شرح مثنوی معنوی مولوی (نیکلسون): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۴۴: خط ۴۴:




'''شرح مثنوى معنوى مولوى'''» ('''شرح نيكلسون''')، توضيح و شرح مفصل و كامل مثنوى بر طبق نظر و برداشت‌هاى شرق‌شناس مسيحى و مولوى‌پژوه بزرگ و مشهور، رينولد الين نيكلسون است. در باره اين اثر مهم، چند نكته شايان توجه است:
'''شرح مثنوى معنوى مولوى'''» ('''شرح نيكلسون''')، توضيح و شرح مفصل و كامل مثنوى بر طبق نظر و برداشت‌هاى شرق‌شناس مسيحى و مولوى‌پژوه بزرگ و مشهور، رينولد الين نيكلسون است. درباره اين اثر مهم، چند نكته شايان توجه است:


#نيكلسون، مثنوى معنوى را به زبان انگليسى ترجمه و شرح كرده و آقاى [[لاهوتی، حسن|حسن لاهوتى]] همان شرح و ترجمه نيكلسون را از انگليسى به فارسى برگردانده است. اين شرح در شش جلد، مطابق با دفترهاى مثنوى تنظيم شده است. نيكلسون، نخست زبان فارسى و عربى را آموخت و بعد، براى تصحيح دقيق، روشمند و انتقادى مثنوى معنوى بر اساس نسخه‌هاى متعدد و ترجمه و شرح آن، بيست سال تمام از عمر خود را صرف كرد<ref>شرح مثنوى معنوى مولوى، مقدمه، ص 97</ref>
#نيكلسون، مثنوى معنوى را به زبان انگليسى ترجمه و شرح كرده و آقاى [[لاهوتی، حسن|حسن لاهوتى]] همان شرح و ترجمه نيكلسون را از انگليسى به فارسى برگردانده است. اين شرح در شش جلد، مطابق با دفترهاى مثنوى تنظيم شده است. نيكلسون، نخست زبان فارسى و عربى را آموخت و بعد، براى تصحيح دقيق، روشمند و انتقادى مثنوى معنوى بر اساس نسخه‌هاى متعدد و ترجمه و شرح آن، بيست سال تمام از عمر خود را صرف كرد<ref>شرح مثنوى معنوى مولوى، مقدمه، ص 97</ref>
خط ۵۸: خط ۵۸:
#مترجم، منابع احاديث و اخبار و رواياتى را كه نيكلسون بدون ذكر مأخذ نقل كرده بود، از روى كتاب احاديث مثنوى شادروان استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بديع‌الزمان فروزانفر]] و يا از متون كهن عرفانى عربى و فارسى جستجو و نقل كرده است<ref>همان، مقدمه، ص 112</ref>
#مترجم، منابع احاديث و اخبار و رواياتى را كه نيكلسون بدون ذكر مأخذ نقل كرده بود، از روى كتاب احاديث مثنوى شادروان استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بديع‌الزمان فروزانفر]] و يا از متون كهن عرفانى عربى و فارسى جستجو و نقل كرده است<ref>همان، مقدمه، ص 112</ref>
#مترجم، شرح نيكلسون بر مثنوى را در مدت هفت سال ترجمه و براى آن، مقدمه و يادداشت فراهم كرده است<ref>همان، مقدمه، ص 114 - 115</ref>
#مترجم، شرح نيكلسون بر مثنوى را در مدت هفت سال ترجمه و براى آن، مقدمه و يادداشت فراهم كرده است<ref>همان، مقدمه، ص 114 - 115</ref>
#نيكلسون در مقدمه نوشته است كه اهتمام خطير به نوشتن شرحى موجز بر مثنوى - كه من اثر خود را برخوردار از چنين توصيفى مى‌بينم - مسائل مربوط به صورت، دامنه شمول و روش را در بر مى‌گيرد كه تصميم‌گيرى در باره آنها آسان نيست. آيا بايد آن را براى استفاده متخصصان طرح افكند يا با نياز گروهى گسترده‌تر موافق آورد يا با تن‌دردادن به اين خطر كه حق هيچ‌يك چنان‌كه بايد برآورده نشود، در جهت تلفيق اين معيارهاى ناسازگار تلاش كرد. در مجلد حاضر طريق اخير در پيش گرفته شده است. شايد در بقيه اثر براى انصراف از اين راه دلايل متقاعدكننده‌اى وجود داشته باشد، اما احساس كردم كه دست كم بخشى از مثنوى را چنان بايد مطرح ساخت كه اكثريت پژوهندگان غربى شعر عارفانه فارسى؛ يعنى آنها كه به‌رغم اطلاع كلى از موضوع، باز هم نيازمند كمك و راهنمايى در جزئيات هستند، آن را بهتر فهم كنند. اين امر، تا حد زيادى با ارجاع دادن به كتاب‌هاى ديگر تأمين شده است. بى‌شك شرح آرمانى آن است كه مكتفى به ذات (مستقل و اصيل) باشد، اما چنين چيزى متأسفانه همچون عنقا در عالم مكان و زمان وجود ندارد؛ هرچند، اغلب به‌دشوارى مى‌توان دانست كه چه چيز را بايد كنار زد و چه چيز را در ميان آورد، برخلاف خواست خود به توضيح در باره مشرب، مفهوم درونى و تاريخ ادبى مثنوى، كوشيدم تا ميان نقد متن و تفسير توازنى برقرار سازم<ref>همان، ج 1، ص 1</ref>
#نيكلسون در مقدمه نوشته است كه اهتمام خطير به نوشتن شرحى موجز بر مثنوى - كه من اثر خود را برخوردار از چنين توصيفى مى‌بينم - مسائل مربوط به صورت، دامنه شمول و روش را در بر مى‌گيرد كه تصميم‌گيرى درباره آنها آسان نيست. آيا بايد آن را براى استفاده متخصصان طرح افكند يا با نياز گروهى گسترده‌تر موافق آورد يا با تن‌دردادن به اين خطر كه حق هيچ‌يك چنان‌كه بايد برآورده نشود، در جهت تلفيق اين معيارهاى ناسازگار تلاش كرد. در مجلد حاضر طريق اخير در پيش گرفته شده است. شايد در بقيه اثر براى انصراف از اين راه دلايل متقاعدكننده‌اى وجود داشته باشد، اما احساس كردم كه دست كم بخشى از مثنوى را چنان بايد مطرح ساخت كه اكثريت پژوهندگان غربى شعر عارفانه فارسى؛ يعنى آنها كه به‌رغم اطلاع كلى از موضوع، باز هم نيازمند كمك و راهنمايى در جزئيات هستند، آن را بهتر فهم كنند. اين امر، تا حد زيادى با ارجاع دادن به كتاب‌هاى ديگر تأمين شده است. بى‌شك شرح آرمانى آن است كه مكتفى به ذات (مستقل و اصيل) باشد، اما چنين چيزى متأسفانه همچون عنقا در عالم مكان و زمان وجود ندارد؛ هرچند، اغلب به‌دشوارى مى‌توان دانست كه چه چيز را بايد كنار زد و چه چيز را در ميان آورد، برخلاف خواست خود به توضيح درباره مشرب، مفهوم درونى و تاريخ ادبى مثنوى، كوشيدم تا ميان نقد متن و تفسير توازنى برقرار سازم<ref>همان، ج 1، ص 1</ref>
#نيكلسون معتقد است كه چه‌بسا بهترين شرح بر مثنوى، عبارت از خود مثنوى است؛ زيرا در اين كتاب فراوان است قطعه‌هايى كه هريك روشنگر ديگرى است<ref>همان، ج 1، ص 4</ref>
#نيكلسون معتقد است كه چه‌بسا بهترين شرح بر مثنوى، عبارت از خود مثنوى است؛ زيرا در اين كتاب فراوان است قطعه‌هايى كه هريك روشنگر ديگرى است<ref>همان، ج 1، ص 4</ref>
#نيكلسون اعتقاد دارد كه مولوى، شاعر و عارف است، نه فيلسوف و اهل منطق. نتيجه‌اى كه او مى‌گيرد چنين است كه مثنوى مولانا نظام منسجمى ندارد، بلكه وى فضايى هنرمندانه مى‌آفريند كه ابعادى گوناگون دارد و چندان نظم و استدلال نمى‌پذيرد<ref>همان، ج 1، ص 5</ref>
#نيكلسون اعتقاد دارد كه مولوى، شاعر و عارف است، نه فيلسوف و اهل منطق. نتيجه‌اى كه او مى‌گيرد چنين است كه مثنوى مولانا نظام منسجمى ندارد، بلكه وى فضايى هنرمندانه مى‌آفريند كه ابعادى گوناگون دارد و چندان نظم و استدلال نمى‌پذيرد<ref>همان، ج 1، ص 5</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش