۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگىنامه مفصلى از نویسنده و آثار او، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ص11-22</ref> | در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگىنامه مفصلى از نویسنده و آثار او، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ص11-22</ref> | ||
كتاب با ذكر این مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و بهناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به این شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگهاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. این كار بهتدريج به پرستش سنگها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک | كتاب با ذكر این مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و بهناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به این شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگهاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. این كار بهتدريج به پرستش سنگها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک میكردند.<ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref> | ||
اين اثر در دورههاى بعد، یکى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] بوده است.<ref>همان</ref> | اين اثر در دورههاى بعد، یکى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] بوده است.<ref>همان</ref> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب این است كه: نویسنده آن از شیعیان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه این امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مىكند.<ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref> | و)- آخرين امتياز و مهمترين ويژگى كتاب این است كه: نویسنده آن از شیعیان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه این امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مىكند.<ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref> | ||
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به این اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط | علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به این اثر اهتمام مىورزيدند كه آن را درس مىدادند و درس مىخواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط میكردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون [[ابن سعد، محمد بن سعد|محمد بن سعد]] مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نویسنده «[[فتوح البلدان]]»، [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «[[مروج الذهب و معادن الجوهر|مروج الذهب]]»، يعقوبى مصنف «[[تاريخ اليعقوبي|تاريخ يعقوبى]]» و... همه از هشام، مطلب نقل كردهاند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كردهاند.<ref>همان، ص22</ref> | ||
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، لیکن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان این امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، این نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref> | البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، علىرغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كردهاند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار بردهاند، لیکن او را بهعنوان «متروك الحديث» معرفى كردهاند و بهتصريح خودشان این امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مىكرد و از آن عظمت و بزرگى اهلبيت(ع) استفاده مىشد، به او نسبت «رفض» مىدادند و سخنانش را نمىپذيرفتند و به عقيده بسيارى، این نهتنها عيب مؤلف محسوب نمىشود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش