۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه ناشر، ابتدا زندگینامه مفصلی از نویسنده ارائه گردیده و سپس، به موضوع کتاب، نسبت آن به مؤلف، نسخ خطی کتاب و اقدامات تحقیقی صورتگرفته در آن، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص9-23</ref>. | در مقدمه ناشر، ابتدا زندگینامه مفصلی از نویسنده ارائه گردیده و سپس، به موضوع کتاب، نسبت آن به مؤلف، نسخ خطی کتاب و اقدامات تحقیقی صورتگرفته در آن، اشاره گردیده است.<ref>ر.ک: همان، ص9-23</ref>. | ||
در مقدمه مؤلف، توضیحاتی پیرامون موضوع کتاب، ارائه شده است<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص25-26</ref>. | در مقدمه مؤلف، توضیحاتی پیرامون موضوع کتاب، ارائه شده است.<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص25-26</ref>. | ||
جزء اول، متضمن مباحث مربوط به معرفت و شناخت مبدأ بوده و محتوی سه مقصد و یک خاتمه به شرح ذیل است: | جزء اول، متضمن مباحث مربوط به معرفت و شناخت مبدأ بوده و محتوی سه مقصد و یک خاتمه به شرح ذیل است: | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمیباشند؛ بهعنوان مثال، ثنویهای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شدهاند، اما خداوند را بهعنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون میکنند) و آیه 63 همان سوره: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمییابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که میپرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که: '''أ تعبدون ما تنحتون''' (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساختهاید را میپرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، بهعنوان شفعاء قرار دادهاند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار دادهاند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref>. | مرحله سوم، توحید الوهی بوده و مراد از آن، این است که واجبی غیر از او نبوده و هر معبودی غیر از او، مضمحل است؛ چون او صرف الوجود و محض الحق بوده و صرف و محض شیء، تکرر و تکثرپذیر نیست و اگر شریکی در وجوب داشت، به دلیل امتناع تکرر آن، ممتنع بود که آنهم صرف الوجود باشد. به اعتقاد نویسنده، مشرکین در این سه مرحله، منکر توحید نمیباشند؛ بهعنوان مثال، ثنویهای که معتقد به تعدد واجب هستند (خالق خیر که یزدان نامیده شده و خالق شر که اهرمن نام گرفته است)، برای خداوند، شریکی در افعال قائلند و یا سایر فرق مشرکین که متعبد به پرسش اصنام، خورشید، ماه، آتش و... هستند، برای خداوند، شریک در عبادت قائل شدهاند، اما خداوند را بهعنوان خالق و رازق شناخته و شریکی برای او در این امور، قائل نیستند. نویسنده در تأیید این گفته خود، به دو آیه 61 سوره عنکبوت: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه، را رام کرده است، خواهند گفت: خدای یکتا؛ پس از چه روی عقیدت دیگرگون میکنند) و آیه 63 همان سوره: '''وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ''' (اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت، خواهند گفت: خدای یکتا؛ بگو سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان درنمییابند)، استناد کرده و به این نکته اشاره دارد که مقتضای اعتقاد ایشان، آن است که معبودهایی که میپرستند، شفعای آنان نزد خداوند بوده و خالق و رازق ایشان نیستند و توبیخ شدن ایشان توسط انبیا به این قول که: '''أ تعبدون ما تنحتون''' (الصافات: 95) (آیا چیزی که خود آن را ساختهاید را میپرستید) برای آن است که آنها این معبودها را، بدون اذن از طرف خداوند، بهعنوان شفعاء قرار دادهاند و به این دلیل که معبودهای خود را شریک و واسطه بین خود و خداوند قرار دادهاند، مشرک در طاعت و عبادت خداوند شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص37-38</ref>. | ||
مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبد بهمنزله آلت میباشد؛ چراکه بنا بر این قول، تکالیف و فرستادن رسل، کاری باطل و عذاب عاصی و ثواب مطیع، قبیح خواهد بود. مفوضه نیز قائلند که تمامی افعال از طرف بندگان بوده و نسبت و استنادی به خداوند، ندارند. حاصل قول این دو گروه، آن است که خداوند، جهان هستی را خلق نموده و سپس امور آن را وانهاده است<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | مرحله چهارم، توحید افعالی بوده و مراد از آن، این است که خداوند در صدور افعال خود، محتاج غیر نبوده و شریکی برای وی در افاضه وجود و اعدام موجود، وجود نداشته و هر فعلی، مستند به مشیت و ایجاد اوست و فعل هر فاعلی، در اراده و امداد، نیازمند به اوست. نویسنده در این خصوص، به انتقاد از مجبره پرداخته؛ زیرا معتقدند که تمامی افعال، از طرف خداوند بوده و عبد بهمنزله آلت میباشد؛ چراکه بنا بر این قول، تکالیف و فرستادن رسل، کاری باطل و عذاب عاصی و ثواب مطیع، قبیح خواهد بود. مفوضه نیز قائلند که تمامی افعال از طرف بندگان بوده و نسبت و استنادی به خداوند، ندارند. حاصل قول این دو گروه، آن است که خداوند، جهان هستی را خلق نموده و سپس امور آن را وانهاده است.<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبد و قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>. | نویسنده در پایان این بحث، به روایتی از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] که فرمودند: «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» اشاره نموده و آن را چنین معنا کرده است که فعل از عبد و قدرت دادن از طرف خداوند بوده و در صورت امساک افاضه قدرت از طرف او، فعلی صورت نخواهد گرفت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>. | ||
در خاتمه، به اهمیت توحید و آثار مترتب بر آن، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. | در خاتمه، به اهمیت توحید و آثار مترتب بر آن، اشاره گردیده است.<ref>ر.ک: همان، ص43-46</ref>. | ||
مقصد دوم، پیرامون رسالت و نبوت بوده و در چهار مرحله، بهترتیب زیر، تنظیم شده است: | مقصد دوم، پیرامون رسالت و نبوت بوده و در چهار مرحله، بهترتیب زیر، تنظیم شده است: | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
در مرحله دوم، به توضیح وجه نیاز به رسولان و پیامبران الهی(ع) اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص51-56</ref> و در مرحله سوم، به اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص) پرداخته شده و مهمترین دلیل آن، دعوت آن حضرت دانسته شده است؛ چه، اگر عقل سلیم، خود باشد و فارغ از هر چیز دیگر، صحت و بطلان مدعا را از روی اصل دعوی میشناسد..<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | در مرحله دوم، به توضیح وجه نیاز به رسولان و پیامبران الهی(ع) اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص51-56</ref> و در مرحله سوم، به اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص) پرداخته شده و مهمترین دلیل آن، دعوت آن حضرت دانسته شده است؛ چه، اگر عقل سلیم، خود باشد و فارغ از هر چیز دیگر، صحت و بطلان مدعا را از روی اصل دعوی میشناسد..<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
مرحله چهارم، به بیان وجوه اعجاز قرآن کریم اختصاص یافته که از جمله آنها، فصاحت و بلاغت این کتاب آسمانی بوده و برای آن، شواهد بسیاری ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص61-72</ref>. | مرحله چهارم، به بیان وجوه اعجاز قرآن کریم اختصاص یافته که از جمله آنها، فصاحت و بلاغت این کتاب آسمانی بوده و برای آن، شواهد بسیاری ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص61-72</ref>. | ||
در مقصد سوم، در سه مرحله به شرح زیر، به موضوعات مربوط به امامت، پرداخته شده است: | در مقصد سوم، در سه مرحله به شرح زیر، به موضوعات مربوط به امامت، پرداخته شده است: | ||
در مرحله نخست، معنای مراد از لفظ امام در موضوع مورد بحث، تبیین شده است. امام در اینجا، به معنای کسی است که اقتدای به او، همانند اقتدای به پیامبر(ص) واجب بوده و همان گونه که پیامبر(ص) خلیفه خدا در زمین است، امام نیز خلیفه پیامبر(ص) بوده و واجب الاطاعه است<ref>ر.ک: همان، ص75-77</ref>. | در مرحله نخست، معنای مراد از لفظ امام در موضوع مورد بحث، تبیین شده است. امام در اینجا، به معنای کسی است که اقتدای به او، همانند اقتدای به پیامبر(ص) واجب بوده و همان گونه که پیامبر(ص) خلیفه خدا در زمین است، امام نیز خلیفه پیامبر(ص) بوده و واجب الاطاعه است.<ref>ر.ک: همان، ص75-77</ref>. | ||
در مرحله دوم، وجه نیاز به امام، مورد بحث و بررسی قرار گرفته<ref>ر.ک: همان، ص79-81</ref> و مرحله سوم به بیان این امر اختصاص یافته است که حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین، پس از پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی بن ابیطالب(ع)]] میباشد<ref>ر.ک: همان، ص83-102</ref>. | در مرحله دوم، وجه نیاز به امام، مورد بحث و بررسی قرار گرفته<ref>ر.ک: همان، ص79-81</ref> و مرحله سوم به بیان این امر اختصاص یافته است که حجت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین، پس از پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی بن ابیطالب(ع)]] میباشد<ref>ر.ک: همان، ص83-102</ref>. | ||
خاتمه: به بیان مناقب [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص103</ref>. | خاتمه: به بیان مناقب [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] اختصاص یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص103</ref>. | ||
جزء دوم کتاب، محتوی مسائل مربوط به معاد و کیفیت ظهور حضرت حجت(عج) بوده و در سه مقصد، بهترتیب زیر، سامان یافته است: | جزء دوم کتاب، محتوی مسائل مربوط به معاد و کیفیت ظهور حضرت حجت(عج) بوده و در سه مقصد، بهترتیب زیر، سامان یافته است: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
نویسنده در مقصد نخست، در سه مرحله زیر، به بیان کیفیت مرگ و احوال برزخ پرداخته است: | نویسنده در مقصد نخست، در سه مرحله زیر، به بیان کیفیت مرگ و احوال برزخ پرداخته است: | ||
در مرحله نخست، به چیستی مرگ و فنای همه موجودات ماسویالله و فرشتگان و موکلان مأمور قبض روح مخلوقات اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص109-112</ref> و در مرحله دوم، به مسائل و موضوعات مربوط به روح، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص113-115</ref>. مرحله سوم نیز به چگونگی مرگ اهل برزخ، اختصاص یافته است<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>. | در مرحله نخست، به چیستی مرگ و فنای همه موجودات ماسویالله و فرشتگان و موکلان مأمور قبض روح مخلوقات اشاره گردیده<ref>ر.ک: همان، ص109-112</ref> و در مرحله دوم، به مسائل و موضوعات مربوط به روح، پرداخته شده است.<ref>ر.ک: همان، ص113-115</ref>. مرحله سوم نیز به چگونگی مرگ اهل برزخ، اختصاص یافته است.<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>. | ||
مقصد دوم، در رابطه با برانگیختن مردگان و نشور بوده و در شش مرحله، به موضوعات زیر، پرداخته شده است: بازگشت ارواح به احسام عنصری؛ حضور و حساب؛ میزان؛ صراط؛ شفاعت و خلود<ref>ر.ک: همان، ص121-158</ref>. | مقصد دوم، در رابطه با برانگیختن مردگان و نشور بوده و در شش مرحله، به موضوعات زیر، پرداخته شده است: بازگشت ارواح به احسام عنصری؛ حضور و حساب؛ میزان؛ صراط؛ شفاعت و خلود<ref>ر.ک: همان، ص121-158</ref>. |
ویرایش