المبسوط في القراءات العشر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
خط ۳: خط ۳:
| عنوان =المبسوط في القراءات العشر
| عنوان =المبسوط في القراءات العشر
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ابن مهران، احمد بن حسين]] (نويسنده)
[[ابن مهران، احمد بن حسین]] (نويسنده)
   
   
[[حاکمي، سبيع حمزه]] (محقق)
[[حاکمي، سبيع حمزه]] (محقق)
خط ۲۳: خط ۲۳:
}}
}}


'''المبسوط في القراءات العشر''' نوشته احمد بن حسین بن مهران، کتابی است به زبان عربی و با موضوع علوم قرآنی. این کتاب، شرحی است بر کتاب «الشامل» که [[ابن مهران، احمد بن حسين|ابن مهران]] آن را هم در علم قرائات نوشت اما به خاطر ایجاز و اختصارش دشواری‌هایی داشت که طالبان این علم را بر آن داشت که از وی درخواست کنند تا شرحی بر آن بنگارد. حاصل اجابت درخواست آنان، کتاب حاضر است.
'''المبسوط في القراءات العشر''' نوشته احمد بن حسین بن مهران، کتابی است به زبان عربی و با موضوع علوم قرآنی. این کتاب، شرحی است بر کتاب «الشامل» که [[ابن مهران، احمد بن حسین|ابن مهران]] آن را هم در علم قرائات نوشت اما به خاطر ایجاز و اختصارش دشواری‌هایی داشت که طالبان این علم را بر آن داشت که از وی درخواست کنند تا شرحی بر آن بنگارد. حاصل اجابت درخواست آنان، کتاب حاضر است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۴: خط ۳۴:
مؤلف، عنایت ویژه‌ای به روایت ابوبکر (مصاحب حفص) از عاصم داشته و آن را گرامی می‌دارد. او با تفصیل از طرق او و به‌ویژه طرق أعشی (برترین اصحاب ابوبکر) بحث می‌کند. او این روایت را از سه تن از بزرگان ائمه قرّاء یعنی؛ حسین بن داود معروف به نقار، حماد بن احمد بن حماد و محمد بن حسن نقاش، گرفته است. ابن مهران درباره این روایت می‌گوید: «این روایتی مشکل و بعید المأخذ است، روایتی است معشّرة، محتّقه، مرسله و مرتله و جز ماهر در آن و بینای به آن قادر بر آن نیست؛ و این روایت مانند سایر روایات نیست؛ یعنی مدعیان تا زمانی که ماهر در آن نباشند نمی‌توانند ادعای فهم آن را داشته باشند و از آن بحث کنند».<ref>ر.ک: همان</ref>
مؤلف، عنایت ویژه‌ای به روایت ابوبکر (مصاحب حفص) از عاصم داشته و آن را گرامی می‌دارد. او با تفصیل از طرق او و به‌ویژه طرق أعشی (برترین اصحاب ابوبکر) بحث می‌کند. او این روایت را از سه تن از بزرگان ائمه قرّاء یعنی؛ حسین بن داود معروف به نقار، حماد بن احمد بن حماد و محمد بن حسن نقاش، گرفته است. ابن مهران درباره این روایت می‌گوید: «این روایتی مشکل و بعید المأخذ است، روایتی است معشّرة، محتّقه، مرسله و مرتله و جز ماهر در آن و بینای به آن قادر بر آن نیست؛ و این روایت مانند سایر روایات نیست؛ یعنی مدعیان تا زمانی که ماهر در آن نباشند نمی‌توانند ادعای فهم آن را داشته باشند و از آن بحث کنند».<ref>ر.ک: همان</ref>
نویسنده مانند بقیه افرادی که درباره قرائات کتاب نوشته‌اند، تنها به ذکر دو روایت از هر قاری از قاریان ده‌گانه، بسنده نکرده بلکه روایات زیادی را از هر قاری نقل می‌کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
نویسنده مانند بقیه افرادی که درباره قرائات کتاب نوشته‌اند، تنها به ذکر دو روایت از هر قاری از قاریان ده‌گانه، بسنده نکرده بلکه روایات زیادی را از هر قاری نقل می‌کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
[[ابن مهران، احمد بن حسين|ابن مهران]]، به اثبات بسیاری از مواردی که تنها، زید از عمویش یعقوب نقل کرده، می‌پردازد درحالی‌که برخی از علمای قرائات آن را شاذ می‌دانند. این امر دلالت بر این مطلب دارد که وی قرائت زید از یعقوب را غیرشاذ می‌داند.<ref>ر.ک: همان</ref>
[[ابن مهران، احمد بن حسین|ابن مهران]]، به اثبات بسیاری از مواردی که تنها، زید از عمویش یعقوب نقل کرده، می‌پردازد درحالی‌که برخی از علمای قرائات آن را شاذ می‌دانند. این امر دلالت بر این مطلب دارد که وی قرائت زید از یعقوب را غیرشاذ می‌داند.<ref>ر.ک: همان</ref>
اسامی بسیاری از کسانی که ابن مهران در کتابش ذکر کرده، معمولاً در جاهای دیگر نیامده است. محقق کتاب، می‌نویسد: [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزری]] در «[[غاية النهاية في طبقات القراء|غایة النهایة]]» برخی از آنان را ذکر کرده و من نام برخی دیگر از آنان به‌ویژه برخی شیوخ [[ابن مهران، احمد بن حسين|ابن مهران]] را در جای دیگر غیر از این کتاب، ندیدم.<ref>ر.ک: همان، ص5-6</ref>
اسامی بسیاری از کسانی که ابن مهران در کتابش ذکر کرده، معمولاً در جاهای دیگر نیامده است. محقق کتاب، می‌نویسد: [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزری]] در «[[غاية النهاية في طبقات القراء|غایة النهایة]]» برخی از آنان را ذکر کرده و من نام برخی دیگر از آنان به‌ویژه برخی شیوخ [[ابن مهران، احمد بن حسین|ابن مهران]] را در جای دیگر غیر از این کتاب، ندیدم.<ref>ر.ک: همان، ص5-6</ref>
این اثر، بیشترین تأثیر را بر نوشته‌های بعدی در این موضوع، به‌ویژه بر کتاب‌های دانی (متوفی 444ق)، مخصوصاً کتاب التیسر او و [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزری]] (متوفی 832ق) و... گذاشته است.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>
این اثر، بیشترین تأثیر را بر نوشته‌های بعدی در این موضوع، به‌ویژه بر کتاب‌های دانی (متوفی 444ق)، مخصوصاً کتاب التیسر او و [[جزری، محمد بن محمد|ابن جزری]] (متوفی 832ق) و... گذاشته است.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>
کتاب، دارای دو بخش اصلی است که نویسنده در بخش اول به معرفی اسانید نه نفر از قاریان، یعنی؛ نافع، عبدالله بن کثیر، ابو عمرو بن علاء، عبدالله بن عامر، عاصم، حمزة بن حبیب زیات، کسائی، یعقوب و خلف پرداخته است. مثلاً در بخش قرائت‌های نافع به بیان قرائات ورش مصری (عثمان به سعید)، اسماعیل بن جعفر بن ابی کثیر بن ابراهیم انصاری و قالون نحوی (ابوموسی، عیسی بن مینای مدنی) پرداخته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص8-85</ref> عنوان بخش دوم کتاب، ذکر الحروف است. نویسنده در این بخش قرائات مختلف از سوره حمد تا اخلاص را بیان می‌کند. مثلاً در سوره حمد (فاتحة الکتاب) نوشته: ابوجعفر و نافع و ابن کثیر و ابوعمرو و ابن عامر و حمزه، کلمه مالک در آیه «مالِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّين» را بدون الف و به‌صورت «مَلِکِ...» خوانده‌اند و عاصم و کسائی و یعقوب و ابوحاتم و خلف با الف و به‌صورت «مَالِک...». در کسره کاف و لام، اختلافی نیست. بر بکار مقری قرائت کردم و او گفت: بر ابوعلی صوّاف مقری قرائت کردم و او گفت بر ابوعمر دوری قرائت کردم و گفت: کسائی گفت: بخوان (مَلِكِ يَومِ الدّين) و (مالِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّينِ‌)؛ یعنی بر هر دو وجه می‌خواند.... از میان قاریان، حمزه، کلمه «الصراط» را در همه قرآن و در تمامی روایات از او به‌جز روایت عبدالله بن صالح عجلی، به اشمام به زاء می‌خواند؛ و در روایت عبدالله بن صالح عجلی این کلمه را به صاد می‌خواند... حمزه، حرف «هاء» در کلمات (علیهم) و (إلیهم) و (لدیهم) را در تمام قرآن به ضم هاء می‌خواند و یعقوب نیز کلمات (عليهم) و (إليهم) و (لديهم) و (عليهما) و (إليهما) و (عليهن) و (فيهما) و (فيهم) و (فيهن) و در کل، در مواردی که‌هاءی وجود دارد که قبل آن یاء ساکنه هست را به ضم هاء قرائت کرده است. این قانون در مواردی که یاء ماقبل هاء در این کلمات، به دلیلی افتاده باشد (مانند فاستفتهم و أ لم یأتهم و...) هم جاری است.<ref>ر.ک: همان، ص86-87</ref>
کتاب، دارای دو بخش اصلی است که نویسنده در بخش اول به معرفی اسانید نه نفر از قاریان، یعنی؛ نافع، عبدالله بن کثیر، ابو عمرو بن علاء، عبدالله بن عامر، عاصم، حمزة بن حبیب زیات، کسائی، یعقوب و خلف پرداخته است. مثلاً در بخش قرائت‌های نافع به بیان قرائات ورش مصری (عثمان به سعید)، اسماعیل بن جعفر بن ابی کثیر بن ابراهیم انصاری و قالون نحوی (ابوموسی، عیسی بن مینای مدنی) پرداخته است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص8-85</ref> عنوان بخش دوم کتاب، ذکر الحروف است. نویسنده در این بخش قرائات مختلف از سوره حمد تا اخلاص را بیان می‌کند. مثلاً در سوره حمد (فاتحة الکتاب) نوشته: ابوجعفر و نافع و ابن کثیر و ابوعمرو و ابن عامر و حمزه، کلمه مالک در آیه «مالِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّين» را بدون الف و به‌صورت «مَلِکِ...» خوانده‌اند و عاصم و کسائی و یعقوب و ابوحاتم و خلف با الف و به‌صورت «مَالِک...». در کسره کاف و لام، اختلافی نیست. بر بکار مقری قرائت کردم و او گفت: بر ابوعلی صوّاف مقری قرائت کردم و او گفت بر ابوعمر دوری قرائت کردم و گفت: کسائی گفت: بخوان (مَلِكِ يَومِ الدّين) و (مالِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّينِ‌)؛ یعنی بر هر دو وجه می‌خواند.... از میان قاریان، حمزه، کلمه «الصراط» را در همه قرآن و در تمامی روایات از او به‌جز روایت عبدالله بن صالح عجلی، به اشمام به زاء می‌خواند؛ و در روایت عبدالله بن صالح عجلی این کلمه را به صاد می‌خواند... حمزه، حرف «هاء» در کلمات (علیهم) و (إلیهم) و (لدیهم) را در تمام قرآن به ضم هاء می‌خواند و یعقوب نیز کلمات (عليهم) و (إليهم) و (لديهم) و (عليهما) و (إليهما) و (عليهن) و (فيهما) و (فيهم) و (فيهن) و در کل، در مواردی که‌هاءی وجود دارد که قبل آن یاء ساکنه هست را به ضم هاء قرائت کرده است. این قانون در مواردی که یاء ماقبل هاء در این کلمات، به دلیلی افتاده باشد (مانند فاستفتهم و أ لم یأتهم و...) هم جاری است.<ref>ر.ک: همان، ص86-87</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش