۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، شامل | کتاب، شامل یک مقدمه از محقق و متن کتاب شامل شانزده روايت مىباشد. | ||
مؤلف در ابتدا نام بانویى را كه با معاویه ملاقات داشته بيان نموده، سند خبر مذكور را آورده و سپس متن خبر را ذكر كرده است. وى تنها متن راویت را آورده است و هيچگونه شرح يا توضيحى در مورد آن نداده است. | مؤلف در ابتدا نام بانویى را كه با معاویه ملاقات داشته بيان نموده، سند خبر مذكور را آورده و سپس متن خبر را ذكر كرده است. وى تنها متن راویت را آورده است و هيچگونه شرح يا توضيحى در مورد آن نداده است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مىشویم: | به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مىشویم: | ||
«پس از شهادت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاویه، بسر بن اركاة، نزد معاویه رفت. زمانى كه معاویه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مىخواندى و آنها را | «پس از شهادت [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاویه، بسر بن اركاة، نزد معاویه رفت. زمانى كه معاویه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مىخواندى و آنها را تحریک مىكردى؟ سپس اشعار وى را خواند. | ||
سوده گفت: آرى، اى معاویه! من اين سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روىگردان شوم و به دروغ متوسّل گردم. | سوده گفت: آرى، اى معاویه! من اين سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روىگردان شوم و به دروغ متوسّل گردم. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مىدانى و چقدر او را مىشناسى؟ | معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مىدانى و چقدر او را مىشناسى؟ | ||
سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از | سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از یک كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را برای امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستمكارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكردهام. آنگاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامهام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام. | ||
سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.» | سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.» |
ویرایش