رسالة السماع الطبيعي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۳۴: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
تقدیمیه اثر، شامل توضیحاتی درباره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] (نویسنده کتاب) است. در این بخش درباره سیره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، برخی آثار او، طبیعت کتاب‎هایش و... توضیح داده شده است<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، ص6</ref>.
تقدیمیه اثر، شامل توضیحاتی درباره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] (نویسنده کتاب) است. در این بخش درباره سیره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، برخی آثار او، طبیعت کتاب‎هایش و... توضیح داده شده است.<ref>ر.ک: تقدیمیه کتاب، ص6</ref>.


نویسنده در مقدمه درباره هدف از نگارش کتاب چنین می‎نگارد: هدف ما در این اثر، این است که صرفا اقوال و نظریات علمی [[ارسطو]] را که نمایان‎گر مذهب وی است، بیان کنیم و نظریات دیگران را نادیده انگاریم؛ چراکه نه چندان قانع‎کننده‎اند و نه فایده‎ای در جهت شناخت مذهب [[ارسطو]] دارند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص27</ref>. ما از میان آرای قدما، تنها این رأی (نظر [[ارسطو]]) را مورد اعتماد قرار داده‎ایم؛ چون برای همگان روشن شده بود که نظر وی قانع‎کننده‎تر و پابرجاتر است. آنچه باعث شده ما این راه را در پیش گیریم آن است که بسیاری از کسان به رد مذهب [[ارسطو]] پرداخته‎اند، بی‎آنکه حقیقت مذهب او را بشناسند و همین باعث پنهان ماندن حق یا باطلی است که در مذهب اوست<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده در مقدمه درباره هدف از نگارش کتاب چنین می‎نگارد: هدف ما در این اثر، این است که صرفا اقوال و نظریات علمی [[ارسطو]] را که نمایان‎گر مذهب وی است، بیان کنیم و نظریات دیگران را نادیده انگاریم؛ چراکه نه چندان قانع‎کننده‎اند و نه فایده‎ای در جهت شناخت مذهب [[ارسطو]] دارند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص27</ref>. ما از میان آرای قدما، تنها این رأی (نظر [[ارسطو]]) را مورد اعتماد قرار داده‎ایم؛ چون برای همگان روشن شده بود که نظر وی قانع‎کننده‎تر و پابرجاتر است. آنچه باعث شده ما این راه را در پیش گیریم آن است که بسیاری از کسان به رد مذهب [[ارسطو]] پرداخته‎اند، بی‎آنکه حقیقت مذهب او را بشناسند و همین باعث پنهان ماندن حق یا باطلی است که در مذهب اوست<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۰:
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، می‎نویسد: [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]]، قصد انجام چنین کاری را در کتاب خود معروف به المقاصد (مقاصد الفلاسفة) داشته، ولی چون نتوانسته درست به مقصودش وفا کند ما به انجام این کار همت گماشتیم<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، می‎نویسد: [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]]، قصد انجام چنین کاری را در کتاب خود معروف به المقاصد (مقاصد الفلاسفة) داشته، ولی چون نتوانسته درست به مقصودش وفا کند ما به انجام این کار همت گماشتیم<ref>ر.ک: همان، ص27-28</ref>.


طبیعیات [[ارسطو]] در هشت مقاله نوشته شده است: در مقاله اول، وی می‎نویسد: روشن است که غرض این کتاب که به نام «السماع الطبيعي» به عربی برگردانده شده، بررسی اسباب عامه اولیه برای آنچه در طبیعت یافت می‎شود (از آن جهت که در طبیعت موجود است) و همچنین لواحق کلی این اسباب می‎باشد. برای این کار پیش از هر چیزی، باید اسباب چهارگانه‎ای را در نظر گرفت که موجودات طبیعی متقوّم به آن باشند؛ دقیقا همان گونه که صنعتگر در ابتدای ساخت مصنوعش چنین عللی را در ذهن تصور می‎کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31-32</ref>. [[ارسطو]] بحثش را از ماده اولی شروع می‎کند؛ زیرا ماده اولی مشهورترین اسباب است و همان چیزی است که در میان قدما جریان داشته است<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>.
طبیعیات [[ارسطو]] در هشت مقاله نوشته شده است: در مقاله اول، وی می‎نویسد: روشن است که غرض این کتاب که به نام «السماع الطبيعي» به عربی برگردانده شده، بررسی اسباب عامه اولیه برای آنچه در طبیعت یافت می‎شود (از آن جهت که در طبیعت موجود است) و همچنین لواحق کلی این اسباب می‎باشد. برای این کار پیش از هر چیزی، باید اسباب چهارگانه‎ای را در نظر گرفت که موجودات طبیعی متقوّم به آن باشند؛ دقیقا همان گونه که صنعتگر در ابتدای ساخت مصنوعش چنین عللی را در ذهن تصور می‎کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص31-32</ref>. [[ارسطو]] بحثش را از ماده اولی شروع می‎کند؛ زیرا ماده اولی مشهورترین اسباب است و همان چیزی است که در میان قدما جریان داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>.


[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیک‎دان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>.
[[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] در مقاله دوم، درباره اصناف موجودات، حد طبیعت، فرق بین علم الهی و علم طبیعی، تفاوت منجّم با فیزیک‎دان (عالم طبیعی)، هدفمند بودن افعال در طبیعت و نفی باطل بودن حرکت در طبیعت، بیان علل اربعه در یک رخداد طبیعی، جایگاه بخت و اتفاق در علوم طبیعی و... صحبت می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص37-45</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
مباحث مقاله ششم به انقسام متصل، تغییر در این و کیف، عدم توسط وجود بین قوه و فعل و... می‎پردازد. ابن رشد می‎نویسد: وجودی (که بتوان به آن اشاره کرد)، به‎جز حرکت نمی‎تواند بین قوه و فعل واقع شود و در اجزای حرکت هم هیچ‎کدام از اجزا نمی‎تواند اول واقع شود؛ زیرا حرکت دائما به امر منقسم تقسیم می‎شود؛ ولی درباره نهایت حرکت، وضع به‎گونه دیگری است؛ زیرا در نهایت حرکت، از چیزی حرف می‎زنیم که موجود شده و گذشته و ازاین‎رو می‎توان به‎لحاظ زمانی به آن اشاره کرد و اساسا این شأن کمالی است که باید در نهایت حرکت برای آن به دست بیاید. ولی مبدأ حرکت در آن موجود است نه در زمان و ازاین‎رو نمی‎توانیم به‎لحاظ زمانی به آن اشاره کنیم..<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>.
مباحث مقاله ششم به انقسام متصل، تغییر در این و کیف، عدم توسط وجود بین قوه و فعل و... می‎پردازد. ابن رشد می‎نویسد: وجودی (که بتوان به آن اشاره کرد)، به‎جز حرکت نمی‎تواند بین قوه و فعل واقع شود و در اجزای حرکت هم هیچ‎کدام از اجزا نمی‎تواند اول واقع شود؛ زیرا حرکت دائما به امر منقسم تقسیم می‎شود؛ ولی درباره نهایت حرکت، وضع به‎گونه دیگری است؛ زیرا در نهایت حرکت، از چیزی حرف می‎زنیم که موجود شده و گذشته و ازاین‎رو می‎توان به‎لحاظ زمانی به آن اشاره کرد و اساسا این شأن کمالی است که باید در نهایت حرکت برای آن به دست بیاید. ولی مبدأ حرکت در آن موجود است نه در زمان و ازاین‎رو نمی‎توانیم به‎لحاظ زمانی به آن اشاره کنیم..<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>.


درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>.
درباره اینکه مقاله هفتم و هشتم یکی باشند، یا دو مقاله، یا یکی تفسیر دیگری باشد، اختلافاتی هست. مقاله هفتم درباره این است که هر متحرکی را محرکی است. ارسطو در این مقاله به شروط تحریک و تحرک هم پرداخته و انواع کیفیات را هم بیان کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص111-121</ref>.


مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر می‎رسد مهم‎ترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل می‎آورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچ‎گاه یکی از محرک‎ها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>.
مقاله هشتم، درباره متحرک در مکان، تناهی متحرک در کلیتش، جسم بودن متحرک هیولانی و... است، ولی به نظر می‎رسد مهم‎ترین بحث این مقاله این عنوان باشد: المحرك الأول لا يتحرك. [[ارسطو]] درباره این مدعا چنین دلیل می‎آورد که: چون ما محرک اولی داریم و محرک اوسط و متحرک اخیر و متحرک اخیر، اساسا غیر محرک است و محرک متوسط، هم محرک است و هم متحرک، لازم است که محرک اول غیر متحرک باشد؛ این امر به این دلیل است که اگر هر محرکی بخواهد متحرک باشد، هیچ‎گاه یکی از محرک‎ها از متحرکش جدا نخواهد شد تااینکه در مبدأ به محرکی غیر متحرک برسیم (امتناع تسلسل)<ref>ر.ک: همان، ص130-131</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش