۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''ابوالعباس شمسالدین احمد بن شهابالدین محمد (یا بهاءالدین) بن ابراهیم بن ابى بکر بن خلکان''' (11 ربیع الاخر 608 -26 رجب 681ق) معروف به ابن خلکان، قاضى، مورخ و ادیب مشهور شافعى مذهب. ضبط واژه «خَلْکان» به فتح خاء و کسر و تشدید لام است که گویا خود شمسالدین احمد نیز چنین مینوشته و به گونههای متفاوتى هم ضبط شده است. اسنوی، خلکان را نام قریهای دانسته که به گفته عبدالله جبوری هنوز برجای است. | '''ابوالعباس شمسالدین احمد بن شهابالدین محمد (یا بهاءالدین) بن ابراهیم بن ابى بکر بن خلکان''' (11 ربیع الاخر 608 -26 رجب 681ق) معروف به ابن خلکان، قاضى، مورخ و ادیب مشهور شافعى مذهب. ضبط واژه «خَلْکان» به فتح خاء و کسر و تشدید لام است که گویا خود شمسالدین احمد نیز چنین مینوشته و به گونههای متفاوتى هم ضبط شده است. اسنوی، خلکان را نام قریهای دانسته که به گفته عبدالله جبوری هنوز برجای است. | ||
==خاندان== | ==خاندان== | ||
وی از خاندانى که از علما و فقها بودند برخاست که بهتصریح کمالالدین موسى پسر شمسالدین احمد، به قبیله کردِزرزاریه منسوب بوده و نیاکانش که به خالد بن برمک نسب میبردند، اصلاً از بلخ برخاستند. بااینهمه برخى در درستى انتساب آنان به برامکه تردید داشتند. چنانکه از قول یونینى نقل شده که میگفتهاند آن نسب نامه را ابوشامه برای شمسالدین احمد بن خلکان برساخته است و روایتى نیز هست که تسمیه نیای شمسالدین احمد را به خلکان ناشى از فخر وی به پدرانش یعنى برمکیان دانسته است که طى آن بدو گفتند: سخن پدرانت را رها کن (= خل کان ... یعنى دع کان ابى کذا و جدّی کذا و نسبى کذا). این روایت اگرچه افسانه آمیز به نظر میرسد، اما بههرحال شمسالدین احمد خود از انتسابش به برمکیان دفاع کرده است. | وی از خاندانى که از علما و فقها بودند برخاست که بهتصریح کمالالدین موسى پسر شمسالدین احمد، به قبیله کردِزرزاریه منسوب بوده و نیاکانش که به خالد بن برمک نسب میبردند، اصلاً از بلخ برخاستند. بااینهمه برخى در درستى انتساب آنان به برامکه تردید داشتند. چنانکه از قول یونینى نقل شده که میگفتهاند آن نسب نامه را ابوشامه برای شمسالدین احمد بن خلکان برساخته است و روایتى نیز هست که تسمیه نیای شمسالدین احمد را به خلکان ناشى از فخر وی به پدرانش یعنى برمکیان دانسته است که طى آن بدو گفتند: سخن پدرانت را رها کن (= خل کان... یعنى دع کان ابى کذا و جدّی کذا و نسبى کذا). این روایت اگرچه افسانه آمیز به نظر میرسد، اما بههرحال شمسالدین احمد خود از انتسابش به برمکیان دفاع کرده است. | ||
پدر او، محمد بن ابراهیم، همچون دو برادرش عمر بن ابراهیم ملقب به النجم و حسین بن ابراهیم ملقب به رکنالدین، از فقهای معروف عصر خود بود و در شام، مصر، عراق و حجاز دانش آموخت و مدتها در موصل اقامت گزید. وی سپس در روزگار امیر مظفرالدین گوکبوری، اتابک اربل، به این شهر رفت و به تدریس در مدرسه مظفریه آنجا مشغول شد. شمسالدین احمد در همین شهر و در مدرسه مظفریه که پدرش در آنجا اقامت داشت به دنیا آمد و دو سال بیش نداشت که در 610ق /1213م پدرش را از دست داد. ولى امیر مظفرالدین پاس استاد را نگاه داشت و چنانکه شمسالدین احمد خود بارها اشاره کرده، فرزندان وی را بهخوبی رعایت کرد. محمد بن ابراهیم به تربیت و آموزش فرزندانش توجه بسیار داشت و همین معنى سبب شد که در 610ق برای شمسالدین احمد خردسال، بنا بهرسم زمان، از رضى الدین ابوالحسن المؤید نیشابوری طوسى از خراسان اجازه روایت گیرد و زینب بنت الشعری نیز برای او اجازه روایت نویسد. | پدر او، محمد بن ابراهیم، همچون دو برادرش عمر بن ابراهیم ملقب به النجم و حسین بن ابراهیم ملقب به رکنالدین، از فقهای معروف عصر خود بود و در شام، مصر، عراق و حجاز دانش آموخت و مدتها در موصل اقامت گزید. وی سپس در روزگار امیر مظفرالدین گوکبوری، اتابک اربل، به این شهر رفت و به تدریس در مدرسه مظفریه آنجا مشغول شد. شمسالدین احمد در همین شهر و در مدرسه مظفریه که پدرش در آنجا اقامت داشت به دنیا آمد و دو سال بیش نداشت که در 610ق /1213م پدرش را از دست داد. ولى امیر مظفرالدین پاس استاد را نگاه داشت و چنانکه شمسالدین احمد خود بارها اشاره کرده، فرزندان وی را بهخوبی رعایت کرد. محمد بن ابراهیم به تربیت و آموزش فرزندانش توجه بسیار داشت و همین معنى سبب شد که در 610ق برای شمسالدین احمد خردسال، بنا بهرسم زمان، از رضى الدین ابوالحسن المؤید نیشابوری طوسى از خراسان اجازه روایت گیرد و زینب بنت الشعری نیز برای او اجازه روایت نویسد. | ||
==اساتید== | ==اساتید== |
ویرایش