۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نصرت اللّه' به 'نصرتاللّه') |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
4- مجموعه آثار قلمى شادروان ثقة الاسلام تبريزى | 4- مجموعه آثار قلمى شادروان ثقة الاسلام تبريزى | ||
يكى از نوشتههاى پر ارج ثقةالاسلام | يكى از نوشتههاى پر ارج [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام تبريزى]]، رسالهاى است با عنوان «رساله لالان» كه در ربيع الاوّل 1326ق. براى علماى طراز اوّل نجف نوشته شده است و در كتاب حاضر به آن اشاره شده است. جالب اينكه اين رساله در دهههاى گذشته به زبانى ژاپنى نيز ترجمه شده است. [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] در اين رساله لزوم وضع قانون و برقرارى عدالت و مشروطيّت را يادآور شده است. به نظر مىرسد كه خمير مايه انديشه سياسى [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] با اقامت هشت سالهاش در عتبات عاليات شكل گرفته باشد. او با خواندن روزنامههاى مهمّ عربى آگاهىهايى پيرامون نظامهاى تازه سياسى-اجتماعى به دست آودره بود. [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] با وجود مخالفت با هرگونه سلطه خارجى بر ايران، به مسلمانان سفارش مىكرد كه از پارهاى دستاوردهاى تمدّن غرب «نظير تحصيلات جديد»، علوم و برخى نهادهاى دموكراتيك بهرهگيرند تا از اين رهگذر به ترّقى و اقتدار دست يابند. او مانند علاّمه شهير ميرزا محمّد حسين نائينى كه رسالهاش يكسال پس از رساله لالان نوشته شده است بر اين باور بود كه مىشود ميان مشروطه مغربى و شريعت اسلام توازن ايجاد كرد و از همينرو مىكوشيد اصول مشروطه را با حكومت اسلامى هماهنگ كند. | ||
رساله لالان در استانبول به چاپ رسيده و به حضور مراجع عالىقدر نجف ارسال شده.اين رساله با قلمى خوب و بيانى لطيف، تنظيم شده است. به عقيده برخى از نويسندگان معاصر، اين كتاب از جهات عديده بر «تنبيه الأمة و تنزيه الملّه» [[نایینی، محمدحسین|مرحوم نائينى]] مزيّت دارد. | رساله لالان در استانبول به چاپ رسيده و به حضور مراجع عالىقدر نجف ارسال شده.اين رساله با قلمى خوب و بيانى لطيف، تنظيم شده است. به عقيده برخى از نويسندگان معاصر، اين كتاب از جهات عديده بر «تنبيه الأمة و تنزيه الملّه» [[نایینی، محمدحسین|مرحوم نائينى]] مزيّت دارد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
«...اينكه در افواه بعضى دائر است كه مشروطه بايد مشروعه باشد، مقصود از آن درست معلوم نشده است كه مقصود تبديل سلطنت به سلطنت شرعيه حقيقى است يا اصلاح سلطنت حاليه؟ اولى كه ممكن نيست و احكام شرعيه مشروعه، مشروطه نتواند بشود و موقع، مقتضى بيان تفضيل سلطنت شرعيه و كيفيت آن نيست و غرض گوينده نيز آن نيست و در قسم ثانى با بقاء قوانين غير مشروعه متداوله و عدم امكان تغيير هزاران منكرات وجود، اسم آنرا مشروعه گذاشتن در تناقض است». | «...اينكه در افواه بعضى دائر است كه مشروطه بايد مشروعه باشد، مقصود از آن درست معلوم نشده است كه مقصود تبديل سلطنت به سلطنت شرعيه حقيقى است يا اصلاح سلطنت حاليه؟ اولى كه ممكن نيست و احكام شرعيه مشروعه، مشروطه نتواند بشود و موقع، مقتضى بيان تفضيل سلطنت شرعيه و كيفيت آن نيست و غرض گوينده نيز آن نيست و در قسم ثانى با بقاء قوانين غير مشروعه متداوله و عدم امكان تغيير هزاران منكرات وجود، اسم آنرا مشروعه گذاشتن در تناقض است». | ||
نصرتاللّه فتحى در كتاب حاضر شمار نامههاى به جا مانده از ثقةالاسلام را كه بين 1319 ق. تا 1329 ق. نوشته است، پانصد عنوان تخمين مىزدند. اين نامهها كه درباره مسائلى بسيار مهمّ است، براى برخى از چهرههاى برجسته سياسى چون ميرزا فضعلى آقا، ميرزا صادق خان مستشار الدّوله، حاج ميرزا آقا فرشى نوشته شده است. از اين نامهها 128 نامه به مستشارالدّوله است. او در اين نامهها به ابراز نظر درباره پارهاى از رويدادهاى تهران در آن دوران و مسائل سياسى و جريانهاى كلّى در كشور پرداخته است. بايد دانست كه هر اندازه مشروطيّت نوپاى ايران بيشتر دچار بحران مىشد و مونع و مشكلاتش فزونى مىگرفت از دخالت و مشاركت ثقةالاسلام در امور عمومى كاسته مىشد. از نامههاى پس از سال 1327ق.او يكسره آشكار و پيداست كه ديگر آن شور و اميد و دلبستگى پيشين به مشروطيّت وجود ندارد. ثقةالاسلام در اين نامهها «مشروطهخواه» را از «مشروطهچى» جدا مىكند، زيرا «مشروطهخواه» را صاحب «عقيده و مسلك» مىشناسد و مشروطهچى را «شغل ساز و دكاندار» مىداند و بر اين باور است كه كردار گروه دوم جاهلانه و دور از اعتدال و منطق انقلاب است. | [[فتحی، نصرتالله|نصرتاللّه فتحى]] در كتاب حاضر شمار نامههاى به جا مانده از ثقةالاسلام را كه بين 1319 ق. تا 1329 ق. نوشته است، پانصد عنوان تخمين مىزدند. اين نامهها كه درباره مسائلى بسيار مهمّ است، براى برخى از چهرههاى برجسته سياسى چون ميرزا فضعلى آقا، ميرزا صادق خان مستشار الدّوله، حاج ميرزا آقا فرشى نوشته شده است. از اين نامهها 128 نامه به مستشارالدّوله است. او در اين نامهها به ابراز نظر درباره پارهاى از رويدادهاى تهران در آن دوران و مسائل سياسى و جريانهاى كلّى در كشور پرداخته است. بايد دانست كه هر اندازه مشروطيّت نوپاى ايران بيشتر دچار بحران مىشد و مونع و مشكلاتش فزونى مىگرفت از دخالت و مشاركت [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] در امور عمومى كاسته مىشد. از نامههاى پس از سال 1327ق.او يكسره آشكار و پيداست كه ديگر آن شور و اميد و دلبستگى پيشين به مشروطيّت وجود ندارد. [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] در اين نامهها «مشروطهخواه» را از «مشروطهچى» جدا مىكند، زيرا «مشروطهخواه» را صاحب «عقيده و مسلك» مىشناسد و مشروطهچى را «شغل ساز و دكاندار» مىداند و بر اين باور است كه كردار گروه دوم جاهلانه و دور از اعتدال و منطق انقلاب است. | ||
با اين حال گونهاى «تقيه و محافظهكارى» در پارهاى از نامههاى او ديده مىشود.براى نمونه در يكى از نامههاى خود كه آن را در 28 ربيعالاوّل 1326ق. نوشته مىآورد: | با اين حال گونهاى «تقيه و محافظهكارى» در پارهاى از نامههاى او ديده مىشود.براى نمونه در يكى از نامههاى خود كه آن را در 28 ربيعالاوّل 1326ق. نوشته مىآورد: | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
اين نيز از آيندهنگرى و مصلحتانديشى او حكايت مىكند كه نمىخواهد در ميان طوفان غرق شود و به هدر رود، بلكه مىخواهد تا مىتواند نيروى روحى و جسمى خود را نگهدارد كه به هنگام تنگنا به سود مردمان به كار اندازد. | اين نيز از آيندهنگرى و مصلحتانديشى او حكايت مىكند كه نمىخواهد در ميان طوفان غرق شود و به هدر رود، بلكه مىخواهد تا مىتواند نيروى روحى و جسمى خود را نگهدارد كه به هنگام تنگنا به سود مردمان به كار اندازد. | ||
يكى از مهمترين نامههاى ثقةالاسلام نامهاى است كه به «عبدالحسين ميرزا» والى آذربايجان نوشته است. اين نامه كه از آن با عنوان «لايحه» ياد شده، نشانگر آگاهى اجتماعى و پيوند استقرار ثقةالاسلام با متن جامعه و زندگى مردمان در دوران خويش است. | يكى از مهمترين نامههاى [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] نامهاى است كه به «عبدالحسين ميرزا» والى آذربايجان نوشته است. اين نامه كه از آن با عنوان «لايحه» ياد شده، نشانگر آگاهى اجتماعى و پيوند استقرار [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] با متن جامعه و زندگى مردمان در دوران خويش است. | ||
[[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] در بخشى از اين نامه برعكس پارهاى از انديشهگران دوره مشروطه كه بدون شناختت نيازهاى جامعه خويش خواهان تقليد بىچون و چرا از غرب و آوردن تكنولوژى آن به ايران بودند، يادآور مىشود كه ملّت بايد اين پندار بيهوده را كه با آوردن كارخانههاى فنّى مىتوان از دولتهاى خارجى بىنياز شد، از ذهن خود دور كند، زيرا اين دولتها تنها اسباب و ماشين را به مان خواهند فروخت؛ امّا دانش آنرا در اختيار ما نخواهند گذاشت؛ بنابراین بايد نخست دانش اين صنايع را آموخت و سپس كارخانه وارد كرد. | [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] در بخشى از اين نامه برعكس پارهاى از انديشهگران دوره مشروطه كه بدون شناختت نيازهاى جامعه خويش خواهان تقليد بىچون و چرا از غرب و آوردن تكنولوژى آن به ايران بودند، يادآور مىشود كه ملّت بايد اين پندار بيهوده را كه با آوردن كارخانههاى فنّى مىتوان از دولتهاى خارجى بىنياز شد، از ذهن خود دور كند، زيرا اين دولتها تنها اسباب و ماشين را به مان خواهند فروخت؛ امّا دانش آنرا در اختيار ما نخواهند گذاشت؛ بنابراین بايد نخست دانش اين صنايع را آموخت و سپس كارخانه وارد كرد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
«مشروطه مجرى شريعت اسلام و محض دفع ظلم است. چراغى را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند ريشش بسوزد. هر كس اسلامپرست و وطنپرست و عدالتپرور است، بايد مشروطه را مثل عزيزش دربرگيرد و در راه او از بذل جان و مال مضايقه نكند». | «مشروطه مجرى شريعت اسلام و محض دفع ظلم است. چراغى را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند ريشش بسوزد. هر كس اسلامپرست و وطنپرست و عدالتپرور است، بايد مشروطه را مثل عزيزش دربرگيرد و در راه او از بذل جان و مال مضايقه نكند». | ||
با وجود پشتيبانىهاى بىدريغ ثقةالاسلام از مشروطيّت، به نظر مىرسد كه او برعكس علاّمه نائينى كه با همه تلاشهايش براى ايجاد توازن و همسانى ميان مشروطه و حكومت اسلامى تا اندازهاى به تفاوتهاى آنها نيز آگاه بود، كمتر به تعارضات و تضادهاى اسلام و مشروطه توجّه كرده بود و اين نكته به روشنى از برخى نوشتهها و نامههاى او از جمله نامهاى كه به آن اشاره شد، نمايان است. | با وجود پشتيبانىهاى بىدريغ [[ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی|ثقةالاسلام]] از مشروطيّت، به نظر مىرسد كه او برعكس [[نائینی، محمدحسین|علاّمه نائينى]] كه با همه تلاشهايش براى ايجاد توازن و همسانى ميان مشروطه و حكومت اسلامى تا اندازهاى به تفاوتهاى آنها نيز آگاه بود، كمتر به تعارضات و تضادهاى اسلام و مشروطه توجّه كرده بود و اين نكته به روشنى از برخى نوشتهها و نامههاى او از جمله نامهاى كه به آن اشاره شد، نمايان است. | ||
در بعضى از نامههاى ذكر شده در متن كتاب، تصويرى از نسخه اصلى آن نيز كنار آن نامه قيد شده است. | در بعضى از نامههاى ذكر شده در متن كتاب، تصويرى از نسخه اصلى آن نيز كنار آن نامه قيد شده است. |
ویرایش