پرش به محتوا

الأصنام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' اين ' به ' این '
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران')
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
خط ۳۰: خط ۳۰:
}}
}}


'''الأصنام''' اثر [[ابن کلبی، هشام بن محمد|ابومنذر هشام بن محمد بن سائب كلبى]]، نخستين اثر كهن و متن اقدمى است كه درباره تاريخ پرستش و اعتقادات عرب قبل از اسلام نگاشته شده است. اين كتاب به‌طور مشروح و مفصل، پيرامون بت‌هاى عرب جاهلى و قبايلى كه آنها را مى‌پرستيدند و نحوه پرستششان و اسامى و اماكن آنها بحث مى‌كند. نویسنده در اين كتاب، مشروحا بت‌پرستى را پس از حضرت آدم(ع) و نوح(ع) در بين اعراب بيان مى‌نمايد و همچنين در اين كتاب ريشه پرستش بت مورد تحقيق و بررسى قرار گرفته و علل آن بازگو شده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>
'''الأصنام''' اثر [[ابن کلبی، هشام بن محمد|ابومنذر هشام بن محمد بن سائب كلبى]]، نخستين اثر كهن و متن اقدمى است كه درباره تاريخ پرستش و اعتقادات عرب قبل از اسلام نگاشته شده است. این كتاب به‌طور مشروح و مفصل، پيرامون بت‌هاى عرب جاهلى و قبايلى كه آنها را مى‌پرستيدند و نحوه پرستششان و اسامى و اماكن آنها بحث مى‌كند. نویسنده در این كتاب، مشروحا بت‌پرستى را پس از حضرت آدم(ع) و نوح(ع) در بين اعراب بيان مى‌نمايد و همچنين در این كتاب ريشه پرستش بت مورد تحقيق و بررسى قرار گرفته و علل آن بازگو شده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>


تحقيق كتاب توسط احمد زكى پاشا صورت گرفته است.
تحقيق كتاب توسط احمد زكى پاشا صورت گرفته است.


بدون اغراق و مبالغه، اثر حاضر در فن خود، ابتكارى و بى‌نظير بوده و اولين كتابى است كه مستقلا در اين مورد به رشته تحرير درآمده و شايد تنها كتابى كه منحصرا درباره تاريخ عرب قبل از اسلام، به دست ما رسيده و از حوادث روزگار جان سالم به‌در برده، همين كتاب است.<ref>همان</ref>
بدون اغراق و مبالغه، اثر حاضر در فن خود، ابتكارى و بى‌نظير بوده و اولين كتابى است كه مستقلا در این مورد به رشته تحرير درآمده و شايد تنها كتابى كه منحصرا درباره تاريخ عرب قبل از اسلام، به دست ما رسيده و از حوادث روزگار جان سالم به‌در برده، همين كتاب است.<ref>همان</ref>


==ساختار==
==ساختار==
كتاب با مقدمه محقق آغاز گرديده است. نویسنده در آغاز تأليفش داستان سكونت حضرت اسماعيل بن ابراهيم(ع) در مكه و ازدياد فرزندان او، بيرون راندن عمالقه از اين شهر، كوچ كردن برخى از فرزندان اسماعيل از مكه در پى زندگى بهتر، پراكنده شدن آنان در بلاد عرب، شيوع بت‌پرستى، ظهور اسلام و واژگون كردن بت‌ها، صحبت كرده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>
كتاب با مقدمه محقق آغاز گرديده است. نویسنده در آغاز تأليفش داستان سكونت حضرت اسماعيل بن ابراهيم(ع) در مكه و ازدياد فرزندان او، بيرون راندن عمالقه از این شهر، كوچ كردن برخى از فرزندان اسماعيل از مكه در پى زندگى بهتر، پراكنده شدن آنان در بلاد عرب، شيوع بت‌پرستى، ظهور اسلام و واژگون كردن بت‌ها، صحبت كرده است.<ref>ر.ک: ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>


كلبى در موارد گوناگون، به عنوان تأييد مطلب، آيات مبارکه قرآن را كه درباره بت‌ها و يا پرستش آنها نازل شده و با متن كتاب تناسب دارد، نقل نموده و نكات بسيار ارزنده تاريخى را، بازگو و اشعار پرارزشى را به مناسبت‌هاى مختلف درج كرده است و نيز نحوه حج‌گزاردن اعراب جاهلى و انواع تلبيه‌هاى آنان را متذكر شده است.<ref>همان</ref>
كلبى در موارد گوناگون، به عنوان تأييد مطلب، آيات مبارکه قرآن را كه درباره بت‌ها و يا پرستش آنها نازل شده و با متن كتاب تناسب دارد، نقل نموده و نكات بسيار ارزنده تاريخى را، بازگو و اشعار پرارزشى را به مناسبت‌هاى مختلف درج كرده است و نيز نحوه حج‌گزاردن اعراب جاهلى و انواع تلبيه‌هاى آنان را متذكر شده است.<ref>همان</ref>
خط ۴۴: خط ۴۴:
در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگى‌نامه مفصلى از نویسنده و آثار او، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ص11-22</ref>
در مقدمه ابتدا به تببين اوضاع عراق در دوران عباسيان پرداخته شده و سپس زندگى‌نامه مفصلى از نویسنده و آثار او، ارائه گرديده است.<ref>مقدمه، ص11-22</ref>


كتاب با ذكر اين مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و به‌ناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به اين شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگ‌هاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. اين كار به‌تدريج به پرستش سنگ‌ها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک مى‌كردند.<ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref>
كتاب با ذكر این مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و به‌ناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به این شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگ‌هاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. این كار به‌تدريج به پرستش سنگ‌ها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شریک مى‌كردند.<ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref>


اين اثر در دوره‌هاى بعد، یکى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] بوده است.<ref>همان</ref>
اين اثر در دوره‌هاى بعد، یکى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] بوده است.<ref>همان</ref>


گزارش‌هاى اين كتاب را هشام به شش واسطه از راويان نقل كرده كه اولين آن‌ها، على بن صالح بن فرات، آن‌ها را در 201ق از خود هشام بن كلبى شنيده است. هشام بسيارى از روايات را نيز از پدرش نقل كرده است؛ اما بنا بر تحقيق احمد زكى پاشا، دانشمند مصرى، كسى كه اين روايات را از آخرين راوى آن، ابوالحسن مبارک بن عبدالجبار صيرفى، گرفته و به ما رسانده، امام احمد جواليقى است.<ref>همان</ref>
گزارش‌هاى این كتاب را هشام به شش واسطه از راويان نقل كرده كه اولين آن‌ها، على بن صالح بن فرات، آن‌ها را در 201ق از خود هشام بن كلبى شنيده است. هشام بسيارى از روايات را نيز از پدرش نقل كرده است؛ اما بنا بر تحقيق احمد زكى پاشا، دانشمند مصرى، كسى كه این روايات را از آخرين راوى آن، ابوالحسن مبارک بن عبدالجبار صيرفى، گرفته و به ما رسانده، امام احمد جواليقى است.<ref>همان</ref>


اثر حاضر از ديرباز و روزگاران پيشين، مورد استفاده محققان و متتبعان بوده و همگى به آن اعتماد و اتكال داشته‌اند. اين كتاب، داراى امتيازات و خصوصيات فراوانى است، كه پاره‌اى از آنها چنين است:
اثر حاضر از ديرباز و روزگاران پيشين، مورد استفاده محققان و متتبعان بوده و همگى به آن اعتماد و اتكال داشته‌اند. این كتاب، داراى امتيازات و خصوصيات فراوانى است، كه پاره‌اى از آنها چنين است:


الف)- كتاب، حاوى مطالب ارزشمند و پرارزش و اطلاعات دست اولى است كه بسيارى از آنها در منابع و مآخذ ديگر، يافت نمى‌شود و گويا اين اثر در موضوع خودش منحصربه‌فرد است.
الف)- كتاب، حاوى مطالب ارزشمند و پرارزش و اطلاعات دست اولى است كه بسيارى از آنها در منابع و مآخذ ديگر، يافت نمى‌شود و گويا این اثر در موضوع خودش منحصربه‌فرد است.


ب)- متن از قدمت بسيار زيادى برخوردار است و بيش از هزار و دويست سال عمر دارد، بديهى است كمتر اثرى يافت مى‌شود كه داراى چنين قدمتى باشد، لذا چون فاصله تأليف با موضوع آن زياد نيست، تحريف، تصحيف و اشتباهات كمترى در آن راه يافته است.
ب)- متن از قدمت بسيار زيادى برخوردار است و بيش از هزار و دويست سال عمر دارد، بديهى است كمتر اثرى يافت مى‌شود كه داراى چنين قدمتى باشد، لذا چون فاصله تأليف با موضوع آن زياد نيست، تحريف، تصحيف و اشتباهات كمترى در آن راه يافته است.


ج)- انتساب كتاب به مؤلف آن صحيح است و ظاهرا كسى در آن خدشه نكرده، كه اين خود شايد بهترين و بزرگ‌ترين ويژگى كتاب باشد؛ چراكه تأليفات قديمى و كهن، يافت مى‌شود، ولى در بيشتر موارد، در صحت انتساب آنها به نويسندگانشان شك و ترديد است و بسيارى از محققان و مدققان انتساب آنها را نمى‌پذيرند و ارزشى برایشان قائل نيستند.
ج)- انتساب كتاب به مؤلف آن صحيح است و ظاهرا كسى در آن خدشه نكرده، كه این خود شايد بهترين و بزرگ‌ترين ويژگى كتاب باشد؛ چراكه تأليفات قديمى و كهن، يافت مى‌شود، ولى در بيشتر موارد، در صحت انتساب آنها به نويسندگانشان شك و ترديد است و بسيارى از محققان و مدققان انتساب آنها را نمى‌پذيرند و ارزشى برایشان قائل نيستند.


د)- مؤلف در اين فن استادى ورزيده و متخصصى چيره‌دست و به اصطلاح نحرير و خرّيت علم نسب بوده و شكى نيست كه او يگانه عرب‌شناس دوران است، كه هيچ فردى به پايه او نمى‌رسد. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] در اين‌باره مى‌گويد: «هشام داناترين مردم به علم انساب بود».
د)- مؤلف در این فن استادى ورزيده و متخصصى چيره‌دست و به اصطلاح نحرير و خرّيت علم نسب بوده و شكى نيست كه او يگانه عرب‌شناس دوران است، كه هيچ فردى به پايه او نمى‌رسد. [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] در اين‌باره مى‌گويد: «هشام داناترين مردم به علم انساب بود».


ه)- كتاب اختصاصا درباره بت‌ها نوشته شده؛ به همين خاطر، دائرةالمعارف وزينى از بت‌ها و بتخانه‌هاى سرزمين جزيرةالعرب و قبائل آن سامان است. بى‌ترديد هر فردى كه بخواهد در تاريخ عرب قبل از اسلام تحقيق و بررسى كند، ناگزير به رجوع الأصنام است.
ه)- كتاب اختصاصا درباره بت‌ها نوشته شده؛ به همين خاطر، دائرةالمعارف وزينى از بت‌ها و بتخانه‌هاى سرزمين جزيرةالعرب و قبائل آن سامان است. بى‌ترديد هر فردى كه بخواهد در تاريخ عرب قبل از اسلام تحقيق و بررسى كند، ناگزير به رجوع الأصنام است.


و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب اين است كه: نویسنده آن از شیعیان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند.<ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>
و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب این است كه: نویسنده آن از شیعیان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه این امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند.<ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>


علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون [[ابن سعد، محمد بن سعد|محمد بن سعد]] مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نویسنده «[[فتوح البلدان]]»، [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «[[مروج الذهب و معادن الجوهر|مروج الذهب]]»، يعقوبى مصنف «[[تاريخ اليعقوبي|تاريخ يعقوبى]]» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند.<ref>همان، ص22</ref>
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب یکتا مصدر كارشان بود و - به حدى به این اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون [[ابن سعد، محمد بن سعد|محمد بن سعد]] مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نویسنده «[[فتوح البلدان]]»، [[طبری، محمد بن جریر|محمد بن جرير طبرى]] نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «[[مروج الذهب و معادن الجوهر|مروج الذهب]]»، يعقوبى مصنف «[[تاريخ اليعقوبي|تاريخ يعقوبى]]» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، [[ابن‌انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند.<ref>همان، ص22</ref>


البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، لیکن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref>
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى برای او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، لیکن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان این امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، این نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست.<ref>ر.ک: همان</ref>


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
خط ۷۷: خط ۷۷:
چون اثر حاضر در زمان‌هاى گذشته و اعصار مختلف، مورد توجه دانشمندان شرق و غرب بوده و از امتيازات گوناگون، به‌خصوص قدمت متن و تخصص مؤلف برخوردار است، لذا افرادى در برگرداندن آن به زبان‌هاى آلمانى، فرانسوى، انگليسى و فارسی، همت گمارده‌اند كه ذيلا بدان‌ها اشاره مى‌شود:
چون اثر حاضر در زمان‌هاى گذشته و اعصار مختلف، مورد توجه دانشمندان شرق و غرب بوده و از امتيازات گوناگون، به‌خصوص قدمت متن و تخصص مؤلف برخوردار است، لذا افرادى در برگرداندن آن به زبان‌هاى آلمانى، فرانسوى، انگليسى و فارسی، همت گمارده‌اند كه ذيلا بدان‌ها اشاره مى‌شود:


#كتاب الأصنام در سال‌هاى 1914 و 1924م، به تصحيح و اهتمام احمد زكى در قاهره چاپ شد. قبل از چاپ متن عربى اين كتاب، ولهاوزن - خاورشناس آلمانى -قسمت اعظم آنچه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]]» و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] در «خزانة الأدب» نقل كرده بودند، به زبان آلمانى برگرداند و در سال 1887م، در برلن طبع شد.
#كتاب الأصنام در سال‌هاى 1914 و 1924م، به تصحيح و اهتمام احمد زكى در قاهره چاپ شد. قبل از چاپ متن عربى این كتاب، ولهاوزن - خاورشناس آلمانى -قسمت اعظم آنچه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]]» و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] در «خزانة الأدب» نقل كرده بودند، به زبان آلمانى برگرداند و در سال 1887م، در برلن طبع شد.
#در سنه 1926م، مرمرجى از روى چاپ اول احمد زكى، خلاصه‌اى از كتاب الأصنام را به زبان فرانسه نقل كرد و در مقاله‌اى آن را تحت عنوان «خدايان مشركان عرب» انتشار داد. آنگاه روزنبرگر در سنه 1941م، ترجمه كامل آلمانى كتاب الأصنام را همراه متن عربى با استفاده از تحقيقات احمد زكى و ولهاوزن فراهم آورد و طبع كرد.
#در سنه 1926م، مرمرجى از روى چاپ اول احمد زكى، خلاصه‌اى از كتاب الأصنام را به زبان فرانسه نقل كرد و در مقاله‌اى آن را تحت عنوان «خدايان مشركان عرب» انتشار داد. آنگاه روزنبرگر در سنه 1941م، ترجمه كامل آلمانى كتاب الأصنام را همراه متن عربى با استفاده از تحقيقات احمد زكى و ولهاوزن فراهم آورد و طبع كرد.
#در سنه 1952م، دكتر نبيه امين فارس، استاد السنه و تاريخ شرق - كه فلسطينى و از شهر ناصر مى‌باشد - در دانشگاه پرينستون، الأصنام را به زبان انگليسى ترجمه كرد و در آنجا به زيور طبع آراسته شد. سپس در سال 1969م، دكتر وهيب عطاءالله كتاب را به زبان فرانسه درآورد و همراه متن عربى در پاريس انتشار داد. مقارن چاپ ترجمه فرانسوى در پاريس، به‌وسيله محمدرضا جلالى نائينى در سال 1348ش، ترجمه فارسی كتاب همراه متن عربى در تهران انتشار يافت.<ref>ر.ک: همان</ref>
#در سنه 1952م، دكتر نبيه امين فارس، استاد السنه و تاريخ شرق - كه فلسطينى و از شهر ناصر مى‌باشد - در دانشگاه پرينستون، الأصنام را به زبان انگليسى ترجمه كرد و در آنجا به زيور طبع آراسته شد. سپس در سال 1969م، دكتر وهيب عطاءالله كتاب را به زبان فرانسه درآورد و همراه متن عربى در پاريس انتشار داد. مقارن چاپ ترجمه فرانسوى در پاريس، به‌وسيله محمدرضا جلالى نائينى در سال 1348ش، ترجمه فارسی كتاب همراه متن عربى در تهران انتشار يافت.<ref>ر.ک: همان</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش