۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '؛ي' به '؛ ی') |
جز (جایگزینی متن - '؛ح' به '؛ ح') |
||
خط ۱۸۰: | خط ۱۸۰: | ||
شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مىستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مىگويد. او مىداند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و ميان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد. | شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مىستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مىگويد. او مىداند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و ميان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد. | ||
اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است (الاغانى، 274/10)، خود نشان مىدهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از اين فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مىپردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛ سخنش صميمى و بىپيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مىگيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان | اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است (الاغانى، 274/10)، خود نشان مىدهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از اين فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مىپردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛ سخنش صميمى و بىپيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مىگيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان مىبخشد؛ حتى گاه از استعمال برخى الفاظ عاميانه نيز ابا ندارد (نك: ياقوت، ادبا، 109/13)؛ هيچ يك از اشعار او، مقدمه ندارد؛هميشه ترجيح مىدهد كه بىدرنگ به اصل موضوع بپردازد؛ حتى در شعرى كه گويند 100 بيت بوده و در هجاى بريدى سروده شده، از همان بيت اول، حملهاى تند و آشكار بر او آغاز كرده است (نك: ابن طقطقى، 285-286؛ یاقوت، همان، 127/13- 128). | ||
ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج بود (ذهبى، ميزان، 123/3)؛ عيب ديگر مردمان را به آسانى مىديد و به آسانى آنان را به استهزا مىگرفت، چندانكه به گفتۀ ياقوت، هجايش از شعرهاى ديگرش بهتر بود و مردم از زخم زبانش بيمناك بودند (همان، 101/13). مثلا گزاف گويى جهنى، محتسب بصره را برنتافت و نزد همگان شرمسارش گردانيد (همان، 123/13-124). حتى چنانكه اشاره شد، ولى نعمت خود، وزير مهلبى را نيز هجا مىگفت (همان، 109/13). | ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج بود (ذهبى، ميزان، 123/3)؛ عيب ديگر مردمان را به آسانى مىديد و به آسانى آنان را به استهزا مىگرفت، چندانكه به گفتۀ ياقوت، هجايش از شعرهاى ديگرش بهتر بود و مردم از زخم زبانش بيمناك بودند (همان، 101/13). مثلا گزاف گويى جهنى، محتسب بصره را برنتافت و نزد همگان شرمسارش گردانيد (همان، 123/13-124). حتى چنانكه اشاره شد، ولى نعمت خود، وزير مهلبى را نيز هجا مىگفت (همان، 109/13). |
ویرایش