۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
كتاب با مقدمه مؤلف در بيان دشوارى پژوهش در عرصه مهدویت، آغاز شده و مباحث در سه بخش و هر بخش در چندين فصل، ارائه شده است. | كتاب با مقدمه مؤلف در بيان دشوارى پژوهش در عرصه مهدویت، آغاز شده و مباحث در سه بخش و هر بخش در چندين فصل، ارائه شده است. | ||
مطالب، ابتدا گفتارهايى درباره آينده و آيندهپژوهى، نظريههاى آينده تاريخ و آينده دولت در نگاه شيعه ارئه كرده و بعد از تشريح و توضيح ديدگاه شيعه پيرامون حكومت مهدوى در قالب فرضيههاى انتقام، دولت اقتدارگرا و دولت اخلاقى، ساختارها و نهادهاى حكومت مهدوى را بررسى و درباره كارویژهها، عملكردها، پيامدها و بروندادهاى | مطالب، ابتدا گفتارهايى درباره آينده و آيندهپژوهى، نظريههاى آينده تاريخ و آينده دولت در نگاه شيعه ارئه كرده و بعد از تشريح و توضيح ديدگاه شيعه پيرامون حكومت مهدوى در قالب فرضيههاى انتقام، دولت اقتدارگرا و دولت اخلاقى، ساختارها و نهادهاى حكومت مهدوى را بررسى و درباره كارویژهها، عملكردها، پيامدها و بروندادهاى این حكومت بحث كرده است. | ||
به اعتقاد نویسنده، ايده مهدویت پاسخگوى كامل و جامع به خواسته و نياز ديرين انسانها در اصلاح وضعيت نابسامان زندگى بشرى است و دولت مهدوى عهدهدار رفع تمام | به اعتقاد نویسنده، ايده مهدویت پاسخگوى كامل و جامع به خواسته و نياز ديرين انسانها در اصلاح وضعيت نابسامان زندگى بشرى است و دولت مهدوى عهدهدار رفع تمام این كاستىها و نادرستىها براساس محوريت دين، اخلاق و معنویت است. | ||
در ابتداى هر بخش، چهارچوب كلى مباحث، با عنوان پيشدرآمد، مطرح شده است. | در ابتداى هر بخش، چهارچوب كلى مباحث، با عنوان پيشدرآمد، مطرح شده است. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در اول، پس از طرح دو تعريف از آيندهپژوهى (تلاش برای يافتن تصویرى از آينده و ارائه توجيهى برای آن تصویر) و توضيح چهار مؤلفه آينده كه عبارتند از: رویدادها، روندها، تصویرها و اقدامها، چهار ديدگاه در فلسفه تاريخ، از دانشمندان غربى، به صورت مفصل بررسى شده است كه عبارتند از: | در اول، پس از طرح دو تعريف از آيندهپژوهى (تلاش برای يافتن تصویرى از آينده و ارائه توجيهى برای آن تصویر) و توضيح چهار مؤلفه آينده كه عبارتند از: رویدادها، روندها، تصویرها و اقدامها، چهار ديدگاه در فلسفه تاريخ، از دانشمندان غربى، به صورت مفصل بررسى شده است كه عبارتند از: | ||
# «انگاره تمدن» تویى بى: مؤلف معتقد است تویى بى، شاخص و وجه تمايز اصلى تمدنها را پویايى و تحرك آنها دانسته و بر | # «انگاره تمدن» تویى بى: مؤلف معتقد است تویى بى، شاخص و وجه تمايز اصلى تمدنها را پویايى و تحرك آنها دانسته و بر این باور است كه هر تمدن برخاسته از دل تمدن پيش از خود است. | ||
# «گونههاى انسانى» از كانت: نویسنده، كانت را انسانى منفىنگر معرفى كرده كه تاريخ از ديدگاه وى، ثبت غمگنانه حماقتها، شرارتها و گناهان انسان است كه در اثر آن، دستاوردهاى یک نسل، عموماًدر نسل بعدى از ميان مىرود. | # «گونههاى انسانى» از كانت: نویسنده، كانت را انسانى منفىنگر معرفى كرده كه تاريخ از ديدگاه وى، ثبت غمگنانه حماقتها، شرارتها و گناهان انسان است كه در اثر آن، دستاوردهاى یک نسل، عموماًدر نسل بعدى از ميان مىرود. | ||
# هگل و انگاره «ملت و روح»: او مسير تاريخ را در موضوع «آزادى» جستجو كرده و به پرسشهاى بنيادى فلسفه نظرى، چنين پاسخ مىدهد: | # هگل و انگاره «ملت و روح»: او مسير تاريخ را در موضوع «آزادى» جستجو كرده و به پرسشهاى بنيادى فلسفه نظرى، چنين پاسخ مىدهد: | ||
#* تاريخ به طرف هر چه آزادتر شدن انديشه متعالى سير مىكند. | #* تاريخ به طرف هر چه آزادتر شدن انديشه متعالى سير مىكند. | ||
#* مكانيسم | #* مكانيسم این حركت، نزاع دائمى انديشه مطلق خود و محرك آن، عشق این انديشه به رهايى از فراق است. | ||
#* مسير تاريخ، جلوههاى متعالى انديشه مطلق، در پوشش ملتها و مردمان است. | #* مسير تاريخ، جلوههاى متعالى انديشه مطلق، در پوشش ملتها و مردمان است. | ||
# «جامعه بىطبقه» ماركس: نویسنده چنين تلقى مىكند كه ماركس، سير تاريخ را پيشرفت ديالكتیکى مىدانسته كه مقصد نهايى آن هدفى از نظر اخلاقى پسنديده مىباشد و آن عبارت است از «اجتماع غيرطبقاتى» كه یک جامعه واقعاً آزاد خواهد بود؛ هرچند كه وى نيل به | # «جامعه بىطبقه» ماركس: نویسنده چنين تلقى مىكند كه ماركس، سير تاريخ را پيشرفت ديالكتیکى مىدانسته كه مقصد نهايى آن هدفى از نظر اخلاقى پسنديده مىباشد و آن عبارت است از «اجتماع غيرطبقاتى» كه یک جامعه واقعاً آزاد خواهد بود؛ هرچند كه وى نيل به این اوضاع سعادتبار را به آيندهاى نه زياد دوردست موكول مىكند. | ||
مؤلف فرجاممندى سياست را یکى از انگارههاى مهم در سرنوشتباورى دانسته و معتقد است سياست و دولت، بايستهترين و مهمترين ركن زندگى اجتماعى بشر به شمار مىآيد؛ از | مؤلف فرجاممندى سياست را یکى از انگارههاى مهم در سرنوشتباورى دانسته و معتقد است سياست و دولت، بايستهترين و مهمترين ركن زندگى اجتماعى بشر به شمار مىآيد؛ از این رو، نگرش به آينده آنها را با اهميت شمرده و لذا در دوم، نخست سياست و دولت را به صورت جداگانه بررسى و سپس پيوند ميان آن دو را بيان كرده است. آنگاه فرجاممندى سياست از ديدگاه چهار مكتب زير، مورد پژوهش قرار گرفته است: | ||
# '''مسيحيت''': نویسنده، مسيحيت را دينى مىداند كه نگاهى خوشبينانه و منتظرانه به آينده تاريخ دارد و در چشمداشت روز موعودى است كه برای نجات و رستگارى آن به دست «مسيح» يا «پسر انسان»، تعيين شده است. | # '''مسيحيت''': نویسنده، مسيحيت را دينى مىداند كه نگاهى خوشبينانه و منتظرانه به آينده تاريخ دارد و در چشمداشت روز موعودى است كه برای نجات و رستگارى آن به دست «مسيح» يا «پسر انسان»، تعيين شده است. | ||
# '''ليبرال دموكراسى فوكویاما''': از ديدگاه وى، با فروپاشى كمونيسم، عصر رقابت و حاكميت ايدئولوژىها به سرآمده و جامعه بشرى در آينده، رو به دموكراسى ليبرال مىرود. | # '''ليبرال دموكراسى فوكویاما''': از ديدگاه وى، با فروپاشى كمونيسم، عصر رقابت و حاكميت ايدئولوژىها به سرآمده و جامعه بشرى در آينده، رو به دموكراسى ليبرال مىرود. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
===بخش دوم=== | ===بخش دوم=== | ||
بخش دوم فرضيههاى دولت مهدوى در انديشه شيعه را در سه فصل، در بيان سه فرضيه، تنظيم كرده است كه پس از تشريح و تبيين كامل، آنها را نقد و بررسى مىكند: | بخش دوم فرضيههاى دولت مهدوى در انديشه شيعه را در سه فصل، در بيان سه فرضيه، تنظيم كرده است كه پس از تشريح و تبيين كامل، آنها را نقد و بررسى مىكند: | ||
# فرضيه «انتقام و پایان تاريخ (بدون تشكيل دولت)»: مؤلف | # فرضيه «انتقام و پایان تاريخ (بدون تشكيل دولت)»: مؤلف این فرض را در صورتى مىداند كه ما قيام حضرت مهدى(عج) را منحصر در مورد خونخواهى و انتقام از دشمنان خدا بدانيم. | ||
# «دولت اقتدارگرا و مبتنى بر قدرت فيزیکى»: نویسنده | # «دولت اقتدارگرا و مبتنى بر قدرت فيزیکى»: نویسنده این فرضيه را طبق برداشت ظاهرى و نا[[الکافی|كافى]] از روايات دانسته و در نقد آن، از انگارههاى ذيل استفاده كرده است: استفاده از منطق و قدرت، سيره و روش مهدوى، بررسى روايات خشونت، شفقت يا شدت و... | ||
# «دولت اخلاقى مبتنى بر ساختار امامت»: در | # «دولت اخلاقى مبتنى بر ساختار امامت»: در این فصل، دولت مهدوى با توجه به ابعاد تربيتى و معنوى انسانها و تحقق اهداف غايى قيام با تغيير در رفتار، كردار، اخلاق و بينش آنان، بررسى شده است. مؤلف تصريح دارد، غاياتى كه در فلسفه تاريخ اسلام مطرح است (عبوديت، تقرب به خدا و كسب فضيلتها)، تنها با وجود دولتى امكانپذير است كه به ابعاد تربيتى، روحى و اخلاقى انسانها توجه بيشترى داشته و به تزكيه، تهذيب نفس و رشد خردورزى آنان مىپردازد. | ||
===بخش سوم=== | ===بخش سوم=== |
ویرایش