قصه حی بن یقظان و قصه سلامان و ابسال: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‏اى' به 'ه‏‌اى'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ک' به 'می‌‏ک')
جز (جایگزینی متن - 'ه‏اى' به 'ه‏‌اى')
خط ۶۷: خط ۶۷:
نخستین ترجمه و شرح و تفسیر قصّه حىّ بن یقظان نوشته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سینا]]، به شاگرد او ابوعبید عبدالواحد جوزجانى نسبت داده شده و این انتساب در بعضى از کتب قدیم ذکر شده و محققان معاصر هم این ترجمه و شرح را از ابوعبید جوزجانى دانسته و با قرائن و شواهد بیشتر آن را ثابت کرده‌‏اند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.  
نخستین ترجمه و شرح و تفسیر قصّه حىّ بن یقظان نوشته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سینا]]، به شاگرد او ابوعبید عبدالواحد جوزجانى نسبت داده شده و این انتساب در بعضى از کتب قدیم ذکر شده و محققان معاصر هم این ترجمه و شرح را از ابوعبید جوزجانى دانسته و با قرائن و شواهد بیشتر آن را ثابت کرده‌‏اند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.  


[[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‎الدین یحیى بن حبش بن امیرک سهروردى]]، معروف به شیخ اشراق (مقتول به سال 587ق)، رساله‏اى به عربى دارد به نام «قصة الغربة الغربية» که چنان‎که خود می‎گوید، پس از خواندن قصه حىّ بن یقظان و سلامان و ابسال، مخصوصا حىّ بن یقظان، نوشته است. «قصة غربة الغربية»، در حقیقت از جایى که قصه حىّ بن یقظان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] پایان مى‏‌پذیرد، آغاز مى‏‌شود. نوشته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] ترجمه‌‏اى دارد که مترجم آن شناخته نیست. ترجمه و تأویل فارسى این رساله [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] را [[کربن، هانری|هانرى کربن]] در «مجموعه دوم از مصنفات شیخ اشراق» آورده و در پایان «زنده بیدار»، ترجمه حىّ بن یقظان ابن طفیل نیز درج شده‏ که محقق اثر از آنجا نقل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.
[[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‎الدین یحیى بن حبش بن امیرک سهروردى]]، معروف به شیخ اشراق (مقتول به سال 587ق)، رساله‏‌اى به عربى دارد به نام «قصة الغربة الغربية» که چنان‎که خود می‎گوید، پس از خواندن قصه حىّ بن یقظان و سلامان و ابسال، مخصوصا حىّ بن یقظان، نوشته است. «قصة غربة الغربية»، در حقیقت از جایى که قصه حىّ بن یقظان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] پایان مى‏‌پذیرد، آغاز مى‏‌شود. نوشته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] ترجمه‌‏اى دارد که مترجم آن شناخته نیست. ترجمه و تأویل فارسى این رساله [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] را [[کربن، هانری|هانرى کربن]] در «مجموعه دوم از مصنفات شیخ اشراق» آورده و در پایان «زنده بیدار»، ترجمه حىّ بن یقظان ابن طفیل نیز درج شده‏ که محقق اثر از آنجا نقل کرده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>.


محقق سپس در بخش سوم کتاب از روى ترجمه مرحوم فروزانفر از رساله حى بن یقظان ابن طفیل، که آن را به «زنده بیدار» ترجمه کرده، خلاصه قصّه و نظریات او را از سرآغاز رساله، نقل کرده و آنگاه به تفسیر و تأویل و ذکر آراء و عقاید مختلف درباره این اثر پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>.
محقق سپس در بخش سوم کتاب از روى ترجمه مرحوم فروزانفر از رساله حى بن یقظان ابن طفیل، که آن را به «زنده بیدار» ترجمه کرده، خلاصه قصّه و نظریات او را از سرآغاز رساله، نقل کرده و آنگاه به تفسیر و تأویل و ذکر آراء و عقاید مختلف درباره این اثر پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۵:
در بخش چهارم کتاب، قصه سلامان و ابسال مورد بررسی قرار گرفته است. سلامان و ابسال یک قصّه رمزى و تمثیلى فلسفى و عرفانى است که ریشه یونانى‏ دارد و بعضى همانندى براى آن از داستان‎هاى قبایل عرب نیز نقل کرده‌‏اند که به آن اشاره خواهیم کرد. این قصه را نخستین‏ بار حنین بن اسحاق، حکیم و طبیب و مترجم معروف (متوفى به سال 260 یا 363ق) از یونانى به عربى ترجمه کرده‏ است<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>.
در بخش چهارم کتاب، قصه سلامان و ابسال مورد بررسی قرار گرفته است. سلامان و ابسال یک قصّه رمزى و تمثیلى فلسفى و عرفانى است که ریشه یونانى‏ دارد و بعضى همانندى براى آن از داستان‎هاى قبایل عرب نیز نقل کرده‌‏اند که به آن اشاره خواهیم کرد. این قصه را نخستین‏ بار حنین بن اسحاق، حکیم و طبیب و مترجم معروف (متوفى به سال 260 یا 363ق) از یونانى به عربى ترجمه کرده‏ است<ref>ر.ک: همان، ص117</ref>.
   
   
در بخش پنجم توضیحات و حواشی داستان سلامان و ابسال ذکر شده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در نمط نهم اشارات در مقامات عارفان درباره سلامان و ابسال می‎نویسد: «اگر عارف و اهل بصیرت و صاحبدل هستى و چنانچه داستان سلامان و ابسال را شنیده‏اى، بدان که منظور از سلامان مثل و سرگذشت تو است و مراد از ابسال مقام و درجه تو در مراحل و مقامات عرفان؛ بنابراین بکوش و تا جایى که توانایى دارى رمز و معمائى را که در این داستان مندرج و مستتر است دریابى و راز آن را بگشایى»<ref>ر.ک: همان، ص138-137</ref>.  
در بخش پنجم توضیحات و حواشی داستان سلامان و ابسال ذکر شده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در نمط نهم اشارات در مقامات عارفان درباره سلامان و ابسال می‎نویسد: «اگر عارف و اهل بصیرت و صاحبدل هستى و چنانچه داستان سلامان و ابسال را شنیده‏‌اى، بدان که منظور از سلامان مثل و سرگذشت تو است و مراد از ابسال مقام و درجه تو در مراحل و مقامات عرفان؛ بنابراین بکوش و تا جایى که توانایى دارى رمز و معمائى را که در این داستان مندرج و مستتر است دریابى و راز آن را بگشایى»<ref>ر.ک: همان، ص138-137</ref>.  


در ابتدای ششمین بخش کتاب نیز پیرامون این قصه چنین می‎خوانیم: «سلامان و ابسال ابن طفیل با دیگر قصّه‏‌ها تفاوت‏هاى بسیار دارد و در حقیقت دو مظهر و دو نماینده عقیدتى و روش زندگى اجتماعى است. حىّ بن یقظان در پنجاه سالگى خود که به کمال رسیده، ناگهان با ابسال برخورد می‌‏کند که از جزیره نزدیک جزیره مولد او آمده و بسیار از دیدن یکدیگر دچار شگفتى مى‏شوند.
در ابتدای ششمین بخش کتاب نیز پیرامون این قصه چنین می‎خوانیم: «سلامان و ابسال ابن طفیل با دیگر قصّه‏‌ها تفاوت‏هاى بسیار دارد و در حقیقت دو مظهر و دو نماینده عقیدتى و روش زندگى اجتماعى است. حىّ بن یقظان در پنجاه سالگى خود که به کمال رسیده، ناگهان با ابسال برخورد می‌‏کند که از جزیره نزدیک جزیره مولد او آمده و بسیار از دیدن یکدیگر دچار شگفتى مى‏شوند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش