۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىک' به 'میک') |
جز (جایگزینی متن - 'مىدهد' به 'میدهد') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
اولین گزارش مذکور در کتاب که یکى از نخستین گزارشهاى تاریخى درباره علل گرایش سلطان محمد به مذهب تشیع میباشد، گزارشى است که تاریخنویس رسمى الجایتو، «ابوالقاسم عبدالله بن محمد قاسانى» در اینباره نوشته است. به نظر نویسنده، تصویرى که وى درباره اختلافات حنفى و شافعى در حضور الجایتو به دست داده، بهنوعى در تمایل وی به مذهب تشیع مؤثر واقع شده است<ref>ر.ک: همان</ref> | اولین گزارش مذکور در کتاب که یکى از نخستین گزارشهاى تاریخى درباره علل گرایش سلطان محمد به مذهب تشیع میباشد، گزارشى است که تاریخنویس رسمى الجایتو، «ابوالقاسم عبدالله بن محمد قاسانى» در اینباره نوشته است. به نظر نویسنده، تصویرى که وى درباره اختلافات حنفى و شافعى در حضور الجایتو به دست داده، بهنوعى در تمایل وی به مذهب تشیع مؤثر واقع شده است<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
قاسانى، گزارش خود را بهگونهاى آورده است که نشان | قاسانى، گزارش خود را بهگونهاى آورده است که نشان میدهد، شاه از شدت درگیرى دو فرقه حنفى و شافعى سخت رنجیده است. وى شاهد آن بوده است که اصحاب هریک از این دو فرقه بر ضد یکدیگر رأى داده و همدیگر را محکوم میکنند. عصبانیت اولجایتو از این اختلافات به حدى رسید که اظهار داشت: «این چه کارى بود که ما کردیم و یاساق و ییسون چنگیزخان بگذاشتیم و به دین کهنه عرب درآمدیم که به هفتادواند قسم موسوم است و اختیار همه این دو مذهب به این فضیحت و رسوایى که در یکى با دختر نکاح و در دیگر با مادر و خواهر زنا جایز است»<ref>همان، 10-9</ref> | ||
دومین گزارش مذکور در کتاب، مربوط به حافظ ابرو میباشد. حافظ ابرو روایتی مانند روایت قاسانی درباره تشیع خدابنده آورده است. او در اینباره مینویسد: «در اثنای این تحیر، امیر طرمطاز (ترمتاس) عرضه داشت که غازانخان که از اعقل و اکمل جهانیان بود، به سبب اعتقادات، میل به مذهب شیعه فرمود؛ سلطان را همان اختیار میباید کرد. سلطان فرمود که مذهب شیعه کدام است؟ طرمطاز گفت: آنکه به رفض مشهور است. سلطان بانگ بر وی زد و گفت: ای بدبخت مرا رافضی سازی! طرمطاز به تمهید عذر وی مشغول گشت و مذهب شیعه را در سمع سلطان تزئینی داد و او مردی فصیح و محیل بود به تمهیدی تمام تزییف مذهب اهل سنت و جماعت میکرد. با سلطان گفت که شیعه آن است که میگویند که پادشاهی بعد از چنگیز از آن اروغ [اروق] او باشد و سنی آن است که گویند پادشاهی بعد از چنگیزخان از آن امراء قراجو باشد که نزدیکان چنگیزخان باشند و...»<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref> | دومین گزارش مذکور در کتاب، مربوط به حافظ ابرو میباشد. حافظ ابرو روایتی مانند روایت قاسانی درباره تشیع خدابنده آورده است. او در اینباره مینویسد: «در اثنای این تحیر، امیر طرمطاز (ترمتاس) عرضه داشت که غازانخان که از اعقل و اکمل جهانیان بود، به سبب اعتقادات، میل به مذهب شیعه فرمود؛ سلطان را همان اختیار میباید کرد. سلطان فرمود که مذهب شیعه کدام است؟ طرمطاز گفت: آنکه به رفض مشهور است. سلطان بانگ بر وی زد و گفت: ای بدبخت مرا رافضی سازی! طرمطاز به تمهید عذر وی مشغول گشت و مذهب شیعه را در سمع سلطان تزئینی داد و او مردی فصیح و محیل بود به تمهیدی تمام تزییف مذهب اهل سنت و جماعت میکرد. با سلطان گفت که شیعه آن است که میگویند که پادشاهی بعد از چنگیز از آن اروغ [اروق] او باشد و سنی آن است که گویند پادشاهی بعد از چنگیزخان از آن امراء قراجو باشد که نزدیکان چنگیزخان باشند و...»<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref> |
ویرایش