۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
آقاخانها از شاخه نزاری فرقه اسماعیلیه هستند که نسب آنها به رکنالدین حوز شاه، آخرین امیر اسماعیلیه الموت مىرسد. آقاخان اول پسر شاه خلیلالله رئیس اسماعیلیان کرمان بود که در حوالى بم و کرمان مریدانى داشت. شاه خلیلالله پسر ابوالحسن خان بود که در زمان زندیه حاکم کرمان بود و پس از انفصال از شغل خود، در محلات قم اقامت گزید. شاه خلیل در یزد اقامت کرد و فتحعلى شاه قاجار یکى از دختران خود را به حسنعلى شاه پسر شاه خلیلالله داد و او را به حکومت قم و محلات منصوب کرد که نام آقاخان محلاتى از آنجاست.<ref>ر.ک: مقدمه اول، ص8</ref> | آقاخانها از شاخه نزاری فرقه اسماعیلیه هستند که نسب آنها به رکنالدین حوز شاه، آخرین امیر اسماعیلیه الموت مىرسد. آقاخان اول پسر شاه خلیلالله رئیس اسماعیلیان کرمان بود که در حوالى بم و کرمان مریدانى داشت. شاه خلیلالله پسر ابوالحسن خان بود که در زمان زندیه حاکم کرمان بود و پس از انفصال از شغل خود، در محلات قم اقامت گزید. شاه خلیل در یزد اقامت کرد و فتحعلى شاه قاجار یکى از دختران خود را به حسنعلى شاه پسر شاه خلیلالله داد و او را به حکومت قم و محلات منصوب کرد که نام آقاخان محلاتى از آنجاست.<ref>ر.ک: مقدمه اول، ص8</ref> | ||
در اواخر سال 1253ق، مقارن حرکت محمد شاه به طرف هرات، حسنعلى شاه در بم سر به شورش برداشت، ولى با وساطت والى کرمان مورد عفو قرار گرفت و باز به حکومت قم و محلات رسید، اما مجددا در سال 1255ق، طغیان کرد و در بهار سال 1256ق، به کمک عمال انگلیس سپاه انبوهى گرد آورد و راه کرمان پیش گرفت، ولى پس از جنگهایى عاقبت شکست خورد و به طرف قندهار گریخت. در این کتاب به این نکته اشاره شده است که آقاخان پس از ورود به افغانستان مشغول توطئهچینى | در اواخر سال 1253ق، مقارن حرکت محمد شاه به طرف هرات، حسنعلى شاه در بم سر به شورش برداشت، ولى با وساطت والى کرمان مورد عفو قرار گرفت و باز به حکومت قم و محلات رسید، اما مجددا در سال 1255ق، طغیان کرد و در بهار سال 1256ق، به کمک عمال انگلیس سپاه انبوهى گرد آورد و راه کرمان پیش گرفت، ولى پس از جنگهایى عاقبت شکست خورد و به طرف قندهار گریخت. در این کتاب به این نکته اشاره شده است که آقاخان پس از ورود به افغانستان مشغول توطئهچینى برای برانداختن حکومت و یا تسخیر قسمتى از ایران بهوسیله انگلیسیها شد. انگلیسیها چه در شورش افغانستان و چه در تسخیر ایالت سند در هندوستان و یا جمعآورى اخبار شمال غربى هند هممرز با روسیه تزارى از وجود آقاخان استفاده کردند و البته نتیجه و پاداش این خوشخدمتىها را بهصورت پول و مقررى و مقام و اعتبار و نشان به او دادند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
کتاب اول، پیرامون آقاخان اول و دوم بوده و سالهای 1841 تا 1885ق، را گزارش کرده است. در ابتدای این کتاب، به بیان جزییات چگونگی ورود آقاخان اول به افغانستان، پرداخته شده و چنین آمده است که: در اولین ماه اوت 1841م، نجیبزادهای ایرانی با حدود یکصد سوار، به گرشک، که در آن هنگام یکی از مواضع مقدم انگلیسیها در قندهار، ایالت غربی افغانستان بود، وارد شد. بعدها ناظرین انگلیسی این نجیبزاده را مردی خشن و بدشکل توصیف کردند که برخلاف بیشتر ایرانیان و افغانها که دوست داشتند لباسهای پرزرق و برق بپوشند، گذشته از کلاه بلند ایرانیاش، لباس سادهای به تن داشت. در آن روز گرم تابستان، وی پس از یک ماه سرگردانی در بیابانهای خشک مرکزی ایران و کوههای بلوچستان، توانسته بود خود را به این پناهگاه امن انگلیسی برساند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref> | کتاب اول، پیرامون آقاخان اول و دوم بوده و سالهای 1841 تا 1885ق، را گزارش کرده است. در ابتدای این کتاب، به بیان جزییات چگونگی ورود آقاخان اول به افغانستان، پرداخته شده و چنین آمده است که: در اولین ماه اوت 1841م، نجیبزادهای ایرانی با حدود یکصد سوار، به گرشک، که در آن هنگام یکی از مواضع مقدم انگلیسیها در قندهار، ایالت غربی افغانستان بود، وارد شد. بعدها ناظرین انگلیسی این نجیبزاده را مردی خشن و بدشکل توصیف کردند که برخلاف بیشتر ایرانیان و افغانها که دوست داشتند لباسهای پرزرق و برق بپوشند، گذشته از کلاه بلند ایرانیاش، لباس سادهای به تن داشت. در آن روز گرم تابستان، وی پس از یک ماه سرگردانی در بیابانهای خشک مرکزی ایران و کوههای بلوچستان، توانسته بود خود را به این پناهگاه امن انگلیسی برساند.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص19</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
وی در بیست سال اول زندگیاش، بین بمبئى و تپههاى اطراف آن در رفتوآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، بهویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندیهاى ثروتمند نیز بهندرت سفر میکردند. هندیها و آسیاییها سفر را به همان شکل که انگلیسیهاى زمان ویکتوریا یا اروپاییهاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمیدیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مىکند، آسیاییها را متعجب میکرد. به عقیده آنها وطن نه تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref> | وی در بیست سال اول زندگیاش، بین بمبئى و تپههاى اطراف آن در رفتوآمد بود. وی در 1898 اروپا را کشف کرد و این سفر اروپایى، بهویژه طرز تلقى اروپایى از سفر، اثر عمیقى روى او گذاشت. پیش از آقا، حتى هندیهاى ثروتمند نیز بهندرت سفر میکردند. هندیها و آسیاییها سفر را به همان شکل که انگلیسیهاى زمان ویکتوریا یا اروپاییهاى قرن نوزدهم به آن توجه داشتند، نمیدیدند. این عقیده که سفر فکر را باز مىکند، آسیاییها را متعجب میکرد. به عقیده آنها وطن نه تنها زیبا بلکه بهشت بود. او نخستین هندى بود که به مزایاى درجه اول و مهم مسافرت پى برد.<ref>ر.ک: همان، ص167</ref> | ||
آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثهای بسیار بزرگ داشته و اهل خوشگذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصابهاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا | آقاخان سوم، در کتاب سوم معرفی شده است. وی جثهای بسیار بزرگ داشته و اهل خوشگذرانی بود.<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>از جمله اتفاقات مهم زندگی وی، آن بود که در فوریه 1931م، به سمت نماینده کنفرانس خلع سلاح در ژنو منصوب شد. ظاهرا این یکى از انتصابهاى معدود دولت انگلستان بود که بنا به خواست آقا تعیین نشده بود؛ یا اگر آقاخان واقعا برای چنین انتصابى دامى گسترده بود، هیچ سابقه از آن در پروندهاش وجود ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref> | ||
کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | ||
نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى | نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى برای تغییر نمیدیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى برای موطن ازدسترفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود بهعنوان آدمى مهم برای بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، برای ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار برای خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون برای جانشینش و برای پیروانش به عاملى تعیینکننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس برای همیشه پابرجا خواهد ماند و میخواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مىتوانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایشهاى ملىگرایى و تغییرى را که در دنیا پدید میآمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سالهاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سالهاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعهاش احتمالا تا اندازهاى شبیه وضع جامعه داوودى بهرهها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند میشد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکهتکه شدهاند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش