۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type='authorCode'| | |data-type='authorCode'|AUTHORCODE02569AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''شيخ فخرالدين ابراهيم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانى فراهانى''' و مشهور به عراقى از بزرگان تصوّف و شاعران بلند پايهى ايران در قرن هفتم هجرى است. در مأخذها به تاريخ ولادتش اشاره نشده است؛ امّا ظاهراً ولادت وى به سال 610ق در «كومجان» و يا «كُمجان» از توابع اراك كنونى اتّفاق افتاد. خاندان عراقى اهل علم بودهاند، دربارهى كرامتهاى او روايتهاى مختلف ديده مىشود كه مولودِ اعتقاد پيروان و مريدان اوست؛ از آن جمله در احوال او نوشتهاند كه چون به هفده سالگى رسيد، «بر جملهى دانشها از معقول و منقول مطّلع شده بود و مستفيد گشته تا چنان شد كه در شهر همدان در مدرسهى شهرستان به افادت و ديگران در خدمتش به استفادت مشغول بودند.» امّا گمان نمىرود كه عراقى به چنين جامعيّتى در علوم و فنون رسيده بوده باشد. آنچه دربارهى كيفيّت خروج عراقى از دنياى قيل و قال و ورود او به عالم حال و تجرّد در غالب مأخذها آمده است و به هفده سالگى او برمىگردد نيز بايد افسانهاى باشد كه بعدها به وسيلهى مريدان و پيروان او ساخته شده است. امّا به هر حال اين گونه افسانهها كه در احوال كسانى از قبيل سنائى و عطّار و مولوى و نظيرهاى آنان مىبينيم ما را به يك حقيقت راهبرى مىكند و آن اينكه عراقى در آغاز امر سرگرم تعليم و تعلّم علوم بود و سپس رخت از مدرسه به خانقاه كشيد. اين تغيير حال در اوان شباب به او دست داد و بعد از آن به هندوستان رفت و در مولتان به خانقاه شيخ بهاءالدين زكرياى مولتانى، موسّس سلسله سهرورديان مولتان راه جست. بعضى از تذكره نويسان عراقى را مريد مستقيم شهابالدين عمر سهروردى شمردهاند؛ امّا جامع ديوان عراقى و | '''شيخ فخرالدين ابراهيم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانى فراهانى''' و مشهور به عراقى از بزرگان تصوّف و شاعران بلند پايهى ايران در قرن هفتم هجرى است. در مأخذها به تاريخ ولادتش اشاره نشده است؛ امّا ظاهراً ولادت وى به سال 610ق در «كومجان» و يا «كُمجان» از توابع اراك كنونى اتّفاق افتاد. خاندان عراقى اهل علم بودهاند، دربارهى كرامتهاى او روايتهاى مختلف ديده مىشود كه مولودِ اعتقاد پيروان و مريدان اوست؛ از آن جمله در احوال او نوشتهاند كه چون به هفده سالگى رسيد، «بر جملهى دانشها از معقول و منقول مطّلع شده بود و مستفيد گشته تا چنان شد كه در شهر همدان در مدرسهى شهرستان به افادت و ديگران در خدمتش به استفادت مشغول بودند.» امّا گمان نمىرود كه عراقى به چنين جامعيّتى در علوم و فنون رسيده بوده باشد. آنچه دربارهى كيفيّت خروج عراقى از دنياى قيل و قال و ورود او به عالم حال و تجرّد در غالب مأخذها آمده است و به هفده سالگى او برمىگردد نيز بايد افسانهاى باشد كه بعدها به وسيلهى مريدان و پيروان او ساخته شده است. امّا به هر حال اين گونه افسانهها كه در احوال كسانى از قبيل سنائى و عطّار و مولوى و نظيرهاى آنان مىبينيم ما را به يك حقيقت راهبرى مىكند و آن اينكه عراقى در آغاز امر سرگرم تعليم و تعلّم علوم بود و سپس رخت از مدرسه به خانقاه كشيد. اين تغيير حال در اوان شباب به او دست داد و بعد از آن به هندوستان رفت و در مولتان به خانقاه شيخ بهاءالدين زكرياى مولتانى، موسّس سلسله سهرورديان مولتان راه جست. بعضى از تذكره نويسان عراقى را مريد مستقيم شهابالدين عمر سهروردى شمردهاند؛ امّا جامع ديوان عراقى و نویسندهى مقدمهاى آن كه دوران زندگانيش نزدیک به عهد زندگانى عراقى بود، به اين امر اشارهاى نكرده است. عراقى خرقه از بهاءالدّين زكريا گرفت و بدين طريق در جزو مشايخ سلسلهى سهرورديّه (شعبهى هند) درآمد و چندى در مولتان به سر برد و از آنجا از راه دريا به ديار روم رفت و در قونيه به خدمت شيخ [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]] و [[مولوی، جلالالدین محمد|جلالالدين مولوى]] و جمعى ديگر از بزرگان صوفيّه رسيد و شيخ خانقاه توقات شد و تا سال 675ق كه پروانه به دستور آباقا به گونهاى دلخراش به قتل رسيد. فخرالدين در توقات ماند و پس از آن به مصر و از آنجا به شام رفت. وفات عراقى را در محرّم 686 يا ذىالقعدهى 688 نوشتهاند و ظاهراً او را پشت مزار محىالدين [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] واقع در دامنهى جبل صالحيّه در دمشق به خاک سپردند؛ ولى اكنون اثرى از مرقد او باقى نيست. | ||
ویرایش