۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'هاش' به 'هاش') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
وی در بیست سال اول زندگیاش، بین بمبئى و تپههاى اطراف آن در رفتوآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، بهویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندیهاى ثروتمند نیز بهندرت سفر میکردند. هندیها و آسیاییها سفر را به همان شکل که انگلیسیهاى زمان ویکتوریا یا اروپاییهاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمیدیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مىکند، آسیاییها را متعجب میکرد. به عقیده آنها وطن نه تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref> | وی در بیست سال اول زندگیاش، بین بمبئى و تپههاى اطراف آن در رفتوآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، بهویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندیهاى ثروتمند نیز بهندرت سفر میکردند. هندیها و آسیاییها سفر را به همان شکل که انگلیسیهاى زمان ویکتوریا یا اروپاییهاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمیدیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مىکند، آسیاییها را متعجب میکرد. به عقیده آنها وطن نه تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref> | ||
آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثهای بسیار بزرگ داشته و اهل خوشگذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصابهاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا برای چنین انتصابى دامى گسترده بود، هیچ سابقه از آن در | آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثهای بسیار بزرگ داشته و اهل خوشگذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصابهاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا برای چنین انتصابى دامى گسترده بود، هیچ سابقه از آن در پروندهاش وجود ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref> | ||
کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | ||
نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى برای تغییر نمیدیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى برای موطن ازدسترفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود بهعنوان آدمى مهم برای بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، برای ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار برای خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون برای جانشینش و برای پیروانش به عاملى تعیینکننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس برای همیشه پابرجا خواهد ماند و میخواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مىتوانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایشهاى ملىگرایى و تغییرى را که در دنیا پدید میآمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سالهاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سالهاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع | نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى برای تغییر نمیدیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى برای موطن ازدسترفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود بهعنوان آدمى مهم برای بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، برای ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار برای خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون برای جانشینش و برای پیروانش به عاملى تعیینکننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس برای همیشه پابرجا خواهد ماند و میخواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مىتوانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایشهاى ملىگرایى و تغییرى را که در دنیا پدید میآمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سالهاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سالهاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعهاش احتمالا تا اندازهاى شبیه وضع جامعه داوودى بهرهها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند میشد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکهتکه شدهاند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش