آقاخان‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'مى‏شد' به 'می‌‏شد'
جز (جایگزینی متن - 'ه‏اند' به 'ه‏‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏شد' به 'می‌‏شد')
خط ۶۷: خط ۶۷:
کتاب چهارم و پنجم، به زندگی‌نامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است.  
کتاب چهارم و پنجم، به زندگی‌نامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است.  


نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مى‏‌توانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعه‏‌اى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مى‏‌توانست سیماى خود را به‌عنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى می‌‏کردند، مبالغه می‌‏کرد. این جهان‌وطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود می‌‏کرد و در جزء خصایص بسیارى از نواب‌ها و مهاراجه‏‌هاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمى‏دیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدست‌رفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود به‌عنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیین‏کننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و می‌‏خواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مى‏‌توانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایش‌هاى ملى‏گرایى و تغییرى را که در دنیا پدید می‌آمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سال‌هاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سال‌هاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعه‏اش احتمالا تا اندازه‏‌اى شبیه وضع جامعه داوودى بهره‏‌ها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند مى‏شد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکه‏تکه شده‏‌اند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref>
نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مى‏‌توانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعه‏‌اى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مى‏‌توانست سیماى خود را به‌عنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى می‌‏کردند، مبالغه می‌‏کرد. این جهان‌وطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود می‌‏کرد و در جزء خصایص بسیارى از نواب‌ها و مهاراجه‏‌هاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمى‏دیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدست‌رفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود به‌عنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیین‏کننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و می‌‏خواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مى‏‌توانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایش‌هاى ملى‏گرایى و تغییرى را که در دنیا پدید می‌آمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سال‌هاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سال‌هاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعه‏اش احتمالا تا اندازه‏‌اى شبیه وضع جامعه داوودى بهره‏‌ها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند می‌‏شد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکه‏تکه شده‏‌اند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش