۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى كرد' به 'میكرد') |
جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهلبيت') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
مؤلف از آنجايى كه مانند مرجئه و اشاعره قائل به قدمت قرآن است عمل معتصم عباسى را كه [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را وادار به اقرار در مورد مخلوق بودن قرآن كرده بود كفر مىداند و چنين عقيدهاى در مورد واثق نيز دارد و چون متوكل به خلافت مىنشيند و معتقد به قديم بودن قرآن است درباره وى مىگويد: «متوكل سنت پيغمبر صلىاللهعليه پيش گرفت و فرمان داد تا در خطبها ياد كردند كه هر كه خلق قرآن گويد كافر است <ref>همان، ص192 در اين باب ن. ك به زرينكوب، عبدالحسين، «تاريخ مردم ايران از پايان ساسانيان تا پايان آل بويه»، انتشارات امير كبير، 1367، ص166-165»</ref> | مؤلف از آنجايى كه مانند مرجئه و اشاعره قائل به قدمت قرآن است عمل معتصم عباسى را كه [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را وادار به اقرار در مورد مخلوق بودن قرآن كرده بود كفر مىداند و چنين عقيدهاى در مورد واثق نيز دارد و چون متوكل به خلافت مىنشيند و معتقد به قديم بودن قرآن است درباره وى مىگويد: «متوكل سنت پيغمبر صلىاللهعليه پيش گرفت و فرمان داد تا در خطبها ياد كردند كه هر كه خلق قرآن گويد كافر است <ref>همان، ص192 در اين باب ن. ك به زرينكوب، عبدالحسين، «تاريخ مردم ايران از پايان ساسانيان تا پايان آل بويه»، انتشارات امير كبير، 1367، ص166-165»</ref> | ||
به عقيده اكثر مورخين خاندان پيامبر اكرم و | به عقيده اكثر مورخين خاندان پيامبر اكرم و اهلبيت ايشان از ابتدا همواره در داخل ايران هواخواه داشتند و مورد حمايت و اكرام و طرف توجه مردم اين سرزمين بودند چنانكه بسيارى از علويان در قرون اوليه اسلامى به ايران پناه جستند و مزارات آنها رد گوشه و كنار اين مملكت هنوز باقى است. در «تاريخ سيستان» نيز مىخوانيم كه پس از واقعه عاشورا مردم سيستان به اين عمل ظالمانه اعتراض كردند «پس چون اين خبر به سيستان آمد مردمان سيستان گفتند نه نيكو طريقتى برگرفت يزيد كه با فرزندان رسول عليهالسلام چنين كرد. پاره شورش اندر گرفتند.» <ref>همان، ص100</ref> اين واقعه دليل ديگرى است بر علاقه مردم ايران به اهلبيت و حمايت از عدالت خواهى آنان بهر حال شدت اين شورش به حدى بالا گرفت كه عبّاد بن زياد امير و سردار عرب، سيستان را به مردم سپرد و خود با برداشتن موجودى بيت المال به بصره فرار كرد. در همين اوان مردم كابل نيز از فرمان اعراب سر بر تافتند و به جنگ با آنان برخاستند. | ||
سرزمين سيستان از مناطق باستانى ايران است كه تا قبل از قرن دوم ميلادى و ورود «سكها» در زمان اشكانيان به اين ناحيه، با نام زرنگ يا زرنج خوانده مىشد كه در كتيبه بيستون داريوش نيز به همين نام از آن ولايت سخن رفته است. بعد از زرنگ، «بست» مهمترين شهر سيستان بود كه تجارت با هند از اين ناحيه صورت مىگرفت. در هر نقطهيى از اين سرزمين خاطرهيى از پهلوانان آن وجود داشت و اين ولايت زادبوم كيانيان بود. «تاريخ سيستان» با توصيفاتى كه دارد تصويرى كلى از اوضاع و زندگى مردم و اخلاق و آداب پهلوانى رايج در اين منطقه را به خوانندگان خود عرضه مىكند. مؤلف همچنين اعتدال و خوشى هوارا مؤثر در نحوه درك و فهم و هوش مردم قلمداد مىكند و اين خوشى آب و هوا موجب آن بود تا همه نوع ميوه و سبزى در آنجا ثمر دهد. به اين اعتبار نويسنده مىگويد كه ناحيه بى نياز است از ساير مناطق چون خود مىتواند ما يحتاج خود را تامين كند كه اين امر نقش مهمى در زندگى مردم و استقلال آنان داشت. مطالعه كتاب فوق براى بررسى علل تاريخى عقب افتادگى اين منطقه از كشورمان در حال حاضر بسيار مفيد است. كتاب، سيستان را منطقه پر نعمتى توصيف مىكند كه مردم در آن با آسايش زندگى مىكردند. «و بهيچ جاى مردم نباشد به نان و نمك و فراخ معيشت چون مردم سيستان و نعمت از هر لونى دارد و تا بودند آن ديدند كه بخوردند و بدادند و عادت كريم ايشان خود اين بود و اين بودست.» <ref>همان، ص13</ref> در دنباله مطلب به ذكر ويژگىهاى سيستان مىپردازد از جمله اينكه منطقه زرخيز بوده و از رود هيرمند طلا بدست مىآمده و در توصيف وضعيت خوب اقتصادى منطقه موارد بسيارى را ذكر مىكند. مؤلف اخبارى در مورد باريدن برف به حدى كه درختان خرما خشك شده و يا وقوع زلزله را نيز بازگو كرده است. در باب اهميت منطقه سيستان از نظر دستگاه خلافت عباسى اين روايت كتاب قابل توجه است كه زمانى هارون الرشيد قصد مىكند شخصى بنام ليث بن ترسل را كه به او خدمتى كرده بود، مقامى اعطاء كند از اين رو به وى مىگويد: «ترا به مصر همى فرستم اگر كاربر آن جمله كنى كه ايزد تعالى و تقدس فرموده است به سيستان ترا مسمّا كنم تا كارت بزرگ گردد. پس مردمان مجلس گفتند كه مصر بزرگوار شهرى بود تا امروز كه اميرالمؤمنين حديث سيستان ياد كرد.» <ref>همان، ص153</ref> اين روايت نشانه اهميت و برابرى ارزش و مقام سيستان است با مصر در نزد خلفاى عباسى. | سرزمين سيستان از مناطق باستانى ايران است كه تا قبل از قرن دوم ميلادى و ورود «سكها» در زمان اشكانيان به اين ناحيه، با نام زرنگ يا زرنج خوانده مىشد كه در كتيبه بيستون داريوش نيز به همين نام از آن ولايت سخن رفته است. بعد از زرنگ، «بست» مهمترين شهر سيستان بود كه تجارت با هند از اين ناحيه صورت مىگرفت. در هر نقطهيى از اين سرزمين خاطرهيى از پهلوانان آن وجود داشت و اين ولايت زادبوم كيانيان بود. «تاريخ سيستان» با توصيفاتى كه دارد تصويرى كلى از اوضاع و زندگى مردم و اخلاق و آداب پهلوانى رايج در اين منطقه را به خوانندگان خود عرضه مىكند. مؤلف همچنين اعتدال و خوشى هوارا مؤثر در نحوه درك و فهم و هوش مردم قلمداد مىكند و اين خوشى آب و هوا موجب آن بود تا همه نوع ميوه و سبزى در آنجا ثمر دهد. به اين اعتبار نويسنده مىگويد كه ناحيه بى نياز است از ساير مناطق چون خود مىتواند ما يحتاج خود را تامين كند كه اين امر نقش مهمى در زندگى مردم و استقلال آنان داشت. مطالعه كتاب فوق براى بررسى علل تاريخى عقب افتادگى اين منطقه از كشورمان در حال حاضر بسيار مفيد است. كتاب، سيستان را منطقه پر نعمتى توصيف مىكند كه مردم در آن با آسايش زندگى مىكردند. «و بهيچ جاى مردم نباشد به نان و نمك و فراخ معيشت چون مردم سيستان و نعمت از هر لونى دارد و تا بودند آن ديدند كه بخوردند و بدادند و عادت كريم ايشان خود اين بود و اين بودست.» <ref>همان، ص13</ref> در دنباله مطلب به ذكر ويژگىهاى سيستان مىپردازد از جمله اينكه منطقه زرخيز بوده و از رود هيرمند طلا بدست مىآمده و در توصيف وضعيت خوب اقتصادى منطقه موارد بسيارى را ذكر مىكند. مؤلف اخبارى در مورد باريدن برف به حدى كه درختان خرما خشك شده و يا وقوع زلزله را نيز بازگو كرده است. در باب اهميت منطقه سيستان از نظر دستگاه خلافت عباسى اين روايت كتاب قابل توجه است كه زمانى هارون الرشيد قصد مىكند شخصى بنام ليث بن ترسل را كه به او خدمتى كرده بود، مقامى اعطاء كند از اين رو به وى مىگويد: «ترا به مصر همى فرستم اگر كاربر آن جمله كنى كه ايزد تعالى و تقدس فرموده است به سيستان ترا مسمّا كنم تا كارت بزرگ گردد. پس مردمان مجلس گفتند كه مصر بزرگوار شهرى بود تا امروز كه اميرالمؤمنين حديث سيستان ياد كرد.» <ref>همان، ص153</ref> اين روايت نشانه اهميت و برابرى ارزش و مقام سيستان است با مصر در نزد خلفاى عباسى. |
ویرایش