دیوان ابن‌ عربی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' {{' به '{{'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - ' {{' به '{{')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۳: خط ۵۳:


در‌ میان ابیاتی که بیانگر این معناست، می‌توان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد‌:
در‌ میان ابیاتی که بیانگر این معناست، می‌توان به این دوبیت (صفحه 12) اشاره کرد‌:
 
{{شعر}}{{ب|''نحنُ‌ سرُّ الأزلي''|2=''بالوجودِ الأبدي''}}
{{شعر}}
{{ب|''نحنُ‌ سرُّ الأزلي''|2=''بالوجودِ الأبدي''}}
 
{{ب|''و اعتلينا و استوينا''|2=''بالمقامِ‌ القُدُسي‌''}}{{پایان شعر}}
{{ب|''و اعتلينا و استوينا''|2=''بالمقامِ‌ القُدُسي‌''}}{{پایان شعر}}
<ref>ر.ک: کیانی، حسین و میرقادری، فضل‌الله، ص159</ref>
<ref>ر.ک: کیانی، حسین و میرقادری، فضل‌الله، ص159</ref>


در مورد دانـش ویـژه و لوح و قلم‌، او‌ بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای‌ شخص‌ ابن‌عربی، لوح و قلم ساخته و آن‌ها‌ را‌ در عالم‌ وجود‌ به‌ حرکت و امتداد درآورده است. پس به‌ دنبال‌ آن، دستش دست خدا در مـلکوت اسـت، هر جا که بخواهد به‌ حرکت‌ درمی‌آید و انگاره‌هایی که به‌واسطه آن‌ دست ایجاد می‌شود، بهره‌مندی‌ معنوی‌ و اشراقی اوست. پیام شاعر با‌ این‌ بیان به تمام انسان‌ها در همه دوران‌ها ایـن است که قدرت و عزّت حقیقی‌ این‌چنین‌ به دست می‌آید و انسانی که‌ چونان‌ قطره‌ای‌ به دریا بپیوندد‌، خود‌ به دریایی ماندگار تبدیل‌ می‌شود‌. در این باره (در ص47) چنین سروده است:
در مورد دانـش ویـژه و لوح و قلم‌، او‌ بر این باور است که لوح محفوظ و قلم الهی بوده است که برای‌ شخص‌ ابن‌عربی، لوح و قلم ساخته و آن‌ها‌ را‌ در عالم‌ وجود‌ به‌ حرکت و امتداد درآورده است. پس به‌ دنبال‌ آن، دستش دست خدا در مـلکوت اسـت، هر جا که بخواهد به‌ حرکت‌ درمی‌آید و انگاره‌هایی که به‌واسطه آن‌ دست ایجاد می‌شود، بهره‌مندی‌ معنوی‌ و اشراقی اوست. پیام شاعر با‌ این‌ بیان به تمام انسان‌ها در همه دوران‌ها ایـن است که قدرت و عزّت حقیقی‌ این‌چنین‌ به دست می‌آید و انسانی که‌ چونان‌ قطره‌ای‌ به دریا بپیوندد‌، خود‌ به دریایی ماندگار تبدیل‌ می‌شود‌. در این باره (در ص47) چنین سروده است:
 
{{شعر}}{{ب|''قلمي و لوحـي فـي الوجـودِ یمدُّهُ''|2=''قلمُ الإلهِ و لوحه‌ المـحفوظُ‌''}}{{ب|''و یـدي يـمينُ الله في ملكوته''|2=''ما‌ شئتُ‌ أجري والرّسومُ‌ حظوظُ‌''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''قلمي و لوحـي فـي الوجـودِ یمدُّهُ''|2=''قلمُ الإلهِ و لوحه‌ المـحفوظُ‌''}}
{{ب|''و یـدي يـمينُ الله في ملكوته''|2=''ما‌ شئتُ‌ أجري والرّسومُ‌ حظوظُ‌''}}{{پایان شعر}}
<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>
<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>


ابن‌عربی‌، ضمن‌ فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره می‌کند و منزلت‌ ابتدایی‌ و فرودین‌ خویش را یادآور مـی‌شود تـا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر‌ کس‌ ممکن‌ است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که‌ بدان‌ دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بـنده‌ای مـی‌داند که هوای نفس بر‌ او‌ حاکم‌ بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسم‌ها بگنجد. او‌ خود‌ را بنده پروردگاری می‌داند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را بـه خـداوند‌ مانند‌ فلک‌ و قطب می‌داند. وی از جـانب خـداوند این خبر را دریافت کرده است که او در‌ قلب‌ بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح می‌گوید. او را دست‌نایافتنی‌ می‌داند‌ و معتقد‌ است وجود او نیز به دلیل ارتباطش بـا خـداوند دست‌نایافتنی گشته است. نـکته قـابل توجه‌ و مهم‌ در‌ گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش‌ با‌ خداوند و دست یافتن به همه ارزش‌ها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف می‌کند و این‌ اعتراف‌، زمـینه‌ای مـطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که می‌گوید:
ابن‌عربی‌، ضمن‌ فخر به ارتباطش با خداوند، به مدارج سلوک خویش اشاره می‌کند و منزلت‌ ابتدایی‌ و فرودین‌ خویش را یادآور مـی‌شود تـا از سویی به مخاطبان گوشزد کند که برای هر‌ کس‌ ممکن‌ است به آن مدارج عالیه برسد و از سوی دیگر، نسبت به آن مقامی که‌ بدان‌ دست یافته، شکرگزاری کند. ابتدا خود را بـنده‌ای مـی‌داند که هوای نفس بر‌ او‌ حاکم‌ بوده و امروزه بالاتر از آن است که در قالبی از آن اسم‌ها بگنجد. او‌ خود‌ را بنده پروردگاری می‌داند که همانندی ندارد. او نسبت خویش را بـه خـداوند‌ مانند‌ فلک‌ و قطب می‌داند. وی از جـانب خـداوند این خبر را دریافت کرده است که او در‌ قلب‌ بنده مؤمنش جای دارد. سپس خداوند را تسبیح می‌گوید. او را دست‌نایافتنی‌ می‌داند‌ و معتقد‌ است وجود او نیز به دلیل ارتباطش بـا خـداوند دست‌نایافتنی گشته است. نـکته قـابل توجه‌ و مهم‌ در‌ گفتار فوق این است که شاعر در کنار افتخار خویش به ارتباطش‌ با‌ خداوند و دست یافتن به همه ارزش‌ها و متعالی گشتن، به نقص و کمبود گذشته خویش اعتراف می‌کند و این‌ اعتراف‌، زمـینه‌ای مـطلوب جهت دستیابی به آن کمالات است؛ آنجا (ص170) که می‌گوید:
 
{{شعر}}{{ب|''قد كنتُ‌ عبداً و الهوی حاكمي''|2=''فاليومَ أولی أن أسمّـي‌ به‌''}}
{{شعر}}
{{ب|''قد كنتُ‌ عبداً و الهوی حاكمي''|2=''فاليومَ أولی أن أسمّـي‌ به‌''}}
 
{{ب|''لأنّني‌ عبدٌ لربٍّ یری''|2=''و ما لَهُ في الخلقِ‌ مِن‌ مشبه''}}
{{ب|''لأنّني‌ عبدٌ لربٍّ یری''|2=''و ما لَهُ في الخلقِ‌ مِن‌ مشبه''}}
{{ب|''أصبحتُ منهُ فلكاً حـاوياً''|2=''يـدورُ بالحكم عـلـی قطبه''}}
{{ب|''أصبحتُ منهُ فلكاً حـاوياً''|2=''يـدورُ بالحكم عـلـی قطبه''}}
{{ب|''لأنّهُ قال لَنـا مُخبراً‌''|2=''بأنّهُ‌ في العبـدِ فـي قلبه''}}
{{ب|''لأنّهُ قال لَنـا مُخبراً‌''|2=''بأنّهُ‌ في العبـدِ فـي قلبه''}}
{{ب|''سبحانَهُ‌ عزَّ‌ و عزّت بِه‌''|2=''أنفسُنا‌ و الكُلُّ‌ مـنهُ بِه''}}{{پایان شعر}}
{{ب|''سبحانَهُ‌ عزَّ‌ و عزّت بِه‌''|2=''أنفسُنا‌ و الكُلُّ‌ مـنهُ بِه''}}{{پایان شعر}}
<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>
<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش