۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىآ' به 'میآ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاند' به 'هاند') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | کتاب چهارم و پنجم، به زندگینامه علی، فرزند آقاخان چهارم و نزاع برادرش کریم با او بر سر جانشینی آقاخان سوم اختصاص یافته است. | ||
نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمىدیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدسترفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود بهعنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیینکننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و میخواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مىتوانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایشهاى ملىگرایى و تغییرى را که در دنیا پدید میآمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سالهاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سالهاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعهاش احتمالا تا اندازهاى شبیه وضع جامعه داوودى بهرهها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند مىشد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکهتکه | نویسنده در پایان کتاب، به این نکته اشاره نموده که آقاخان سوم، به دلیل پراکندگى پیروانش در دنیا مىتوانست با نوعى حقانیت ادعا کند که جامعهاى پراکنده در سراسر دنیا دارد و مىتوانست سیماى خود را بهعنوان رهبرى دنیایى تصویر کند، حتى اگر درباره تعداد پیروانش و یا نفوذ آنها در کشورهایى که در آن زندگى میکردند، مبالغه میکرد. این جهانوطنى هرچند محدود، آقا را قادر کرد خود را از اجبارهاى فئودالى که پدربزرگش آقاى اول را محدود میکرد و در جزء خصایص بسیارى از نوابها و مهاراجههاى معاصر بود، جدا کند. در شرایطى که آنها ایمن در قلمروهاى خود، دلیلى براى تغییر نمىدیدند، آقا دائما دنبال محلى بود که آن را به نام خود کند و جانشینى براى موطن ازدسترفته خود در کرمان بیابد. او شاید از شهرت خود بهعنوان آدمى مهم براى بیشتر مهم شدن و شهرت اینکه بانفوذ است، براى ایجاد نفوذى بیشتر استفاده کرده باشد و در جریان این کار براى خود منصب و یک مرکز فرماندهى در غرب فراهم کرد که اکنون براى جانشینش و براى پیروانش به عاملى تعیینکننده بدل شده است. شاید زمان و تاریخ، دلایل انجام چنین کارهایى را به اثبات نرسانده باشد. او به این دلیل که اعتقاد داشت امپراتورى انگلیس براى همیشه پابرجا خواهد ماند و میخواست خود و تا آنجا که بتواند بخشى از دنیاى اسلام را که مىتوانست در آن نفوذ کند، در حیطه نفوذ انگلیس درآورد، چنین کرد. خطا بودن این فکر سیاسى و اینکه نتوانست گرایشهاى ملىگرایى و تغییرى را که در دنیا پدید میآمد ارزیابى کند، هرچه بود، نتیجه کار این بود که خانواده آقاخان که در سالهاى 1840م، از ایران اخراج شدند، در سالهاى 1950م، خود را در وضعى مطمئن در غرب دیدند. اگر آقاخان سوم از پدر و پدربزرگش پیروى کرده و در بمبئى زندگى کرده بود، وضع جامعهاش احتمالا تا اندازهاى شبیه وضع جامعه داوودى بهرهها، فرقه دیگر اسماعیلیه در هند مىشد که در هنگام نوشتن این کتاب با اختلافات میان خود تکهتکه شدهاند.<ref>ر.ک: همان، ص564</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش