الأسرار الخفية في العلوم العقلية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
خط ۳۵: خط ۳۵:
کتاب در سه بخش (فن) منطق، طبیعیات و الهیات تألیف شده است. هر بخش خود مشتمل بر چند مبحث است که مطالب آن تحت عنوان «سرّ» مطرح شده است.
کتاب در سه بخش (فن) منطق، طبیعیات و الهیات تألیف شده است. هر بخش خود مشتمل بر چند مبحث است که مطالب آن تحت عنوان «سرّ» مطرح شده است.


[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] در نگارش این اثر از آثار استادش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (متوفای 672ق) که با تعبیر «بعض المحققین» در کتابش از او یاد کرده، تأثیر پذیرفته که مهم‎ترین آن‌ها «شرح الإشارات و التنبيهات» و «[[تلخیص المحصل|تلخيص المحصل]]» است. همچنین از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] که از او با تعابیر «صاحب الاشارات» و «الشیخ» یاد کرده و نیز [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] با تعابیر «فاضل الشارح» و یا «بعض المتأخرین» بهره برده است<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص26</ref>. ‎
[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] در نگارش این اثر از آثار استادش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (متوفای 672ق) که با تعبیر «بعض المحققین» در کتابش از او یاد کرده، تأثیر پذیرفته که مهم‎ترین آن‌ها «شرح الإشارات و التنبيهات» و «[[تلخیص المحصل|تلخيص المحصل]]» است. همچنین از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] که از او با تعابیر «صاحب الاشارات» و «الشیخ» یاد کرده و نیز [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] با تعابیر «فاضل الشارح» و یا «بعض المتأخرین» بهره برده است.<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص26</ref>. ‎


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محقق اثر در مقدمه‎اش، تحت عنوان «پیرامون کتاب اسرار الخفیه» همانند مصنف به اهمیت علوم عقلی در اتصاف انسان به علوم عقلی کلی و عقاید صحیح یقینی -که وجه تمایز انسان از حیوانات است- اشاره کرده است. وی کامل‎ترین و والاترین علوم عقلی را علم به مبدأ و منتهای اشیاء دانسته که واجب‌الوجود است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. ‎
محقق اثر در مقدمه‎اش، تحت عنوان «پیرامون کتاب اسرار الخفیه» همانند مصنف به اهمیت علوم عقلی در اتصاف انسان به علوم عقلی کلی و عقاید صحیح یقینی -که وجه تمایز انسان از حیوانات است- اشاره کرده است. وی کامل‎ترین و والاترین علوم عقلی را علم به مبدأ و منتهای اشیاء دانسته که واجب‌الوجود است.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. ‎


وی با مقارنه بین تاریخ وفات هارون جوینی و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] چنین نتیجه گرفته که [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]]، نگارش این کتاب را پیش از 33 سالگی به پایان رسانده است<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. ‎
وی با مقارنه بین تاریخ وفات هارون جوینی و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلی]] چنین نتیجه گرفته که [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]]، نگارش این کتاب را پیش از 33 سالگی به پایان رسانده است.<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. ‎


این کتاب از آثار مهم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]] است که آن را «اسرار الخفیّه» نامیده است و به مصداق اسمش در‎ آن‎ حرف‌هایی‎ را که تابه‌حال کسی نزده مطرح کرده است<ref>ر.ک: حائری، عبدالحسین، ص74</ref>.
این کتاب از آثار مهم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]] است که آن را «اسرار الخفیّه» نامیده است و به مصداق اسمش در‎ آن‎ حرف‌هایی‎ را که تابه‌حال کسی نزده مطرح کرده است.<ref>ر.ک: حائری، عبدالحسین، ص74</ref>.


از جمله نظریات [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]]، بحث در مسئله اصالت وجود و اصالت ماهیت است که به‎صورت مستقل در عصر علامه و پیش از او مطرح نبود؛ اما می‎بینیم رأی علامه پیرامون این مسئله در یکی از اسرار کتاب ذکر شده است. او در یکی از اسرار کتاب می‎نویسد که بعضی معتقدند وجود صفتی دارد که حصولش را در اعیان اقتضا می‎کند. بدون شک این همان قول به اصالت وجود است. او سپس با تعبیر «و هو محال» از این دیدگاه تعبیر می‎کند که به‌صراحت نشان می‎دهد که او قائل به اصالت ماهیت است<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص27</ref>.
از جمله نظریات [[حلی، حسن بن یوسف|علامه]]، بحث در مسئله اصالت وجود و اصالت ماهیت است که به‎صورت مستقل در عصر علامه و پیش از او مطرح نبود؛ اما می‎بینیم رأی علامه پیرامون این مسئله در یکی از اسرار کتاب ذکر شده است. او در یکی از اسرار کتاب می‎نویسد که بعضی معتقدند وجود صفتی دارد که حصولش را در اعیان اقتضا می‎کند. بدون شک این همان قول به اصالت وجود است. او سپس با تعبیر «و هو محال» از این دیدگاه تعبیر می‎کند که به‌صراحت نشان می‎دهد که او قائل به اصالت ماهیت است.<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص27</ref>.


[[حلی، حسن بن یوسف|علامه‎ حلی]]‎ همچنین بر‎ روی این دیدگاه تأکید می‎کند که حقیقت انـسان هـمان اجزاء اصلی بدن است که بدون تغییر و دگرگونی و کم‌وزیاد‎ شدن باقی‎ و پایدار است. او در‎ کتاب‎ کشف‎ الفوائد بین جـدایی اجـزاء‎ از یـکدیگر و نابودی آن‌ها مردد است؛ به‌عبارت‌دیگر میان این دو نـظریه که آیا‎ اعاده‎ معدوم جایز است یا ممتنع دو‎ دل‎ است‎. به‎ همین‎ دلیل معتقد است‎ که‎ این اجزای اصـلی بـدن کـه مساوی با حقیقت انسان است یا با مرگ نابود می‎شـود‎ و هـنگام‎ بازگشت‎ به امر خدا دوباره ایجاد می‎گردد؛‎ این‎ در‎ حالی‎ است‎ که‎ اعاده معدوم را بپذیریم. یـا بـا مـرگ اجزاء اصلی آن از یکدیگر جدا می‎شوند و هنگام بازگشت این اجزاء اصلی به امـر خـدا بـا یکدیگر ترکیب و تألیف می‎شوند‎؛ درصورتی‌که اعاده معدوم را نپذیریم؛ اما در اسرار الخفیه دو دلی و شک و تردیدی کـه گـفته شـد برطرف می‌شود و آشکارا حقیقت انسان را همان اجزای‎ اصلی‎ بدن می‎داند که هنگام مـرگ از یـکدیگر جدا می‎شوند و فناناپذیرند و اعاده معدوم و بازگشت آنچه نیست و نابود شده است را نیز مـحال و مـمتنع مـی‎داند<ref>ر.ک: اکوان، محمد، ص16</ref>.
[[حلی، حسن بن یوسف|علامه‎ حلی]]‎ همچنین بر‎ روی این دیدگاه تأکید می‎کند که حقیقت انـسان هـمان اجزاء اصلی بدن است که بدون تغییر و دگرگونی و کم‌وزیاد‎ شدن باقی‎ و پایدار است. او در‎ کتاب‎ کشف‎ الفوائد بین جـدایی اجـزاء‎ از یـکدیگر و نابودی آن‌ها مردد است؛ به‌عبارت‌دیگر میان این دو نـظریه که آیا‎ اعاده‎ معدوم جایز است یا ممتنع دو‎ دل‎ است‎. به‎ همین‎ دلیل معتقد است‎ که‎ این اجزای اصـلی بـدن کـه مساوی با حقیقت انسان است یا با مرگ نابود می‎شـود‎ و هـنگام‎ بازگشت‎ به امر خدا دوباره ایجاد می‎گردد؛‎ این‎ در‎ حالی‎ است‎ که‎ اعاده معدوم را بپذیریم. یـا بـا مـرگ اجزاء اصلی آن از یکدیگر جدا می‎شوند و هنگام بازگشت این اجزاء اصلی به امـر خـدا بـا یکدیگر ترکیب و تألیف می‎شوند‎؛ درصورتی‌که اعاده معدوم را نپذیریم؛ اما در اسرار الخفیه دو دلی و شک و تردیدی کـه گـفته شـد برطرف می‌شود و آشکارا حقیقت انسان را همان اجزای‎ اصلی‎ بدن می‎داند که هنگام مـرگ از یـکدیگر جدا می‎شوند و فناناپذیرند و اعاده معدوم و بازگشت آنچه نیست و نابود شده است را نیز مـحال و مـمتنع مـی‎داند<ref>ر.ک: اکوان، محمد، ص16</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۲:
# مقابله دقیق نسخه چاپ شده با اصل تا در صورت افتادگی یا تحریف متن تدارک شود؛
# مقابله دقیق نسخه چاپ شده با اصل تا در صورت افتادگی یا تحریف متن تدارک شود؛
# استخراج اقوال و نصوصی که مصنف در کتابش آورده، خواه به اسامی گوینده سخن اشاره کرده یا نکرده باشد؛
# استخراج اقوال و نصوصی که مصنف در کتابش آورده، خواه به اسامی گوینده سخن اشاره کرده یا نکرده باشد؛
# مصحح هرگاه لازم دیده عبارت یا جمله‎ای را به متن بیافزاید آن را در بین کروشه [ ] آورده و در پاورقی به منبع آن اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه29 و 32</ref>.
# مصحح هرگاه لازم دیده عبارت یا جمله‎ای را به متن بیافزاید آن را در بین کروشه [ ] آورده و در پاورقی به منبع آن اشاره کرده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه29 و 32</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش