۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سياسي' به 'سیاسی') |
جز (جایگزینی متن - 'جغرافيايي' به 'جغرافیایی') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
#عصر جاهلي: | #عصر جاهلي: | ||
#:ابتدا نسب قبيله "عاملة" و چگونگي مهاجرت اين قبيله از يمن مورد بررسی قرار گرفته است. حدود جبل عامل و موقعيت | #:ابتدا نسب قبيله "عاملة" و چگونگي مهاجرت اين قبيله از يمن مورد بررسی قرار گرفته است. حدود جبل عامل و موقعيت جغرافیایی آن ابتدا از منابع مختلف نقل شده و سپس جمعبندي شده است. دين رايج در بين اعراب بتپرستي بوده است؛ اما [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] از نصراني بودن اين قبيله و مخالفت آنها با مشركين عرب خبر داده است. در منابع به اسامي شعرايي؛ مانند: دويد عاملي(312م323/ق) ذكر شده است كه از شعري كه ابنعساكر به او نسبت داده است، اعتقادش به خداي يگانه معلوم مىشود. | ||
#صدر اسلام(1-40ق): | #صدر اسلام(1-40ق): | ||
#:اولين ذكري كه از عامله در عصر نبوي شده است، در سال هشتم هجری است كه با ديگر قبايل عرب در جنوب شام اجتماع كرده بودند و پيامبر سريهاي را به رهبري عمرو بن العاص ارسال نمود و جمع آنها را متفرق نمود. در سال بعد غزوه تبوك و در سال 11 هجری كه پيامبر دچار بيماري شده بودند، سريه اسامه بن زيد به سرزمين روم شكل گرفت. نويسنده وقايع اين سريه و اعتراض عدهاي به پيامبر(ص) را به درستي نقل كرده و چنين مىآورد كه پيامبر(ص) بر منبر رفت و در پاسخ به اين نافرماني فرمود كه:" پيش از اين در امير كردن پدر او نيز همين طعن را زديد". با وفات پيامبر(ص) لشكر اسامه به مدينه بازگشت و مردم با فراموش كردن تأكيدات پيامبر درباره علي(ع) با ابوبكر بيعت كردند. پس از آن كه ابوبكر خليفه گرديد، گروهي از جمله عمر پيشنهاد عزل اسامه را دادند كه در نتيجه ابوبكر چنان عصباني شد كه محاسن عمر را گرفت و گفت:"مادرت به عزايت بنشيند اي پسر خطاب، او را رسولالله نصب كرده است و تو امر مىكني كه بركنارش كنم". اسامه در اين سريه با پيروزي و گرفتن غنائم بازگشت. | #:اولين ذكري كه از عامله در عصر نبوي شده است، در سال هشتم هجری است كه با ديگر قبايل عرب در جنوب شام اجتماع كرده بودند و پيامبر سريهاي را به رهبري عمرو بن العاص ارسال نمود و جمع آنها را متفرق نمود. در سال بعد غزوه تبوك و در سال 11 هجری كه پيامبر دچار بيماري شده بودند، سريه اسامه بن زيد به سرزمين روم شكل گرفت. نويسنده وقايع اين سريه و اعتراض عدهاي به پيامبر(ص) را به درستي نقل كرده و چنين مىآورد كه پيامبر(ص) بر منبر رفت و در پاسخ به اين نافرماني فرمود كه:" پيش از اين در امير كردن پدر او نيز همين طعن را زديد". با وفات پيامبر(ص) لشكر اسامه به مدينه بازگشت و مردم با فراموش كردن تأكيدات پيامبر درباره علي(ع) با ابوبكر بيعت كردند. پس از آن كه ابوبكر خليفه گرديد، گروهي از جمله عمر پيشنهاد عزل اسامه را دادند كه در نتيجه ابوبكر چنان عصباني شد كه محاسن عمر را گرفت و گفت:"مادرت به عزايت بنشيند اي پسر خطاب، او را رسولالله نصب كرده است و تو امر مىكني كه بركنارش كنم". اسامه در اين سريه با پيروزي و گرفتن غنائم بازگشت. |
ویرایش