الإشارة في أصول الكلام للإمام فخرالدين محمد بن عمر بن الحسين الرازي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً'
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً')
خط ۴۹: خط ۴۹:
به‎هرحال [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] این اثر را در بیان عقاید اهل سنت بر مذهب [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] نوشته است. شیوه وی در نگارش کتاب این است که در ابتدای هر باب یا فصل با عبارت «إعلم أن الحق...» نظر اهل سنت را بیان می‎کند (به‎استثنای مواردی که در میان خود سنی‎ها اختلاف نظر باشد). وی سپس متعرض نظریات مخالفان می‎شود و عادتش در بیان نظریات آنها، ذکر کلیات اعتقادی اهل آن فرقه است (البته گاهی آرای یک فرقه را به‎تفصیل بیان می‎کند؛ به این ترتیب که برخی از صاحبان آن آرا را با نام‎هایشان یاد می‎نماید). پس از این دو مرحله، رازی ادله هر مذهب یا نظر را ذکر می‎نماید، پس از آن به تحلیل آرا و مناقشه در آن‎ها می‎پردازد و دست آخر، آنچه را بدان معتقد است (هرچند مخالف نظر ائمه مذهبش باشد؛ البته در مواردی که باعث خروج از اصول اعتقاد مذهب نیست) ترجیح داده و ذکر می‎کند<ref>ر.ک: تمهید، ص12</ref>.
به‎هرحال [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] این اثر را در بیان عقاید اهل سنت بر مذهب [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعری]] نوشته است. شیوه وی در نگارش کتاب این است که در ابتدای هر باب یا فصل با عبارت «إعلم أن الحق...» نظر اهل سنت را بیان می‎کند (به‎استثنای مواردی که در میان خود سنی‎ها اختلاف نظر باشد). وی سپس متعرض نظریات مخالفان می‎شود و عادتش در بیان نظریات آنها، ذکر کلیات اعتقادی اهل آن فرقه است (البته گاهی آرای یک فرقه را به‎تفصیل بیان می‎کند؛ به این ترتیب که برخی از صاحبان آن آرا را با نام‎هایشان یاد می‎نماید). پس از این دو مرحله، رازی ادله هر مذهب یا نظر را ذکر می‎نماید، پس از آن به تحلیل آرا و مناقشه در آن‎ها می‎پردازد و دست آخر، آنچه را بدان معتقد است (هرچند مخالف نظر ائمه مذهبش باشد؛ البته در مواردی که باعث خروج از اصول اعتقاد مذهب نیست) ترجیح داده و ذکر می‎کند<ref>ر.ک: تمهید، ص12</ref>.


کتاب «الإشارة...» سرشار از استدلالات و براهین است. سبب نام‎گذاری آن به این نام، این است که دغدغه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این اثر بر این بوده که مطالب را به‎صورت مختصر و درعین‎حال غیر مخلّ ذکر کند. خود فخر رازی هم در برخی موارد به این امر تذکر می‎دهد؛ مثلا در جایی که در تفسیر «اله» می‎نویسد: «و هذا المعتقد لا يحتمل ذلك فاكتفينا ههنا بإشارة وجيزة إلی تفسير لفظ الإله...»، یا مثل مواردی که در باب قرآن یا رؤیت سخن گفته است. به‎علاوه، وی گاهی در این کتاب صرفا بدون ذکر قائلین به اقوال اشاره می‎کند؛ شاید این نیز از باب اشاره و اختصار باشد<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.
کتاب «الإشارة...» سرشار از استدلالات و براهین است. سبب نام‎گذاری آن به این نام، این است که دغدغه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این اثر بر این بوده که مطالب را به‎صورت مختصر و درعین‎حال غیر مخلّ ذکر کند. خود فخر رازی هم در برخی موارد به این امر تذکر می‎دهد؛ مثلاًدر جایی که در تفسیر «اله» می‎نویسد: «و هذا المعتقد لا يحتمل ذلك فاكتفينا ههنا بإشارة وجيزة إلی تفسير لفظ الإله...»، یا مثل مواردی که در باب قرآن یا رؤیت سخن گفته است. به‎علاوه، وی گاهی در این کتاب صرفا بدون ذکر قائلین به اقوال اشاره می‎کند؛ شاید این نیز از باب اشاره و اختصار باشد<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.


البته باید در نظر داشت که اختصار در اینجا از باب اختصار در ذکر مسائل نیست، بلکه اکثر مسائل کلامی در آن ذکر شده است، بلکه اختصار در شبهات خصم و پاسخ به آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>.
البته باید در نظر داشت که اختصار در اینجا از باب اختصار در ذکر مسائل نیست، بلکه اکثر مسائل کلامی در آن ذکر شده است، بلکه اختصار در شبهات خصم و پاسخ به آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>.


نویسنده در مقدمه در رد اینکه این کتاب از کتاب‎های اولیه رازی باشد، شواهدی را از محتوای مطالب این اثر، سایر کتاب‎های او، ذکر این نکته از زبان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در هنگام بحث از برخی مسائل که مثلا «این مطلب در کتاب‎های سابقم بیان شده است» و... ارائه می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص15-19</ref>.
نویسنده در مقدمه در رد اینکه این کتاب از کتاب‎های اولیه رازی باشد، شواهدی را از محتوای مطالب این اثر، سایر کتاب‎های او، ذکر این نکته از زبان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در هنگام بحث از برخی مسائل که مثلاً«این مطلب در کتاب‎های سابقم بیان شده است» و... ارائه می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص15-19</ref>.


[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در تصحیح معاد جسمانی می‎نویسد: سابقا بیان کرده‎ایم که از معتقدات ما صحت اعاده معدوم است و دلیلمان بر این امر این است که اگر چنین نباشد باید معتقد باشیم محال است و محال بودن آن یا باید به‎خاطر حقیقت و ذات آن شیء معدوم‎شده باشد یا به دلیل امری که لازم حقیقت آن است یا به‎خاطر امری غیر لازم. دو مورد اول باطل است؛ چون مستلزم محال بودن وجود امثال آن شیء... است. صورت سوم، مستلزم آن است که با از میان رفتن آن امر غیر لازم، اعاده شیء معدم، ممکن شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص347</ref>. وی در این راستا اشکالی را هم بیان کرده و پاسخ می‎گوید و سپس می‎نویسد: حال که جواز اعاده ابدان و اجسام به دلیل عقلی ثابت شد، خوب است که بدانی تمام انبیا بر آن اتفاق دارند و از وقوعش خبر داده‎اند؛ هیچ‎یک از اصحاب شرایع و ارباب ادیان، منکر آن نیستند و صدق لهجه و وجوب تبعیت از سخن آنان را هم قبلا ثابت کرده‎ایم، پس اعتراف به معاد جسمانی و تصدیق به وقوعش واجب است<ref>ر.ک: همان، ص349</ref>. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] سپس متفرعات اعتقاد به معاد جسمانی مانند حق بودن عذاب قبر، سؤال نکیر و منکر، میزان، حوض، صراط، سخن گفتن جوارح و مخلوق بودن بهشت و جهنم را با استناد به آیات، ذکر می‎کند و توضیح می‎دهد<ref>ر.ک: همان، ص347-355</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در تصحیح معاد جسمانی می‎نویسد: سابقا بیان کرده‎ایم که از معتقدات ما صحت اعاده معدوم است و دلیلمان بر این امر این است که اگر چنین نباشد باید معتقد باشیم محال است و محال بودن آن یا باید به‎خاطر حقیقت و ذات آن شیء معدوم‎شده باشد یا به دلیل امری که لازم حقیقت آن است یا به‎خاطر امری غیر لازم. دو مورد اول باطل است؛ چون مستلزم محال بودن وجود امثال آن شیء... است. صورت سوم، مستلزم آن است که با از میان رفتن آن امر غیر لازم، اعاده شیء معدم، ممکن شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص347</ref>. وی در این راستا اشکالی را هم بیان کرده و پاسخ می‎گوید و سپس می‎نویسد: حال که جواز اعاده ابدان و اجسام به دلیل عقلی ثابت شد، خوب است که بدانی تمام انبیا بر آن اتفاق دارند و از وقوعش خبر داده‎اند؛ هیچ‎یک از اصحاب شرایع و ارباب ادیان، منکر آن نیستند و صدق لهجه و وجوب تبعیت از سخن آنان را هم قبلا ثابت کرده‎ایم، پس اعتراف به معاد جسمانی و تصدیق به وقوعش واجب است<ref>ر.ک: همان، ص349</ref>. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] سپس متفرعات اعتقاد به معاد جسمانی مانند حق بودن عذاب قبر، سؤال نکیر و منکر، میزان، حوض، صراط، سخن گفتن جوارح و مخلوق بودن بهشت و جهنم را با استناد به آیات، ذکر می‎کند و توضیح می‎دهد<ref>ر.ک: همان، ص347-355</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش