک: مقدمه، ص24</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
مـسعود سعد بهعنوان شاعری حـبسیه سـرا در موقعیتی ویژه در بـین شـاعران ادب فـارسی قرار دارد، چراکه از کلام و گفتاری خاص در شـعر خـود بهره برده است که کنایه یکی از آنهاست. «ایماء» پربسامدترین کنایه در دیوان [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود سعد]] است. این نوع از کنایه بـه دلیل سـادگی و بیپیرایگی در لفظ و بیان و نیز فهم آسان و بیواسطه آن از سوی مخاطب بیشترین کاربرد را در شعر [[مسعود سعد سلمان|مسعود سعد]] دارد. بهگونهای که از مجموع ١٢٧١ مورد کنایات دیوان وی تعداد ٩٩٧ مورد آن متعلق به کنایه ایماء است. کنایه «رمز» نیز که بیان آن نـیاز بـه درک و فـهم مشترک از سوی گوینده و مخاطب داشته و به همین دلیل فهم آن تا حـدی دشوار و پیچیده مینماید، در شعر [[مسعود سعد سلمان|مسعود سعد]] با بسآمد بسیار کمتری نسبت به سایر کنایات بهکاررفته اسـت. این نـوع از کنایه تنها ٥ مورد از کل ١٢٧١ مورد کنایه دیوان مسعود سعد را شامل میگردد<ref>ر.ک: توسلی، حجت، ص43 و 45</ref>. | مـسعود سعد بهعنوان شاعری حـبسیه سـرا در موقعیتی ویژه در بـین شـاعران ادب فـارسی قرار دارد، چراکه از کلام و گفتاری خاص در شـعر خـود بهره برده است که کنایه یکی از آنهاست. «ایماء» پربسامدترین کنایه در دیوان [[رشید ياسمی، غلامرضا|مسعود سعد]] است. این نوع از کنایه بـه دلیل سـادگی و بیپیرایگی در لفظ و بیان و نیز فهم آسان و بیواسطه آن از سوی مخاطب بیشترین کاربرد را در شعر [[مسعود سعد سلمان|مسعود سعد]] دارد. بهگونهای که از مجموع ١٢٧١ مورد کنایات دیوان وی تعداد ٩٩٧ مورد آن متعلق به کنایه ایماء است. کنایه «رمز» نیز که بیان آن نـیاز بـه درک و فـهم مشترک از سوی گوینده و مخاطب داشته و به همین دلیل فهم آن تا حـدی دشوار و پیچیده مینماید، در شعر [[مسعود سعد سلمان|مسعود سعد]] با بسآمد بسیار کمتری نسبت به سایر کنایات بهکاررفته اسـت. این نـوع از کنایه تنها ٥ مورد از کل ١٢٧١ مورد کنایه دیوان مسعود سعد را شامل میگردد<ref>ر.ک: توسلی، حجت، ص43 و 45</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۷: | ||
شهرآشوب از جمله اشعار سعد سلمان در قالب «قطعه» است که اقشار و صناعات مختلف چون عنبرفروش، رنگریز، رقاص، فصاد، خباز، کشتیگیر، نحوی، فیروزه فروش، زرگر و هندسی و یا حتی نابینا، گنگ، با خطوخال و نوخط را با عنوان یار یا دلبر مورد خطاب قرار داده است. در صفت یار هندسی چنین میخوانیم: | شهرآشوب از جمله اشعار سعد سلمان در قالب «قطعه» است که اقشار و صناعات مختلف چون عنبرفروش، رنگریز، رقاص، فصاد، خباز، کشتیگیر، نحوی، فیروزه فروش، زرگر و هندسی و یا حتی نابینا، گنگ، با خطوخال و نوخط را با عنوان یار یا دلبر مورد خطاب قرار داده است. در صفت یار هندسی چنین میخوانیم: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خورشید ملاحت است رویش ''|2='' نورش به جهان شده است سایر ''}} | |||
{{ب|''پرگار لطافت است دستش''|2='' بینقطه همیکشد دوایر ''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص527</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اضافات کتاب عبارت از یک قصیده، یک قطعه و یک رباعی است که پس از چاپ دیوان به دست محقق کتاب رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص612-611</ref>. | اضافات کتاب عبارت از یک قصیده، یک قطعه و یک رباعی است که پس از چاپ دیوان به دست محقق کتاب رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص612-611</ref>. | ||
خط ۷۶: | خط ۸۳: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
#سالمیان، غلامرضا؛ یاریدره، سهیل؛ «نقش تذکرهها و فرهنگ در تصحیح متون (موردمطالعه دیوان مسعود سعد سلمان)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، پاییز 1391، شماره 15، ص59 تا | #[[:noormags:1292275|سالمیان، غلامرضا؛ یاریدره، سهیل؛ «نقش تذکرهها و فرهنگ در تصحیح متون (موردمطالعه دیوان مسعود سعد سلمان)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، پاییز 1391، شماره 15، ص59 تا 74]]. | ||
#: | #[[:noormags:1398544|توسلی، حجت، «بررسی کنایه در دیوان مسعود سعد سلمان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، سبک شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، پاییز 1397، شماره 41، صفحه 41 تا 60]]. | ||
#[[:noormags:659374|مهیار، محمد، «درباره صورت چاپشده دیوان مسعود سعد سلمان»، پایگاه مجلات تخصصی نور، نامه پارسی، بهار 1377، شماره 8، ص135 تا 150]]. | |||
#: | |||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
خط ۹۵: | خط ۹۹: | ||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | ||
[[رده: | [[رده: تیر(98)]] | ||
[[رده:25 خرداد الی 24 تیر(98)]] | [[رده:25 خرداد الی 24 تیر(98)]] |
ویرایش