تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال‌الدین محمد بلخی (جعفری): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مدارك ' به 'مدارک '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'مدارك ' به 'مدارک ')
خط ۵۴: خط ۵۴:
#نتيجه‌اى كه از مجموع ملاحظات درباره مثنوى به دست مى‌آيد، اين است كه اين كتاب مى‌تواند يكى از عالى‌ترين منابع شهودگرايى و عرفان مثبت بوده باشد، نه وسيله گرايش به عرفان منفى. در توضيح اين مطلب، مى‌گوييم: جلال‌الدين در كتاب مثنوى صدها مطلب ارزنده درباره معارف عمومى و الهيات و ارزيابى موجوديت انسانى مطرح كرده است. درباره اين مطالب سخنان گوناگون و انديشه‌هاى متعدد ابراز نموده است. با دقت كافى در آن مطالب، اين حقيقت روشن مى‌شود كه منظور اصيل [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] و يگانه هدف او نشان دادن راه‌هاى تصفيه و تزكيه روح براى رهسپار شدن به‌سوى خداست. اين است عرفان مثبت كه مى‌توان با ده‌ها آيات قرآنى و ساير منابع معتبر اسلامى به عظمت و لزوم آن استشهاد كرد<ref>همان، ج 1، ص24</ref>
#نتيجه‌اى كه از مجموع ملاحظات درباره مثنوى به دست مى‌آيد، اين است كه اين كتاب مى‌تواند يكى از عالى‌ترين منابع شهودگرايى و عرفان مثبت بوده باشد، نه وسيله گرايش به عرفان منفى. در توضيح اين مطلب، مى‌گوييم: جلال‌الدين در كتاب مثنوى صدها مطلب ارزنده درباره معارف عمومى و الهيات و ارزيابى موجوديت انسانى مطرح كرده است. درباره اين مطالب سخنان گوناگون و انديشه‌هاى متعدد ابراز نموده است. با دقت كافى در آن مطالب، اين حقيقت روشن مى‌شود كه منظور اصيل [[مولوی، جلال‌الدین محمد|جلال‌الدين مولوى]] و يگانه هدف او نشان دادن راه‌هاى تصفيه و تزكيه روح براى رهسپار شدن به‌سوى خداست. اين است عرفان مثبت كه مى‌توان با ده‌ها آيات قرآنى و ساير منابع معتبر اسلامى به عظمت و لزوم آن استشهاد كرد<ref>همان، ج 1، ص24</ref>
#كتاب مثنوى، گاه مسائلى را مطرح مى‌سازد كه در ظاهر و با مطالعه گسيخته از ساير مطالب، افراد ساده‌لوح را به عرفان منفى سوق داده و آن‌ها را به زندگانى اجتماعى بى‌علاقه مى‌كند؛ درصورتى‌كه با ملاحظه تمام مسائل مورد بحث جلال‌الدين، گرايش به عرفان منفى محكوم است. در موارد فراوانى جلال‌الدين كار و كوشش را براى فرد و نافع بودن را براى اجتماع، با صريح‌ترين لهجه توصيه و تشويق مى‌كند... به‌هيچ‌وجه گمان نمى‌رود كه جلال‌الدين با آن اطلاعى كه از منطق زندگى و مكتب اسلام دارد، در صدد ترويج عرفان منفى بوده باشد<ref>همان، ج 1، ص24 - 27</ref>
#كتاب مثنوى، گاه مسائلى را مطرح مى‌سازد كه در ظاهر و با مطالعه گسيخته از ساير مطالب، افراد ساده‌لوح را به عرفان منفى سوق داده و آن‌ها را به زندگانى اجتماعى بى‌علاقه مى‌كند؛ درصورتى‌كه با ملاحظه تمام مسائل مورد بحث جلال‌الدين، گرايش به عرفان منفى محكوم است. در موارد فراوانى جلال‌الدين كار و كوشش را براى فرد و نافع بودن را براى اجتماع، با صريح‌ترين لهجه توصيه و تشويق مى‌كند... به‌هيچ‌وجه گمان نمى‌رود كه جلال‌الدين با آن اطلاعى كه از منطق زندگى و مكتب اسلام دارد، در صدد ترويج عرفان منفى بوده باشد<ref>همان، ج 1، ص24 - 27</ref>
#ملاقات او با شمس تبريزى و علاقه‌مند شدن جلال‌الدين به مقام عرفان شمس، از نظر تاريخى، مدارك فراوانى دارد. مى‌گويند انقلاب روحى جلال‌الدين، معلول همان ملاقات بوده است، ولى معلوم است كه شمس تبريزى در تمام دوره زندگانى‌اش تنها با جلال‌الدين ملاقات نكرده است، بلكه اشخاص فراوانى را ديده بود، اما اين جلال‌الدين بوده است كه استعداد قبلى او از نظر معلومات و آمادگى، چنين تلاطم را مقتضى بوده است<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#ملاقات او با شمس تبريزى و علاقه‌مند شدن جلال‌الدين به مقام عرفان شمس، از نظر تاريخى، مدارک فراوانى دارد. مى‌گويند انقلاب روحى جلال‌الدين، معلول همان ملاقات بوده است، ولى معلوم است كه شمس تبريزى در تمام دوره زندگانى‌اش تنها با جلال‌الدين ملاقات نكرده است، بلكه اشخاص فراوانى را ديده بود، اما اين جلال‌الدين بوده است كه استعداد قبلى او از نظر معلومات و آمادگى، چنين تلاطم را مقتضى بوده است<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#با اينكه مطالب همه‌جانبه و همگانى زيادى در مثال‌ها و داستان‌هاى مثنوى ديده مى‌شود و خود آن مطالب كشف مى‌كند كه او حقيقتاً به هر جمعيتى نالان شده و جفت بدحالان و خوش‌حالان گشته است، بااين‌حال از دوران كودكى و جوانى و ميان‌سالى او حركات خلاف اخلاق و مخالف روش اسلامى در تواريخ ثبت نشده است. بعضى از داستان‌ها را به‌طور افسانه نقل مى‌كنند كه احتمال ساختگى و جعل در آن‌ها زيادتر از احتمال واقعيت آن‌هاست و اگر هم فرض كنيم كه بعضى از آن داستان‌ها صحت داشته باشد مى‌دانيم كه بالاخره اين مرد نه دعواى الوهيت داشته است و نه ادعاى پيامبرى، بلكه در موارد فراوانى در مثنوى، اعتراف به «درراه‌بودن» خود مى‌كند؛ به همين جهت نمى‌توان گفت: جلال‌الدين، معصوم بوده است. خطا و اشتباه در فرزندان آدم همواره و در همه افراد جز معصومين وجود داشته است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#با اينكه مطالب همه‌جانبه و همگانى زيادى در مثال‌ها و داستان‌هاى مثنوى ديده مى‌شود و خود آن مطالب كشف مى‌كند كه او حقيقتاً به هر جمعيتى نالان شده و جفت بدحالان و خوش‌حالان گشته است، بااين‌حال از دوران كودكى و جوانى و ميان‌سالى او حركات خلاف اخلاق و مخالف روش اسلامى در تواريخ ثبت نشده است. بعضى از داستان‌ها را به‌طور افسانه نقل مى‌كنند كه احتمال ساختگى و جعل در آن‌ها زيادتر از احتمال واقعيت آن‌هاست و اگر هم فرض كنيم كه بعضى از آن داستان‌ها صحت داشته باشد مى‌دانيم كه بالاخره اين مرد نه دعواى الوهيت داشته است و نه ادعاى پيامبرى، بلكه در موارد فراوانى در مثنوى، اعتراف به «درراه‌بودن» خود مى‌كند؛ به همين جهت نمى‌توان گفت: جلال‌الدين، معصوم بوده است. خطا و اشتباه در فرزندان آدم همواره و در همه افراد جز معصومين وجود داشته است.<ref>همان، ج 1، ص30</ref>
#كتاب مثنوى از مقوله ايلياد هومر نيست و مطالبش مانند مطالب هيئت بطلميوس هم نمى‌باشد كه امروز فقط داراى ارزش تاريخى و شايسته بررسى دوران كودكى فرهنگ بشرى بوده باشد. نيز اين كتاب را نمى‌توان يك مجموعه ادبى دانست كه تنها احساسات دوران معيّن و جامعه مشخصى را اشباع مى‌كند و سپس در قفسه كتابخانه‌ها براى زينت يا فقط به‌عنوان يك جلد كتاب قديمى مشغول انجام وظيفه مى‌شود و بالاتر از اين‌ها، نمى‌توان كتاب مثنوى را به‌عنوان طرح‌كننده يك عده مسائل دوردست و تجريدشده‌اى درباره انسان و جهان تلقى كرد كه تنها كارش كمك به ذوق‌پردازى‌هاى عرفانى و فلسفى و ادبى بوده باشد و بهره‌بردارى آينده را از اين كتاب منحصر به همين كمك ناچيز نمايد<ref>همان، ج 14، ص3</ref>
#كتاب مثنوى از مقوله ايلياد هومر نيست و مطالبش مانند مطالب هيئت بطلميوس هم نمى‌باشد كه امروز فقط داراى ارزش تاريخى و شايسته بررسى دوران كودكى فرهنگ بشرى بوده باشد. نيز اين كتاب را نمى‌توان يك مجموعه ادبى دانست كه تنها احساسات دوران معيّن و جامعه مشخصى را اشباع مى‌كند و سپس در قفسه كتابخانه‌ها براى زينت يا فقط به‌عنوان يك جلد كتاب قديمى مشغول انجام وظيفه مى‌شود و بالاتر از اين‌ها، نمى‌توان كتاب مثنوى را به‌عنوان طرح‌كننده يك عده مسائل دوردست و تجريدشده‌اى درباره انسان و جهان تلقى كرد كه تنها كارش كمك به ذوق‌پردازى‌هاى عرفانى و فلسفى و ادبى بوده باشد و بهره‌بردارى آينده را از اين كتاب منحصر به همين كمك ناچيز نمايد<ref>همان، ج 14، ص3</ref>
خط ۷۲: خط ۷۲:
#:اگر مقصود از مسائل اجتماعى امروز، يك عده مسائل تجريدشده است كه تنها در محور ارتباط جبرى و ظاهرى افراد با يكديگر «مانند زنبور عسل» براى همزيستى مطرح است، مى‌توانيم بگوييم: مثنوى نه تنها در مقابل اين مسائل، كم‌ارزش است، بلكه فايده‌اى براى آن نمى‌توان تصور كرد؛ يعنى اگر مسائل اجتماعى را تنها در اين قيافه مطرح كنيم كه «امروزه رقابت‌ها ضرورت دارد»، «امروزه در اصول عالى مانند اصل ديناميسم زندگى نمى‌توان انديشيد»، «حقوق‌ها و ساير مقررات، تكليف همه را روشن ساخته است»، «انسان يعنى مبارز ميدان تنازع در بقاء، اعم از فرد و اجتماع»، نه تنها مثنوى فايده‌اى ندارد، بلكه مانع و مخل زندگى است، اما اگر به خود اجازه بدهيم و سطح زندگانى بشرى را كه امروزه از مكتب «بارى به هر جهت» پيروى مى‌كند، بشكافيم و دردهاى خانمان‌سوز تنازع در بقا را بچشيم و سؤال از هدف زندگانى را پاسخ بدهيم؛ يعنى سؤالات «از كجا آمده‌ايم، به كجا مى‌رويم، براى چه آمده بوديم؟» را پاسخ قانع‌كننده بدهيم، مجبوريم مثنوى را جدى‌تر از دوران‌هاى گذشته مطرح كنيم. آرى از اين نظريه كه مى‌گويد: تا موجوديت فرد و امكانات و بايستگى‌هاى او روشن نشود، هيچ‌گونه نظريات اجتماعى ريشه‌دار نخواهد بود، مى‌توان به‌شدت دفاع كرد و كتاب مثنوى در بيان اين موجوديت سهم بسيار مهمى دارد<ref>همان، ج 2، ص7 - 8</ref>
#:اگر مقصود از مسائل اجتماعى امروز، يك عده مسائل تجريدشده است كه تنها در محور ارتباط جبرى و ظاهرى افراد با يكديگر «مانند زنبور عسل» براى همزيستى مطرح است، مى‌توانيم بگوييم: مثنوى نه تنها در مقابل اين مسائل، كم‌ارزش است، بلكه فايده‌اى براى آن نمى‌توان تصور كرد؛ يعنى اگر مسائل اجتماعى را تنها در اين قيافه مطرح كنيم كه «امروزه رقابت‌ها ضرورت دارد»، «امروزه در اصول عالى مانند اصل ديناميسم زندگى نمى‌توان انديشيد»، «حقوق‌ها و ساير مقررات، تكليف همه را روشن ساخته است»، «انسان يعنى مبارز ميدان تنازع در بقاء، اعم از فرد و اجتماع»، نه تنها مثنوى فايده‌اى ندارد، بلكه مانع و مخل زندگى است، اما اگر به خود اجازه بدهيم و سطح زندگانى بشرى را كه امروزه از مكتب «بارى به هر جهت» پيروى مى‌كند، بشكافيم و دردهاى خانمان‌سوز تنازع در بقا را بچشيم و سؤال از هدف زندگانى را پاسخ بدهيم؛ يعنى سؤالات «از كجا آمده‌ايم، به كجا مى‌رويم، براى چه آمده بوديم؟» را پاسخ قانع‌كننده بدهيم، مجبوريم مثنوى را جدى‌تر از دوران‌هاى گذشته مطرح كنيم. آرى از اين نظريه كه مى‌گويد: تا موجوديت فرد و امكانات و بايستگى‌هاى او روشن نشود، هيچ‌گونه نظريات اجتماعى ريشه‌دار نخواهد بود، مى‌توان به‌شدت دفاع كرد و كتاب مثنوى در بيان اين موجوديت سهم بسيار مهمى دارد<ref>همان، ج 2، ص7 - 8</ref>
#آيا مثنوى تناقضاتى دارد؟ و اگر تناقضاتى دارد قابل حل و فصل مى‌باشند يا نه؟ بله در كتاب مثنوى تناقضاتى ديده مى‌شود، ولى بايستى ما اين تناقضات را به چهار گروه عمده تقسيم كنيم:
#آيا مثنوى تناقضاتى دارد؟ و اگر تناقضاتى دارد قابل حل و فصل مى‌باشند يا نه؟ بله در كتاب مثنوى تناقضاتى ديده مى‌شود، ولى بايستى ما اين تناقضات را به چهار گروه عمده تقسيم كنيم:
#: گروه اول: مطالبى است كه درباره يك موضوع در مثنوى با بيانات متناقضى مطرح شده است، ولى اين تناقضات، كاملا سطحى است و مطالعه‌كننده آگاه مى‌تواند با يك دقّت همه‌جانبه آن تناقض‌ها را برطرف كند، مانند موضوع ماديات؛ گاهى جلال‌الدين امور مادى را آن‌چنان محكوم و مطرود قلمداد مى‌كند كه با نظر يك‌جانبه مى‌توان گفت: جلال‌الدين اصلا با زندگانى مخالف است. گاهى ديگر از تنظيم امور زندگانى طرف‌دارى كرده، كار و كوشش را عبادت جلوه مى‌دهد. شكى نيست در اينكه در اين موارد، كوچك‌ترين تناقضى وجود ندارد؛ زيرا با ملاحظه تمام مباحث مربوطه، روشن مى‌شود كه جلال‌الدين مطابق آيات و روايات مى‌خواهد از پرستش ماديات جلوگيرى كند، نه از زندگانى مادى فردى و اجتماعى كه تنظيمش در مدارك اسلامى عبادت محسوب شده است.
#: گروه اول: مطالبى است كه درباره يك موضوع در مثنوى با بيانات متناقضى مطرح شده است، ولى اين تناقضات، كاملا سطحى است و مطالعه‌كننده آگاه مى‌تواند با يك دقّت همه‌جانبه آن تناقض‌ها را برطرف كند، مانند موضوع ماديات؛ گاهى جلال‌الدين امور مادى را آن‌چنان محكوم و مطرود قلمداد مى‌كند كه با نظر يك‌جانبه مى‌توان گفت: جلال‌الدين اصلا با زندگانى مخالف است. گاهى ديگر از تنظيم امور زندگانى طرف‌دارى كرده، كار و كوشش را عبادت جلوه مى‌دهد. شكى نيست در اينكه در اين موارد، كوچك‌ترين تناقضى وجود ندارد؛ زيرا با ملاحظه تمام مباحث مربوطه، روشن مى‌شود كه جلال‌الدين مطابق آيات و روايات مى‌خواهد از پرستش ماديات جلوگيرى كند، نه از زندگانى مادى فردى و اجتماعى كه تنظيمش در مدارک اسلامى عبادت محسوب شده است.
#: گروه دوم: تناقضاتى است كه تا حدودى عميق‌تر به نظر مى‌رسد، مانند توصيه اكيد جلال‌الدين به تبعيت و بزرگداشت قوانين طبيعت مانند «عليت» و غير ذلك و درباره همين موضوع گاهى قيافه منفى نشان داده مى‌گويد: بايستى بالاتر از اين قوانين را منظور نمود و اين جهان، خيالى بيش نيست. اين گروه از تناقضات هم قابل حل و فصل است؛ زيرا او واقعيت و قوانين هستى را منكر نمى‌شود، بلكه مى‌گويد: اين واقعيت و قوانين در مقابل واقعيت پشت پرده و زيربناى هستى مانند خيالات است كه اصالتى ندارد. گاهى مى‌خواهد بگويد: گمان مبريد كه خداوند پس از ايجاد جهان هستى و حاكم ساختن گروهى از قوانين به جهان، خود را از نظارت و تسلط ناتوان ساخته است: {{شعر}}
#: گروه دوم: تناقضاتى است كه تا حدودى عميق‌تر به نظر مى‌رسد، مانند توصيه اكيد جلال‌الدين به تبعيت و بزرگداشت قوانين طبيعت مانند «عليت» و غير ذلك و درباره همين موضوع گاهى قيافه منفى نشان داده مى‌گويد: بايستى بالاتر از اين قوانين را منظور نمود و اين جهان، خيالى بيش نيست. اين گروه از تناقضات هم قابل حل و فصل است؛ زيرا او واقعيت و قوانين هستى را منكر نمى‌شود، بلكه مى‌گويد: اين واقعيت و قوانين در مقابل واقعيت پشت پرده و زيربناى هستى مانند خيالات است كه اصالتى ندارد. گاهى مى‌خواهد بگويد: گمان مبريد كه خداوند پس از ايجاد جهان هستى و حاكم ساختن گروهى از قوانين به جهان، خود را از نظارت و تسلط ناتوان ساخته است: {{شعر}}
#:{{ب|''«از سبب‌سازیش من سودائيم''|2=''وز سبب‌سوزيش سوفسطائيم»''}}{{پایان شعر}}
#:{{ب|''«از سبب‌سازیش من سودائيم''|2=''وز سبب‌سوزيش سوفسطائيم»''}}{{پایان شعر}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش