مجموعه رسائل و مقالات فلسفی علامه رفیعی قزوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۹ دسامبر ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'فى‏المثل' به 'فی‌المثل'
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی')
جز (جایگزینی متن - 'فى‏المثل' به 'فی‌المثل')
خط ۶۱: خط ۶۱:
نویسنده در تقریر مسائل و ادله فلسفى، داراى شیوه‏‌اى بکر و مستدل و بى‏نظیر بود؛ چنان‎که بیشتر ادله حکماى قدیم و متأخر را به سبکى نوین و تقریرى دلنشین و متین بیان مى‏فرمود و به‎ویژه در براهین مبدعانه ملاصدرا به سبب تضلع و تبحر، به تقریراتى دست می‎زد که کمتر حکیمى پس از صدرالمتألهین به چنان شیوه متقن و بیانى لطیف و موجز دست زده است و یکى از همان تقریرات مبتکرانه را در بیان اثبات حرکت جوهریه می‎توان دریافت<ref>همان، صفحه چهل</ref>.
نویسنده در تقریر مسائل و ادله فلسفى، داراى شیوه‏‌اى بکر و مستدل و بى‏نظیر بود؛ چنان‎که بیشتر ادله حکماى قدیم و متأخر را به سبکى نوین و تقریرى دلنشین و متین بیان مى‏فرمود و به‎ویژه در براهین مبدعانه ملاصدرا به سبب تضلع و تبحر، به تقریراتى دست می‎زد که کمتر حکیمى پس از صدرالمتألهین به چنان شیوه متقن و بیانى لطیف و موجز دست زده است و یکى از همان تقریرات مبتکرانه را در بیان اثبات حرکت جوهریه می‎توان دریافت<ref>همان، صفحه چهل</ref>.


نویسنده پس از آوردن دو برهان بر اثبات حرکت در جوهر اشیای عالم کون و فساد، به آوردن انکار و اشکال شیخ‎الرئیس و ملا عبدالرزاق لاهیجى شاگرد و داماد صدرالمتألهین از کتاب «گوهر مراد» پرداخته، می‎گوید: عمده نظر شیخ‎الرئیس و اتباع او در نفى حرکت جوهریه، اشکال در بقاى موضوع است که در هر حرکتى بقاى موضوع عقلا لازم است و عقیده شیخ این است که در حرکت جوهریه، موضوع باقى در احوال متغیر و مختلف را نمی‎توان تصویر کرد. سپس در پاسخ ایراد شیخ فرماید: هرچند درجات و مراتب صورت جوهرى همیشه در تغیر و تبدل است و هر حد و مرتبه‏‌اى از حدود و مراتب صورت جوهرى، بیش از یک «آن» باقى نیست، لیکن قدر جامعى در میان همه مراتب و حدود مزبور، در حول حرکت محفوظ و باقى است و مراد از این قدر جامع، سنخ وجود صورت شیء متحرک به حرکت جوهرى است که داراى شخصیت وسیعى بوده و با همه تفاوت و تغییر مراتب و حدود، شخصیت یادشده یا قدر جامع بین مراتب، محفوظ و ثابت و باقى مانده و این حقیقت محفوظ و باقى همان قدر جامعى است که مراتب مزبور، حدود و ظهورات آن در شمارند. پس فى‏المثل، حقیقت انسان از ابتداى شیرخوارگى تا کودکى و جوانى و کهولت و پیرى یکى است؛ درحالی‎که تغیر و تبدل در اطوار یادشده به سبب حرکت جوهرى، موجب استکمال او از کودکى تا پیرى می‎باشد و در همه این حدود و مراتب و اطوار، همان شخص اول باقى مانده و اگر فرضا در جوانى جنایتى کند و در پیرى ورثه مقتول بدو دست یابند، او را به جرم مزبور قصاص می‌‏کنند و او نمی‎تواند به استناد حرکت در ذات و جوهر خود، بگوید من قاتل نیستم؛ زیرا به سبب تغییر و تبدیل جوهرى، عوض گردیده‏ام و بالاخره با توجه به بقاى صورت شخصى و وجود قدر جامع و ثابت، اشکال بوعلى مردود است و پاسخ از ایراد لاهیجى نیز با توجه به دفع اشکال بوعلى سینا بدین بیان است: حرکت شیء از یک حد به حد دیگر، در واقع از یک حد جوهرى به حد دیگر آن می‎باشد و تمامى حدودى که جسم در حرکت جوهرى طى می‎کند، از مراتب جوهرى بوده و از جوهر به حقیقت دیگر منتقل نمی‎شود، تا لازم آید که ذاتى شیء براى آن حاصل نباشد و در نتیجه موضوع حرکت از جوهر به حقیقتى فرضا ضد جوهر منقلب گردد<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده پس از آوردن دو برهان بر اثبات حرکت در جوهر اشیای عالم کون و فساد، به آوردن انکار و اشکال شیخ‎الرئیس و ملا عبدالرزاق لاهیجى شاگرد و داماد صدرالمتألهین از کتاب «گوهر مراد» پرداخته، می‎گوید: عمده نظر شیخ‎الرئیس و اتباع او در نفى حرکت جوهریه، اشکال در بقاى موضوع است که در هر حرکتى بقاى موضوع عقلا لازم است و عقیده شیخ این است که در حرکت جوهریه، موضوع باقى در احوال متغیر و مختلف را نمی‎توان تصویر کرد. سپس در پاسخ ایراد شیخ فرماید: هرچند درجات و مراتب صورت جوهرى همیشه در تغیر و تبدل است و هر حد و مرتبه‏‌اى از حدود و مراتب صورت جوهرى، بیش از یک «آن» باقى نیست، لیکن قدر جامعى در میان همه مراتب و حدود مزبور، در حول حرکت محفوظ و باقى است و مراد از این قدر جامع، سنخ وجود صورت شیء متحرک به حرکت جوهرى است که داراى شخصیت وسیعى بوده و با همه تفاوت و تغییر مراتب و حدود، شخصیت یادشده یا قدر جامع بین مراتب، محفوظ و ثابت و باقى مانده و این حقیقت محفوظ و باقى همان قدر جامعى است که مراتب مزبور، حدود و ظهورات آن در شمارند. پس فی‌المثل، حقیقت انسان از ابتداى شیرخوارگى تا کودکى و جوانى و کهولت و پیرى یکى است؛ درحالی‎که تغیر و تبدل در اطوار یادشده به سبب حرکت جوهرى، موجب استکمال او از کودکى تا پیرى می‎باشد و در همه این حدود و مراتب و اطوار، همان شخص اول باقى مانده و اگر فرضا در جوانى جنایتى کند و در پیرى ورثه مقتول بدو دست یابند، او را به جرم مزبور قصاص می‌‏کنند و او نمی‎تواند به استناد حرکت در ذات و جوهر خود، بگوید من قاتل نیستم؛ زیرا به سبب تغییر و تبدیل جوهرى، عوض گردیده‏ام و بالاخره با توجه به بقاى صورت شخصى و وجود قدر جامع و ثابت، اشکال بوعلى مردود است و پاسخ از ایراد لاهیجى نیز با توجه به دفع اشکال بوعلى سینا بدین بیان است: حرکت شیء از یک حد به حد دیگر، در واقع از یک حد جوهرى به حد دیگر آن می‎باشد و تمامى حدودى که جسم در حرکت جوهرى طى می‎کند، از مراتب جوهرى بوده و از جوهر به حقیقت دیگر منتقل نمی‎شود، تا لازم آید که ذاتى شیء براى آن حاصل نباشد و در نتیجه موضوع حرکت از جوهر به حقیقتى فرضا ضد جوهر منقلب گردد<ref>ر.ک: همان</ref>.


«شرح دعاى سحر»:
«شرح دعاى سحر»:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش