التوحيد (مطهری): تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مى‏تواند' به 'مى‏‌تواند'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏خواهیم' به 'مى‏‌خواهیم')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏تواند' به 'مى‏‌تواند')
خط ۴۸: خط ۴۸:
در سخنرانی اول ایشان سه مقدمه بیان شده است:
در سخنرانی اول ایشان سه مقدمه بیان شده است:
# تصور صحیح از مسئله وجود خدا‏: مسئله توحید همچون مسائل فلسفی، عمده این است که خوب تصور شود و زحمت در این است که انسان مسئله را آن‌طور که هست از اوّل خوب در ذهن خودش طرح کند و اگر بتواند خوب طرح کند، پیدا کردن راه ‌حل برایش آسان است<ref>ر.ک: همان، ص27؛ همان، ص18</ref>.
# تصور صحیح از مسئله وجود خدا‏: مسئله توحید همچون مسائل فلسفی، عمده این است که خوب تصور شود و زحمت در این است که انسان مسئله را آن‌طور که هست از اوّل خوب در ذهن خودش طرح کند و اگر بتواند خوب طرح کند، پیدا کردن راه ‌حل برایش آسان است<ref>ر.ک: همان، ص27؛ همان، ص18</ref>.
# آیا وجود خدا اثبات‏پذیر است؟ مى‌گویند: ابزار تحقیق در این مسئله (اثبات و شناخت خدا) به بشر داده نشده و اصلاً بشر فاقد این ابزار است. آن ابزارى که براى تحقیق به بشر داده شده است، حواس است و بشر فقط قدرت دارد در محسوسات تحقیق کند و بگوید فلان چیز هست یا نیست و فلان چیز که هست کیفیتش چیست، ولى ماوراء محسوس، نفیاً و اثباتاً از قلمرو تحقیق و جستجوى بشر خارج است... این فکر و نظریه، درست نیست؛ چون نه‌تنها در مسئله خدا، بلکه در بسیارى از مسائل دیگر نیز ما بدون اینکه حس کرده باشیم، وجود آن‌ها را درک مى‏کنیم... این‌جور نیست که این مسائل اساساً از حوزه و قلمرو تحقیق بشر خارج باشد؛ بلکه بشر داراى یک نیرو و استعداد فکرى است که مى‏تواند درباره این مسائل اظهار نظر کند<ref>ر.ک: همان، ص33؛ همان، ص26-27</ref>.
# آیا وجود خدا اثبات‏پذیر است؟ مى‌گویند: ابزار تحقیق در این مسئله (اثبات و شناخت خدا) به بشر داده نشده و اصلاً بشر فاقد این ابزار است. آن ابزارى که براى تحقیق به بشر داده شده است، حواس است و بشر فقط قدرت دارد در محسوسات تحقیق کند و بگوید فلان چیز هست یا نیست و فلان چیز که هست کیفیتش چیست، ولى ماوراء محسوس، نفیاً و اثباتاً از قلمرو تحقیق و جستجوى بشر خارج است... این فکر و نظریه، درست نیست؛ چون نه‌تنها در مسئله خدا، بلکه در بسیارى از مسائل دیگر نیز ما بدون اینکه حس کرده باشیم، وجود آن‌ها را درک مى‏کنیم... این‌جور نیست که این مسائل اساساً از حوزه و قلمرو تحقیق بشر خارج باشد؛ بلکه بشر داراى یک نیرو و استعداد فکرى است که مى‏‌تواند درباره این مسائل اظهار نظر کند<ref>ر.ک: همان، ص33؛ همان، ص26-27</ref>.
# بحث از خدا خارج از دایره مکان و زمان است: ما خدا را که جستجو مى‌کنیم به معناى این است که یک حقیقت کامل نامحدودى را جستجو مى‏کنیم، نه یک شى‏ء را در میان اشیای این عالم. خدا را در صفحه زمان و مکان نباید جستجو کرد؛ یعنى در میان این موجودات زمانى و مکانى نمى‌گردیم ببینیم خدا در کجاى زمان و مکان قرار گرفته، بلکه وجود خدا آن‏قدر کلى و محیط است که در واقع ما مى‏‌خواهیم ببینیم آیا این عالم هستى، غیر از صفحه زمان و مکان، صفحه دیگرى هم که صفحه نهان است دارد یا ندارد؛ بنابراین زمان و مکان را نباید در مسئله خدا دخالت داد<ref>ر.ک: همان، ص34؛ همان، ص31</ref>.
# بحث از خدا خارج از دایره مکان و زمان است: ما خدا را که جستجو مى‌کنیم به معناى این است که یک حقیقت کامل نامحدودى را جستجو مى‏کنیم، نه یک شى‏ء را در میان اشیای این عالم. خدا را در صفحه زمان و مکان نباید جستجو کرد؛ یعنى در میان این موجودات زمانى و مکانى نمى‌گردیم ببینیم خدا در کجاى زمان و مکان قرار گرفته، بلکه وجود خدا آن‏قدر کلى و محیط است که در واقع ما مى‏‌خواهیم ببینیم آیا این عالم هستى، غیر از صفحه زمان و مکان، صفحه دیگرى هم که صفحه نهان است دارد یا ندارد؛ بنابراین زمان و مکان را نباید در مسئله خدا دخالت داد<ref>ر.ک: همان، ص34؛ همان، ص31</ref>.


خط ۶۲: خط ۶۲:
او در این‌باره می‌نویسد: آیه مى‏خواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در خمیره‏اش اقرار به وجود خداوند هست؛ بلکه قرآن یک اصل کلى‏ترى را بیان مى‏کند؛ اصل کلى‏تر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل به‌حق وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص41؛ همان، ص44-45</ref>.
او در این‌باره می‌نویسد: آیه مى‏خواهد بگوید انسان قبل از آنکه در این دنیا به شکل انسان به وجود بیاید، در خمیره‏اش اقرار به وجود خداوند هست؛ بلکه قرآن یک اصل کلى‏ترى را بیان مى‏کند؛ اصل کلى‏تر قرآن این است که در تمام موجودات تمایل به‌حق وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص41؛ همان، ص44-45</ref>.


راه دوم، راه علمی یا شبه‌ فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم به‌طور مستقیم نمى‏تواند خدا را به انسان نشان بدهد؛ چرا؟ چون کار علم این است که پدیده‏هاى عالم را به انسان مى‏نمایاند؛ یعنى شى‏ء، باید کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد. علم مى‏تواند عنصرى از عنصرهاى طبیعت را براى انسان کشف کند. این راه، شناختن خدا از طریق مخلوقات است؛ یعنى از طریق موجودات و واقعیاتى که ما مستقیم با آن‌ها در تماس هستیم‏<ref>ر.ک: همان، ص50؛ همان، ص60</ref>.
راه دوم، راه علمی یا شبه‌ فلسفی است. راه علمى محض، برخلاف نظریه بسیارى از افراد، محال است بتواند خدا را به انسان معرفى کند؛ یعنى علم به‌طور مستقیم نمى‏‌تواند خدا را به انسان نشان بدهد؛ چرا؟ چون کار علم این است که پدیده‏هاى عالم را به انسان مى‏نمایاند؛ یعنى شى‏ء، باید کوچک باشد تا علم بتواند آن را نشان بدهد. علم مى‏‌تواند عنصرى از عنصرهاى طبیعت را براى انسان کشف کند. این راه، شناختن خدا از طریق مخلوقات است؛ یعنى از طریق موجودات و واقعیاتى که ما مستقیم با آن‌ها در تماس هستیم‏<ref>ر.ک: همان، ص50؛ همان، ص60</ref>.


این راه به سه قسم و کیفیت تقسیم می‌شود:
این راه به سه قسم و کیفیت تقسیم می‌شود:
خط ۷۴: خط ۷۴:


برهان ارسطویی: برهان ارسطویی یا محرک اول از سه مقدمه تشکیل شده است:
برهان ارسطویی: برهان ارسطویی یا محرک اول از سه مقدمه تشکیل شده است:
مقدمه اول: ارسطو گفته است که هر حرکتى محرک لازم دارد؛ چون حرکت، حادث و پدیده است و بدون علت نمى‏تواند باشد؛ حرکت، محرک لازم دارد و بدون محرک محال است.
مقدمه اول: ارسطو گفته است که هر حرکتى محرک لازم دارد؛ چون حرکت، حادث و پدیده است و بدون علت نمى‏‌تواند باشد؛ حرکت، محرک لازم دارد و بدون محرک محال است.


مقدمه دوم: علت از معلول خودش انفکاک‏پذیر نیست، ولو زماناً؛ یعنى علت با معلول خودش همیشه هم‌زمان است و محال است که علت از معلول، فاصله زمانى داشته باشد و یا [با آن‏] توالى زمانى داشته باشد. اگر علتى از معلول خودش منفک شد، علتِ واقعى نیست، بلکه به‌اصطلاح علت «اعدادى» و آماده‌کننده است.
مقدمه دوم: علت از معلول خودش انفکاک‏پذیر نیست، ولو زماناً؛ یعنى علت با معلول خودش همیشه هم‌زمان است و محال است که علت از معلول، فاصله زمانى داشته باشد و یا [با آن‏] توالى زمانى داشته باشد. اگر علتى از معلول خودش منفک شد، علتِ واقعى نیست، بلکه به‌اصطلاح علت «اعدادى» و آماده‌کننده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش